Iran Newspaper

عباس‌عبدی‌از‌انتقادهای‌خود‌به‌عملکرد‌هاشمی‌دفاع‌م‌یکند نتیجه انتخابات 84 محصول اشتباه هاشمی بود

-

مرتضی گلپــور/ عباس عبدی از چهرههای شــاخص منتقــد آیتاهلل هاشمیرفســ­نجانی اســت، چهرهای که از دولت ســازندگی تا امروز مشــی و لحــن انتقادی خــود را حفظ کــرده اســت. از او درباره دالیــل رویکرد انتقــادیا­ش بــه هاشمیرفســ­نجانی پرســیدیم،

■ بحــث دربــاره کارنامــه سیاســی و اجرایــی آیتاهللهاش­میرفســنجا­نی را از دور اول ریاســت جمهــوری ایشــان آغــاز کنیــم. فکــر میکنید چــه شــرایط و عواملی باعث شــد که ایشــان رئیــس جمهــوری شــوند و در مجموع عملکردایشا­ندردوراولچ­طوربود؟

بحث در این بــاره نیازمند بیان مقدمهای اســت. در روزنامــه ســام مطلبــی نوشــتم به ایــن مضمون کــه معنا ندارد همه گذشــتگان سیاسی و تاریخی این ملت را نفی کنیم. نتیجه این خواهد شــد که وقتی ملت بــه تاریخ خود نگاه میکند، همه را سیاه میبیند و این تیرگی به آینــده هم تعمیــم مییابــد. بنابراین یک نگاه به گذشــته میتواند این باشد که از داوری افــراد در موقعیتهای خاص زمانی و مکانی بیرون بیاییم. در این صورت میتوانید کسانی که در گذشته بودند را خاکستری ببینید، اما در مقطع خاص زمانی که آن فرد یا سیاســتمدا­ر در مصدر کار بوده اســت میتوانستیم نگاهی کامــاً انتقــادی داشــته باشــیم. در ارزیابــی تاریخی، نگاه بهگذشــته تا حدی با نقد جاری سیاسی فرق میکند. کما اینکه امروز بسیاری از قوامالسلطن­ه نکات مثبتی را بیان میکنند، امــا در آن مقطع سیاســی خاص ســال 1331 دیدگاههــا و شــرایط متفــاوت بــود. از این نظر معتقــدم تاریــخ گذشــتگان مــا بازتابــی از تاریــخ خــود مــردم ماســت. این طور نیســت کــه شــخصیتهای سیاســی ما افــراد عجیب و غریــب، کامــاً منفی و ســیاه یا کاماً ســفید بــوده باشــند. حتی میتوان به مصــدق هم از ایــن زاویه نگاه کرد. آقایهاشــم­ی هــم از این قاعده مســتثنی نیست. آقایهاشــم­ی از قبل از انقــاب تا زمان فوت خــود نقش مؤثری در کشــور داشته اســت. همچنان که از ابتدا تا روز مرگــش مرجعیت سیاســی روحانیــت را هم در اختیــار داشــت. اما دیدگاههای ایشــان هم بــدون ایراد نبــود. البته ما نباید انتظار داشــته باشیم همهافراد در طول زندگی خود همواره دیــدگاه ثابتــی داشــته باشــند، چــون دیــدگاه ثابت به این معنی اســت کــه انعطافی وجود ندارد و اشــتباهات خــود را تصحیح نمیکند. آقایهاشــم­ی قبــل از انقــاب بــه گروههــای چریکــی کمــک میکــرد که امــروز بســیاری با آن مخالفــت میکننــد. ولــی آن زمان عملی مبارزهجویا­نه و همراه با از خودگذشــتگ­ی بود. ولــی در ادامه نســبت بــه ســازمان مجاهدین خلــق بســیار حســاس بودنــد. زیرکیهــا و عملگراییها­یخاصخودراد­اشت.مدیریت ایشــان در زمــان جنگ قطعــاً دســتاورده­ایی داشته اســت. هرچند جزئیات جنگ نیازمند تجزیه و تحلیل بیشــتری اســت. ضمن اینکه قضیه جنگ یک ســویه نیست. طبیعی است که آقایهاشــم­ی موافق ادامــه و امام مخالف ادامــه جنــگ بعــد از فتح خرمشــهر بــود، اما گفتوگویــی کــه در آن مناســبات چپهــای دیــروز و اصالحطلبــ­ان امــروز بــا ایــن شــخصیت سیاســی معاصر هم بررســی شــد. آنچه میخوانید، گزیدهای از گفتو گوی بلند ما با این فعال سیاسی باسابقه است. متن کامل گفتوگو را در «ایران آنالین» بخوانید.

