Amordad Weekly Newspaper

بخش کردن کشور به دست فریدون میان فرزندان

ششمین شهریار پیشدادی (بخش دوم)

- نوشتار گروه باستانشناس­ی

سرگذشت ايران )21(

گفته شــد که فریدون پســر آتبین، ششمین شــهریار روزگار پیشدادی، برآن شد تا سرزمین بزرگ کشــور خود، «خونیرث» را میان ســه پسرش بخش کند. بخش شمال خاوری در آن سوی آمودریا که دربردارنده­ی فرارود و سغد بود را به تورج داد و آن سرزمین از آن پس، «توران» (توئیرَی َن یا ســرزمین تور) خوانده شد. بخش فالت خاوری، فالت مرکزی و فالت جنوبی را به ایرج داد و این ســرزمین از آن پس، «ایران» (اَئیرَی َن یا ســرزمین ایرج یا سرزمین آریایی) نام گرفت. بخش ســوم و مانده از کشور کهن و بــزرگ خونیرث نیز در باختر ایران به پســر دیگر، ســلم داده شد که همان نام او (َسئیریَم) را گرفت. گفتنی اســت که چنیــن رویکرد و کرداری از ســوی یک فرمانروا، یعنی بخش کردن سرزمین میان دو یا سه فرزند خود، بارها در تاریخ دیده شده است. یک مورد را هرودوت از ســکاها گزارش کرده؛ مــورد دیگر، کاری است که چیشپئیش، شهریار پارسی انجام داد و ســرزمینش را میان دو پســر از سه پسرش، آریاَرمَن و کورش یکم، بخش کرد. اوروکو، پسر سوم در آن روزگار به دربار نوآشوریان رفته بود. موردی نزدیکتر، کردار «شــارلمانی» بود که کشورش را میان سه پسرش بخش کرد و امروزه دو کشور آلمان و فرانسه، ماندههای آن دو بخش از سه بخش هستند. مسالهی سپســین، نامگیری ســرزمینها­ی تازهساخته از نخستین شهریار یا بنیانگذار آن اســت. این نیز بارها در تاریــخ روی داده و ما نمونههای فراوانی را در تاریخ شــهرهای یونانی و رومی سراغ داریم. نمونههایی که کشور در یک برهه از تاریخ، به یکباره نام فرمانروای زمانه را گرفته نیز به ما نشان میدهد که برخورد با مسالهی گرفته شدن نــام ایران از نام یکی از پســران فریدون، هرگز رخداد تاریخی یادشده در آن روزگار از پیشــدادیا­ن را افسانه و استوره نمیکند، بلکه یک رویداد راستین و به دور از هرگونه استعاره و نمادسازی بوده است. بههر روی، پیرو نوشتههای «بندهش» و نیز نوشــتهای از ابوریحان بیرونی در «آثار الباقیه»، ایرج 12 ســال بر سرزمین خود فرمــان راند و فریدون نیــز در این زمان، هنوز زنــده بود. رفته رفتــه، همین بودن پدر در کنار ایرج، رشــک دو برادر دیگر را برانگیخت و آنان پنداشــتند که هم برادر کوچکتر نزد فریدون گرامیتر اســت و هم دانگ(:ســهم) این برادر، ارزشــمندت­ر از بهرهی آن دو بوده. این چنین شــد که تورج و سلم، نیرنگی برای به دام انداختن و کشتن ایرج ســاختند. ایرج از سوی دو برادر، به یک دیدار دوستانه فراخوانده شد. هرچه فریدون پافشاری کرد که ایرج نرود، اما شــهریار جوان و ناپختــه گوش نداد، خامی کرد و به ســوی برادران شــتافت. سرانجام این کار، مرگ ایرج به دست تور و فرستادن سر او نزد پدر بود و این سرآغازی بر آشوبهای آینده شد.

(شناسه: )35764

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran