درسگفتارهای حافظ موسوی درباره نیما یوشیج
حافــظ موســوی شــاعر و منتقــد ادبــى درســگفتارهايى را در تبييــن و بررســى شــعر مــدرن فارســى در دانشــگاه اميركبير آغــاز كرد. ايــن پژوهشــگر ادبــى كــه پيشتــر مجموعــه مقالههايــى را در بررســى آرا و ديدگاههــای ادبــى و زيبايىشناســى نيمــا يوشــيج بــا عنوان «پانوشــتها» منتشــر كــرده اســت، دور جديد درســگفتارهايش را بــا عنوان «ميــراث نيما» از روز چهارشــنبه بيســت و نهــم فروردينماه پى مىگيرد. نويســنده «پانوشــتها» از منظرهای مختلف ادبى و سياسى و همينطور ديدگاههای زيبايىشناسىوبالغىوروايىآثارنيمايوشيجرا بررسى و آرای او را شرح و تفسير كرده است و در اين اثر شرح مىدهد كه نيما مدرنيسم را كامالً درک كرده بود و احاطه كاملى بر وضعيت شعر زمان خودش در غرب داشــت. او با سمبوليسم هم آشــنايى داشت. نيما با جريانهای شعر نو در شعر عرب و تركيه هم آشنايى كافى داشت. حــاال چطــور او ايــن اطالعــات را در آن زمــان بــه دســت آورده بود، بــرای من عجيب اســت. حيرتانگيز است كه او از شعر اسکانديناوی هم اطالع داشته است.
اهميت كار نيما اين بود كه نخواست الگوی شــعر و ادبيات غرب را در شــعر ايران اجرا كند. او با كنکاش و وارســى در ســنت شــعر فارســىكه ســنتى هزارساله است و كســى نمىتواند آن را ناديــده بگيرد - عوامل ركود شــعر فارســى را شناسايىوآنهاراحلكرد؛درنتيجهمدرنيسمى را پايهگذاری كرد كه از درون ســنت شعری خود زاده شده بود.
اتفاقى كه در مشروطه نيفتاد و ما نتوانستيم موانع سنتهای خودمان را حل كنيم، در شعر نيمايــى رخ داد و نيمــا چون دقيقاً از دل ســنت هزارساله شعر فارسى و با اشراف بر شعر غرب، الگويــى را پياده كرد، انقالبش پيروز شــد و با هر نگاهى كه به كار او بنگريم، نيما ادبيات را به دو بخش قبل و بعد از خودش تقسيم كرد.