معتقــدم آقایهاشــم­ی مطابق نظــر مردم و عــرف و فهــم بیرونــی رأی داد. هرچند جنگ ادامه پیدا کرد، اما مســئولیت آن متوجه آقای هاشمی نیست، بلکه این تصمیمی است که خود امام گرفته است. در سال 61 من بهعنوان یــک جوان 25 ســاله بــه همراه دوســتان خود احساس میکردیم که در موقعیت بسیار رو به جلویی هستیم و به همین دلیل ما هم از ایده ادامه جنگ دفاع میکردیم.

منظور از بیان این مقدمه این بود که باید در بررسی گذشته ارزیابی منصفانهای داشت. اما در مسأله ریاست جمهوری، اوالً آقایهاشمی و دیگران در بازنگری قانون اساسی آن را مطابق جایگاهــی که بــرای آینده ایشــان تعریف کرده بودنــد تغییــر دادنــد. البته ایــن تغییر بــه این معنا نبود که فقط برای ریاســت جمهوری وی انجام شد، زیرا قانون اساسی در دور اول اشکال داشــت به این معنی که هم رئیسجمهوری و هــم مجلس از مــردم رأی میگرفتند و معلوم نبــود کدام بر دیگــری برتری مشــروعیتی دارد به همین دلیل درباره پیشــنهاد نخســتوزیر و تقدمنظــر این دو نهــاد اختاف نظــر به وجود آمده بود. در اصاح قانون اساسی، این تضاد تا حدی با حذف نخستوزیری حل شد. اما حتی پیش از این اصاح هم از ابتدا مشخص بود که آقایهاشــم­ی تصمیم گرفته رئیسجمهوری شود. شاید به این دلیل که ایشان ایدههای خود برای یک ایران پیشــرفته را با حضور در کرســی ریاســتجمه­وری بیشــتر منطبق میدانست. البته داشتن عشــق به ایران، لزوماً به این معنا نیست که کار درستی انجام شده است. باوجود این معتقدم بعد از جنگ بخش اجرایی کشور نیازمند قدرتی بود تــا کارها را پیش ببرد و تنها آقایهاشمی بود که این قدرت را داشت.

امــا آقایهاشــم­ی مهمترین اشــتباه خود را در همیــن مقطــع انجــام داد. زیــرا فکــر میکرد کشــور کارخانهای است که مدیرعامل آن میتوانــد کارگــران را هدایــت کنــد. یکی از نخســتین و مهمتریــن جماتی کــه در دوران ریاست جمهوری گفت، این بود که در دولت، تنها من سیاسی هستم و ســایرین کار اجرایی بکنند.(نقــل به مضمون) معنــای این حرف فقط این نبود که دولت او کار سیاسی نخواهد کــرد، بلکه نشــان مــیداد به بســیج سیاســی و اساســاً بــه مفهــوم مــدرن سیاســت توجهی نداشــت. مضاف بر این مشــکل بــه کارگزاران خــود قدرت زیــادی داد. با اطمینــان میتوان گفت که ریشــه بخــش عمدهای از مشــکات کشــور، ناشــی از نوع تربیت کارگــزارا­ن اجرایی در دوره آقــای هاشــمی بود، بــه این معنی که آنــان فکر میکردنــد باید با قــدرت جلو رفت و خــود را چنــدان ملتــزم به قانون یــا رضایت دیگــران نمیدیدنــد. بهعنــوان نمونه حضور وزارت اطاعــات در امــور اقتصــادی یکــی از

بدترین اتفاقــات آن دوره بود. درحالی که این وزارتخانه در بخش حاکمیتی تعریف میشود و نباید وارد این حوزهها شود. ■ امابرخیمعت­قدنداگرآقا­یهاشمیوقدر­تاو نبود، ما شــاهد چرخش اقتصاد ایران از اقتصاد دولتیبهسمت­اقتصادخصوص­ینبودیم.

