شاهنامه ، بلندترین جایگاه را در نمایش دارد
اصغر همت، بازیگر سینما و تیاتر:
اصغر همت، بازیگر سینما و تیاتر، زادهی ۷۲ آذرماه ۱۳۳۱ خورشیدی در شیراز است. وی از دوران کودکی به تیاترهای تخت حوضی و تعزیه دلبستگی داشت و از دوران دبیرستان به کارهای نمایشی در این زمینهها روی آورد. همــت دانشآموختهی تیاتر از دانشــکدهی هنرهای زیبای دانشــگاه تهران و در ســال 95۳۱ خورشــیدی و دارای نشــان درجهی یك بازیگری از شــورای ارزشیابی هنرمندان کشوراست. از کارهای هنری این هنرمند در زمینهی تیاتر، ســینما و تلویزیون میتوان از «زشــت و زیبا»، «یك حبه قند»، «در مسیر تندباد»، «بیخوابی»، «تگرگ و آفتاب»، «شیر سنگی»، «آژانس دوستی» و «آهوی ماه نهم» نام برد. رویهی ادب و هنر هفتهنامهی امرداد در گفتوگو با این هنرمند به واکاوی وضعیت هنرهای نمایشی در ایران پرداخته است.
نقــش پیشــینیان در تــداوم فرهنگ این سرزمین را چگونه میبینید؟ پیشینیان و بزرگان نامآور این سرزمین هریک به گونهای بخشی از شناسهی(:هویت) ملی و مذهبی مــا را همراه خود دارند. ما نمیتوانیم از فردوســی، حافظ، ســعدی و بســیاری از چهرههای ادبی و دانشمندانی مانند پورسینا، رازی و بیرونی بگذریــم و به روزگار معاصر برسیم. نمیشــود از تاثیر سهروردی و خیام بر فرهنگ ایرانی گذشــت و آنها را نادیده گرفت. مگــر میتوان از تاثیر و اندیشــهی مالصدرا گذشت؟ هرچند برخی بسته به نگاه و نگرش خود ممکن اســت نــگاه ویژهتر و دلبستگی بیشتری به هر یک از این چهرهها داشــته باشند. برای برخی حافظ، برای برخی فردوســی، برای برخی سعدی و برای برخی موالنا، ارزشــی ویژه دارد امــا به باور من در میان همهی این چهرهها، فردوســی در نگاه همگان، جایگاهی ویژهتر دارد. ممکن اســت از دیدگاه صنعت شــعری به حافظ و سعدی نرســد که چه بســا در جاهایی به راســتی وارون این اســت، اما به این شوند(:علت) که فردوسی زندهکنندهی فرهنگ و استورههای ایران اســت و ما را به ریشــههایمان پیوند میدهد، دارای ارزش و ارج بیشــتری است. شــوربختانه نگرشــی که بتواند از هســتی چنین چهرههای ارزشــمندی بهــره ببرد در هازمان(:جامعه) ما نیســت. فردوسی و حافظ از دیــد همگان و در میــان همهی الیههای هازمانی، جایگاهی ویــژه دارند. کمتر ایرانی را میبینید که با رســتم، سهراب، اسفندیار و سیاوش آشنایی نداشته باشد. کسی نیست که داســتان رستم و ســهراب و از آتش گذشتن ســیاوش را نداند. روزگاری ایــن چهرهها و داستانهای حماسیشان، شــوند برانگیزش احساســات مردم بــرای پدافند(:دفــاع) از سرزمینشان بوده است. روح حماسی ویژهای که در شــاهنامه هســت در کمتر اثری دیده میشــود. این آثار شناســهی ملی ما است و باید آن را پاس بداریم.
در هنر نمایش تا چه اندازه به ادبیات ارزشمند کهن ایرانی پرداخته شده است؟ در نمایــش هــم، پرداختن به شــاهنامه و فردوســی در بلندترین جایگاه جای میگیرد. در زمینهی نمایش، نخســت در شــاهنامهی فردوســی و پــس از آن منطقالطیر عطار، حکایتهای داستانی یا داستانکهای سعدی و همچنین موالنا، تواناییهای نمایشی زیادی دیده میشود. اگر چه بیشتر کارهای نمایشی برگرفته از آثار مولوی، به پیوند او با شــمس تبریزی میپردازند اما بــرای نمونه کارهای علی حاتمی و پرداختن او به قصههای موالنا را هــم نمیتوان فراموش کرد. شــوربختانه آن گونه که به شــاهنامه به عنوان اثری با تواناییهای نمایشی بســیار، در شوروی پیشــین پرداخته شــده، از دید ما نادیده مانده اســت، اگرچه در کشــور خودمان هم تالشهایی شــده اما پاسخگوی نیاز فرهنگی ما نبوده است.
شوند نپرداختن یا کمتر پرداختن بــه ایــن کارهــا را در چه میبینید؟ بیتوجهی بــه گنجینههای ملی که داریم، چه در گذشته و چه حال. حساســیتهایی کــه در این چنــد دهه روی مســایل ملیای وجــود دارد این گمانه را در پی داشــته است که کسانی کــه به مســایل ملی و ملیــت میپردازند با مذهب ناســازگاری دارند یــا وارون آن اگر به مذهب پرداخته شــود ملیت نادیده گرفته میشــود. بر پایهی این بــاور، بیگمان هر کــس تنها بخواهــد به ملیت یــا مذهب به تنهایی بپردازد محکوم به شکســت است. در کشــور ما ملیت و مذهــب در کنار هم بوده اســت و چهرههای ملــی و مذهبی هر کدام جایگاه خود را دارند. همانگونه که رســتم، ســهراب، ســیاوش و آرش جایگاه ویژهای برای ما دارنــد، چهرههای مذهبی نیز دارای ارزش ویژه و درخور ارجگذاری هســتند. باید اســتورههای ملی و مذهبی در کنار هم پیش بروند. ما سرشــار از بدفهمی هســتیم و باید آنها را درســت کنیم تا بتوانیم ریشــههای خود را دریابیم.
هنرمندان زمینهی نمایش تا چه اندازه با آثار ادبیات کهن ایران آشنایی دارند؟ در این زمینه کارهایی شده است. برای نمونه، واپســین نمایش من «پرتره مرد ریخته»، به هزارهی فردوسی در ســال ۳۱۳۱ و تالشی که برای پرداختن به شــاهنامه انجام گرفته، پرداخته اســت. عبدالحســین نوشین در آن زمان ســه اجرا از شاهنامه انجام میدهد. اما این کارها و کوشــشها هیچگاه فراگیر نبوده است. شاید در پارهای از زمان بر پایهی ذوق شــخصی کارهایی شــده، اما هنوز همچنان ماننــد دیگر بخشهای فرهنگی شــناخت و پرداختن به ادبیات کهن و چهرههای ارزشمند ادبی نهادینه نشــده است. نمایش ملی زمانی در ایران با پرداختن به ادبیات و داستانهای ایرانی در حال شــکلگیری و پیشروی بود. اگر این توانمنــدی به کارگیری ادبیات کهن در ادبیات نمایشــی دچار ایســتایی نمیشد، برآیند آن در صحنهی تیاتر چشمگیر میشد.
در دانشــکدهی هنــر و تیاتر چــه اندازه به استورههای ایرانی پرداخته میشود؟ از گذشــته تا کنون کمابیش به ادبیات کهن در دانشکدههای هنر و تیاتر پرداخته میشود اما بر کسی پوشیده نیست که با گذراندن دو یا چند واحد درس در پیوند با این آثار، کاری پیش نمیرود. به باور من، دانشکدههای تیاتر باید بخش بیشتری به این مهم ویژه کنند تا دانشجویان بهرهی سودمندتری از آن ببرند. هرچند هماکنــون هم ایــن کار به گونهی خودنمایی(:فرمالیته) در حال رخ دادن اســت اما کارکــرد و ارزش ویژهای نــدارد. چرایی آن هم به این بازمیگــردد که ما در همهی زمینههای هنرهای نمایشــی دچار چالش و کاســتی هســتیم و هیچگاه شرایط درخوری برای بالندگی و شــکلگیری چنین مواردی وجود نداشــته اســت، چرا که در هر پاره از زمــان گاه جنبهی ملــی و گاه جنبی مذهبی پررنگتر بوده است. برای نمونه، زمانی تعزیه در روزگار قاجار توانمند شد و در دیگر زمانی به گونهای از میان رفت. هنگامی که «تکیهی دولت»، کــه بزرگترین نمــاد نمایشهای آیینی اســت و هنر تعزیه بهراســتی در آنجا بالنده شــد، ویران میشــود، این هنر دچار آسیب میشــود. نباید فراموش کرد خاستگاه نمایــش در همــه جای جهان آیین اســت، در یونان هم هنر نمایش بر همین پایه شکل گرفت، در ایران اما هیچگاه بســتر مناســبی بــرای بالندگی این هنر برخاســته از آیین و فرهنگ فراهم نشد.
وضعیــت نمایشهای ایرانــی مانند تعزیه، نقالی و روحوضی در روزگار ما چگونه است؟ ما در تخت حوضی، تعزیه و هنرهای همانند آن، نخســتین و بنیادیترین پایه را که فضا و مکان اســت از دست دادهایم. بدون فضا و مکان امکان بالندگی و پیشــرفت این هنرها نیســت. اینکه در پارهای از زمان به گونهای از نمایش همچــون تعزیــه بپردازیم کاری پیش نمیرود. دیرگاهیســت در نمایشــی مانند تعزیه هیچ پیشــرفت و رویداد ویژهای ندیدهایم. از ســویی، نمایش تخت حوضی به شوند از دست رفتن فضا و مکان کارایی راستین خود را از دســت داد. زمانی این هنــر به اللهزار رفت که بازهم رخداد بهجایی نبود. جای این هنر در عروسیها و خانهها بود که حوضی در میان داشتند. در این گونهی نمایشی تختها را روی حوض میگذاشــتند و مردم در حیاط خانهها و حتا پشت بامها به تماشا میایستادند و نمایش تخت حوضی اجرا میشد. همچنین تعزیه در تکیهها اجرا میشد. این روزها، این گونههای نمایشی شناســهی مکانی خود را از دســت دادهاند و خاصیت پیشین را ندارند و دچار دگرگونی ماهیت شــدهاند. در روزگار کودکــی در کوی و بــرزن، بینندهی اجرای نقالــی و پردهخوانی بودیم امــا اکنون هیچ اثــری از این گونههای نمایشــی در کوچه و خیابانهــا نمیبینیم و تنهــا در نمونههایی ویــژه یــا در جشــنوارهها بــه آن پرداخته میشــود. به باور من اجــرای اینها تنها در جشــنوارهها راه به جایی نمیبرد و نمیتواند آنها را زنــده نگه دارد، چرا کــه اگر پیوند مســتقیم خود با مــردم را از دســت بدهند ارزش خــود را از دســت میدهنــد و کمکم از میان میرود. آیــا در روزگار ما، اجرای نقالی و پردهخوانی به گونهی پیشــین، بــا اســتقبال روبهرو میشود؟ بــه باور من مردم هنوز هــم از اجرای نقالی و پردهخوانی شاد میشــوند و از آن استقبال میکنند و اگر در جایی نقالی و یا پردهخوانی اجرا شــود، مــردم گردهم میآیند و تماشــا میکنند. هر چنــد میتوانیم به اینگونههای نمایشــی چهرهای نو بدهیم و آن را بهروزتر کنیم و در کنار ســاختار کهن و موزهای خود، آن را گسترش دهیم. تیاتری که در اروپا پا گرفت از ســرودههای هومر و خوانش آن آغاز شــد. تک بازیگری بــه نام «تســپیس» ایــن نمایــش را اجرا میکــرد و آرام آرام این هنر گســترش پیدا کــرد. با توجه بــه همانندیهــای هومر و فردوســی و اینکه هر دو حماسهسرا هستند، بایــد دید چرا در باخترزمین(:مغرب) از هومر و داســتانهایش بهره بردهانــد و این توجه شــوند بالندگی هنر تیاتر در اروپا شد اما در ایران حماســهی بزرگی مانند شاهنامه را از یاد بردهایم و نتوانســتهایم از این گنجینهی بزرگ بهره ببریم.
نمایش ملی زمانی در ایران با پرداختن به ادبیات و داستانهای ایرانی در حال شکلگیری و پیشروی بود. اگر این توانمندی به کارگیری ادبیات کهن در ادبیات نمایشی دچار ایستایی نمیشد، برآیند آن در صحنهی تیاتر چشمگیر میشد.
تیاتر چه جایگاهی در گسترش فرهنگی یك کشــور دارد و نقشپذیری ادبیات و تیاتر از یکدیگر چگونه است؟ تیاتــر، ویترین فرهنگی هر ملت و کشــوری اســت. این نگاه به تیاتر، اثبات شده و درست اســت. هنگامی که شــهریگری(:تمدن) و پیشرفت یک کشور ارزیابی میشود، به تیاتر آن کشــور نگاه میشــود. هیچ رسانه و هیچ هنری نتوانسته بر تیاتر تاثیر بگذارد. جادوی تیاتر هنوز چشمگیر است. تیاتر وارون سینما و تلویزیون، زنده و پویا و ناب اســت. جادوی تیاتر به شــوند زنده بودن و پیوند رویاروی و بیواسطهاش با مردم است. هنــر نقالــی هم به شــوند پیونــد رویاروی میــان نقال و مردم، تماشــاگر را به ســوی خود میکشــد. البته ویژگی تیاتر این اســت که تنها روایتگر نیســت و اندیشــهبرانگیز اســت. اندیشــه، بنمایــه و درونمایــهی اصلــی تیاتــر اســت و همیــن اندیشــه اســت کــه تماشــاچی را بــه کاوش و دریافت میرساند. هنگامی که اندیشیدن درون یک روایت شود، آگاهی به بیننده منتقل میشــود، تماشاگر به دریافت تازه میرســد و آن هنگام است که هنر معنای راســتین خود را پیدا میکند. هنر خوراک روح اســت. هنر شــوند رشد روح و ورزیدن اندیشــه اســت. اگر ایــن بالندگی که برآیند هنر اســت در هازمــان رخ ندهد، پیامدهــای ناگــوار و نگرانکنندهای برجای خواهد گذاشــت. بیگمان اگر ما به فرهنگ و هنر خود بیشــتر بپردازیــم، اقتصاد بهتری خواهیم داشت و انسانهای شایستهای را در هازمان پرورش میدهیم. پــی بــردن بــه ارزشــمندی هنــر نمایش بــرای بالندگــی فرهنگــی، بایســته و نیاز اســت. شــوربختانه بــه هنــر، بهویژه هنــر نمایش، در کشــور ما نــگاه درخور و شایستهای نمیشود.
دغدغه و نگاه شما نسبت به آیندهی فرهنگ و تیاتر ایران چیست؟ بایــد بگویــم دلــم میخواهد بــه آیندهی فرهنــگ و هنر در ایران خوشــبین باشــم و آینــده را خــوب ببینم، اما گمــان میکنم اگر بــه همیــن روال پیش برویم ســال به ســال وضعیــت نگرانکنندهتر خواهد شــد. بــه باور من باید در زمینــهی فرهنگ و هنر طرحی نو دراندازیم.
(شناسه: ۲4۷5۳)