«دیر معلوالن» را دریابید
زلزلــــه چند وقــــت پیش کرمانشــــاه مثل همــــه حــــوادث دیگــــر بــــه تعــــداد افراد دارای معلولیت افزود و به گفته دســــت انــــدرکاران ســــازمان بهزیســــتی افرادی دچــــار معلولیت شــــدند، افــــرادی که تا دیروز مثل من و شــــما زندگی میکردند تنها در عــــرض چند لحظه تــــوان انجام بسیاری از کارهایشان را از دست دادهاند ایــــن را اضافــــه کنیــــد به از دســــت دادن خانــــه و زندگــــی و فقــــدان عزیــــزان کــــه در حوادثــــی از این دســــت قطعــــاً اتفاق میافتــــد. چنــــد روز پیــــش در گزارشــــی میخواندم که یکی از مشــــکالتی که این افراد در مناطق زلزلــــه زده با آن روبهرو هســــتند نبود ســــرویس های بهداشــــتی مناسب سازی شده است. برای کسی که تا دیروز میدیده و بدون کمک گرفتن از کســــی به رتق و فتق امورش میپرداخته و حاال با وجود همه مشــــکالت باید برای جزئیتریــــن امورش هــــم بجنگد. خب چــــه باید کرد تــــا این افراد کــــه رنجهای زیــــادی را تحمــــل میکننــــد بــــر رنــــج معلولیت فائق شوند و مشکالتشان کم شود؟ بدیهی است که وقتی فردی سالم به معلولیت دچار میشود نخستین گام انطباق و ســــازگاری او با محیط اســــت او بایــــد بتواند با شــــرایط موجــــود خودش کنار بیاید و این مهم تنها به مدد حضور نیروهــــا و تیمهــــای روانشناســــی وارد به امور معلــــوالن اتفاق میافتد، نیروهایی کــــه بتوانند کمــــک کنند تا فــــرد به درک درستی از خودش برسد و بتواند خودش را با شرایط فعلی تطبیق دهد. حضــــور تیــــم هــــای مشــــاورهای قوی و آمــــوزش دادن بــــه افراد دیــــر معلول از ضروریات اســــت هر چند سالهاســــت انجمنهای غیردولتی معلوالن به این حوزه وارد شــــدهاند اما به نظر میرســــد که بایــــد بــــا اطالعرســــانی صحیــــح در جامعه این مراکز به جامعه شناســــانده شوند چرا که در بســــیاری از مواقع دیده میشــــود که خانواده یا خود فردی که بر اثــــر حادثه یا رویدادی دچــــار معلولیت میشــــود در مرحلــــه اول نمیدانــــد که باید چــــه کند یا بــــه کجا مراجعــــه کند، خود فــــرد و اطرافیــــان وارد فاز ناامیدی میشــــوند و فرد تصور می کنــــد زندگی برایش تمام شده دیگر باید درهای دنیا را به روی خود ببنــــدد و در چهاردیواری خانه خودش را حبس کند این در حالی اســــت که حتی خانــــواده و نزدیکان این فرد هــــم نمیداننــــد باید چــــه کنند؟ از همین جاست که گریه و زاریها و مرثیه سر دادنها شروع میشود. نزدیــــکان به خیــــال خود بــــه کمک فرد میآینــــد و انجــــام تمام کارهــــای فرد را به عهــــده میگیرند، تأکید میکنم تمام کارهای فرد را و اصالً متوجه نیســــتند که با این کار اصلیترین نقطه شــــخصیتی او یعنــــی اســــتقالل را با چالــــش مواجه میکنند. اما با آموزش اولیه مهارتهای زندگــــی ایــــن افــــراد میتواننــــد از پــــس بســــیاری امور شــــخصی شــــان بربیایند. البتــــه نمیتــــوان بــــه خانوادههــــا انتقاد کرد چرا کــــه ما مراکز محــــدودی داریم که بــــه خانوادههــــا آمــــوزش میدهند و همــــان محدودهــــا را هم نــــه خانوادهها میشناســــند و نه میدانند کجا هســــت حتــــی در زمینــــه منابع مکتــــوب هم در حوزه افــــراد دارای معلولیت بخصوص آمــــوزش دیرنابینایان منابــــع زیادی در دسترس نیست در حالی که در بسیاری از کشــــورهای پیشــــرفته به محض اینکه فــــردی بــــر اثر حادثــــه دچــــار معلولیت میشود این مؤسسهها و نهادها هستند که در همان بیمارســــتان به ســــراغ فرد میروند و بــــا ارائه آموزشهــــای الزم و صحیح به او یادآور میشوند که زندگی جریــــان دارد و او میتواند با کمک ابزار و تجهیزاتــــی هماننــــد گذشــــته درس بخواند، ورزش یا آشپزی کند و به انجام امور روزمره خود بپردازد. همین مؤسســـهها و نهادها در کشورهای پیشـــرفته منابـــع متعـــددی از قبیـــل فیلمهای آموزشـــی و مجـــالت مختلفی را تهیـــه میکننـــد و در اختیـــار افـــراد و خانوادههایشـــان قـــرار میدهنـــد بـــه همیـــن دلیـــل اســـت همانطور کـــه در بســـیاری از فیلمها میبینیـــم فردی که دچار معلولیت شـــده خیلی سریعتر به جریان عـــادی زندگی برمیگـــردد چون میبیند که تفاوتهـــای حداقلی با دیگر شـــهروندان جامعـــه دارد اما متأســـفانه در کشـــور ما فرد وقتی دچـــار معلولیت میشـــود تازه اول راه است و زندگی قبل از معلولیتـــش تا حدود زیـــادی دگرگون میشود و فرد باید برای به دست آوردن حداقل حقوقش تالش کند امید اســـت که بـــا گســـترش روزافـــزون انجمنهای غیردولتی شـــاهد هموار شدن راه زندگی بـــرای افـــراد دیرمعلـــول در جامعهمان باشیم.