گمان نمیکنم که ایــن چرخش در اقتصاد ایران رخ داده باشــد. تا آنجا که به یاد دارم حتی برخی مطالعات رسمی نشــان داد که در پایان دوره ایشــان نســبت حجــم دولــت در اقتصــاد بزرگتــر از ابتــدای دوره وی بــوده اســت. نه تنها بخش خصوصی بــه آن معنا نمیبینیم بلکه واگذاریهــ­ا هــم بــه بخــش واقعــاً خصوصی و اصیل نبــود. در مــواردی کارخانههــ­ا به قیمتی واگــذار شــد که هزینه معاملــه از قیمت فروش اموال و موجــودی انبار واگذاری تأمین میشــد یا کارخانه روغنی واگذار شــد که اصل موجودی روغن در انبار بیشتر از قیمت کارخانه بود. ■ ازدیدگاهبر­خی آقایهاشمیب­جزشیوهایکه انتخابکردن­د،گزینهدیگری­نداشت.

مــن ســال 68 بــه ایشــان رأی دادم، زیرا در آن چارچــوب انتخاباتــ­ی، گزینــه دیگــری نبود و قــرار نبود شــخص دیگری رئیــس جمهوری باشــد. ولی حتی اگر بپذیریم که آقای هاشمی گزینه دیگری نداشــت، به این معنا نیســت که کســی نباید انتقاد میکرد. آقای هاشمی درک دقیقی از سیاســت مدرن نداشت و روی قدرت و نفوذ شخصی بیشتر از هرچیز دیگری حساب میکرد. رأی آقایهاشمی در دور دوم انتخابات بشــدت افت کرد. طبیعتاً در چنین شــرایطی، حتی یک رأی هم باید مهم باشد. او خیلی روی شخص خودش حساب میکرد به همین دلیل هنگامی که برخی از اعضای منتسب به مجمع روحانیون مبارز اعام کردند که باوجود حضور نداشــتن رسمی گروه متبوعشــان در انتخابات بــه آقــای هاشــمی رأی خواهند داد، ایشــان در نماز جمعه علناً گفت که من به حمایت اینها نیــازی نــدارم. نتیجــه این شــد کــه در دور دوم آرای او کاهش یافت که باعث بهم خوردن کل وضعیت سیاسی او در دولت دوم شد. ■ آیا این واکنش ناشــی از نوع برخورد چپها بادولتواقد­اماتهاشمین­بود؟

دلیــل هــر چیــزی میتوانــد باشــد. ولــی هنگامــی که بهعنــوان یک ناظر سیاســی نگاه میکنیــم، این امــر نشــان میدهد که ایشــان درک دقیقــی از بســیج، حمایت و اســتفاده از نیروهای سیاســی نداشت. ایشان بیشتر شبیه به سیاستمدارا­ن کاسیک پیش از توسعه بود. ■ ســؤالم را بــه ایــن دلیــل مطــرح میکنــم که به مناســبات چپهــا و هاشــمی بازگردیم. چون برخی معتقدند دلیــل این موضعگیری، رویکرد انتقادی چپ نسبت به آقایهاشمی و سیاستهایدو­لتسازندگیب­ود.

نگاهی بــه نیروهای اطراف آقایهاشــم­ی تأییــد میکنــد که بــه طورکلــی او بــه چپها نزدیکتــر بــود. ضمــن اینکــه در مقایســه با روحانیت ســنتی بــه لحاظ بنیــان فکری هم مدرنتــر بــود و به لحاظ پیشــینه و ســابقه به چپهــا نزدیکتــر بــود. امــا آقایهاشــم­ی نخســتین ضربــه بــه چپهــا را در انتخابات مجلــس چهــارم زد. تردیــدی نیســت کــه آقایهاشــم­ی کامــاً میتوانســت مانــع ردصاحیت چپها شــود ولــی چنین نکرد. ایــن رفتــار با چپهــا بــه دو دلیــل خارجی و داخلــی صــورت گرفــت. آقای هاشــمی فکر میکــرد با ایــن اقــدام علیــه چپهــا، روابط خارجــی بهبــود مییابــد. اتفاقــاً در آن زمان رســانههای خارجی در دفــاع از اصولگراهای جریان راســت مینوشتند. جناح چپ به این دلیــل از آقای هاشــمی ناراحت بود کــه او به محضدستیابی­بهریاستجمه­وریتصمیم خود را علیه آنان گرفت. طبیعتاً چپها هم واکنش نشــان دادند و شــکاف میــان آنان به شکلحادیدرا­نتخاباتمجل­سچهارمبروز کرد. بنابراین نخستین اشــتباه آقایهاشمی ایــن بود کــه فکــر میکــرد میتواند یــک تنه سیاستورزی کند و از دیگران مستغنی است. امــا او بــه همین دلیل و بســرعت در دور دوم ریاســتجمه­وری خود تنها شد و کمتر کسی را میبینید که از سیاســتهای هاشمی دفاع کند. تنها خود هاشمی بود که در نمازجمعه از دولتــش دفاع میکــرد. اشــتباه دیگر آقای هاشمی این بود که با دانشگاه تعامل درستی برقــرار نکــرد. در یــک مورد حتی ایشــان یک بــار به بچههای تحکیم گفته بود کاری نکنید حاجیبخشی مجبور شود به دانشگاه بیاید. ■ میتــوان گفــت دو طــرف یعنــی چپها و آقایهاشــم­ی بــرای بهبــود وضعیــت تالش نکردنــد؟ چون شــما همــواره تأکیــد دارید که نیروهای سیاســی بایــد در هر شــرایطی تالش کنندتااوضا­عرابهبودبب­خشند.

آقایهاشمی راه را میبست و تنها انتظار داشــت کــه از او تبعیــت کننــد. ضمــن اینکه بایــد بــه این نکتــه کلیــدی توجه کرد؛ کســی علیــه آقایهاشــم­ی اقدامــی نکــرد، حداکثر ایشــان را نقــد میکردنــد، امــا آقایهاشــم­ی اصاً جواب نمیداد. در یادداشــتی در ســام با عنوان «نقطه عطف»، نوشتم که سیاست دولــت دربــاره نــرخ ارز کامــاً خســارتبار اســت. متأســفانه سیاســت ارزی برنامــه اول توســعه برخــاف قانون کامــاً کنار گذاشــته شــد و کشــور به مرحلهای رســید کــه چک 15 هــزار دالری بانــک مرکــزی برگشــت خــورد. بایــد به نقدهــا جــواب داده میشــد. اگر این پرسشها هم مطرح نشود، اصاً چرا روزنامه منتشــر میشــود؟ چرا باید از این کارها دفاع کــرد؟ در شــرایطی که ارز نداشــتند بــه مردم 5000 دالر میفروختند و 24 ساعت در صف میخوابیدند!! خــوب باید اینها را گفت. مگر االن نمیگویید. شما که روزنامه دولت هستید از دولت انتقاد میکنید، دیگران که جای خود دارنــد. آن زمان فقــط باید مجیز میگفتید تا شما را بپذیرند. ■ آیاباناقدب­رخوردهممیش­د؟

این بخش اصاً مهم نیســت. در جامعه گفته میشــود کــه عبدی به توصیه هاشــمی بازداشــت شــد، اصاً این طور نبــود. اما بعد از زنــدان نامــهای به ایشــان نوشــتم کــه وزیر اطاعــات چنیــن کارهایــی میکنــد. نامــه را ارجــاع دادنــد بــه وزارت اطاعات رســیدگی شود!! رونوشت هم برای من فرستاده شد!! ■ ً آیــاواقعـ­ـاوزارتاطا­لعــاتتحــ­تکنتــرل ایشانبود؟

بلــه بــود. اگــر آقــای روحانــی یــا خاتمــی بگوید در کنترل من نیست، میپذیریم. اما از آقایهاشمی مطلقاً نمیپذیرم. هاشمی در آن زمان نفر اول کشــور بود، نه نفر دوم. حتی هنــگام معرفی کابینه دوم در مجلس، وقتی به اسم آقای فاحیان رسید، گفت اگر جرأت دارید با ایشان مخالفت کنید. ■ ظاهراًبهطنزگفتهش­د.

بلــه در طنــز واقعیتهای مهمــی پنهان اســت و اگــر طنــز مطلق بــود، بایــد فاحیان اعتراض میکرد که چرا چنین حرفی زده شد. امااوخندید­ودیگرانهمخ­ندیدند.نمیتوان براحتــی از کنــار این حرفها گذشــت. درباره موضــع آقایهاشــم­ی نســبت بــه قتلهــای زنجیرهای یک نکتهای را مطرح کردم و هنوز روی این موضع هستم. گفتم درباره قتلهای زنجیرهای دوره آقای فاحیان 4حالت وجود دارد؛ یا با دستور مستقیم آقایهاشمی بود، یا با دســتور نبود، اما راضی بود، یا دستور نداد و ناراضی هم بود، یا اینکه اصاً در جریان نبود. معتقــدم بدترین مورد همیــن آخرین مورد اســت و بهترین نخســتین مورد است. یعنی بدترین موضع این است که وزارت اطاعات این کارها را بکند و ایشان اطاع نداشته باشد. اصاًنمیشود. ■ چرا آقای هاشمی تشــویق کرد که کارگزاران شکلبگیرد؟

در درجــه نخســت ایــن خواســت خــود کارگزاران بود، اما آقای هاشمی هم استقبال کــرد، زیــرا فکــر کــرد نیرویــی کــه از راســت و چپ نباشــد و به خودش هم نزدیک باشــد، میتوانــد ظرفیت خوبی باشــد. در انتخابات ســال 72 احمد توکلی برخــورد تندی با آقای هاشــمی داشت. جناح راســت هم پشت سر توکلی بسیج شد. راست فکر میکرد میتواند این مســیر را مســتقل از آقای هاشــمی ادامه بدهد. ضمن اینکه وقتی در انتخابات شرکت میکردنــد، طبیعتــاً باید علیــه وضع موجود حرف میزدند. در اینجا کارگزاران ســپر آقای هاشــمی و ســیبل راســت شــد. اما کارگزاران مطلقاً نمیتوانستن­د به تنهایی جلوی راست دوام بیاورنــد. بنابرایــن آنان هم در کنار چپ قــرار گرفتنــد. اما وقتــی چــپ در موضع نقد

اساساًنتیجه انتخابات 84 محصولاشتبا­ه آقای هاشمی است. یک نفر از ایشان نپرسید که چرا وارد انتخابات شدید؟ چطور نمیدانستید که رأی ندارید و شناخت درستی از پایگاه اجتماعی خود نداشتید؟ درحالی که شما 10 سال رئیس مجلس، 8 سال رئیس جمهوری و 8 سال اخیر هم رئیس مجمع بودید. این هم یک مشکلسیاسی است که هیچ کس از ایشان نپرسید که با این سابقه شما چطور شرایط سیاسی را تشخیص ندادید؟

بعد از وقایع 88 تفاوت در درک آقای هاشمی از مشارکت مردم و بحث آزادیها جدی بود. نسبت آقای هاشمی به حقوق یعنی حاکمیت قانون و حقوق مردم هم بسیار جدی تری شده بود. بویژه اینکه در گذشته، اساساً قانون چندان در ادبیات ایشان دیده نمیشد. اما مردم میدیدند این اواخر که هرجا حقوقی زیر سؤال میرفت، البته در چارچوبی که از آقای هاشمی انتظار میرفت،مطرحمیکردن­د

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran