Amordad Weekly Newspaper

تاریخ‌را‌چنین‌واکاوی‌نم‌یکنند

- نویسنده سورنا فیروزی*

نقدی بر نوشتهی «بیستون؛ پروپاگاندا­ی داریوش»

در‌شمار‌هی‌473‌هفت ‌هنام ‌هی‌امرداد‌نوشت ‌های‌در‌ روی‌هی‌سوم‌ویژ‌هنام‌هی‌داریو ‌ش‌با‌نام‌«بیستون؛‌ پروپاگاندا­ی‌داریوش‌و‌تاریخ‌یونانی»‌چاپ‌شــد‌ که‌این‌مساله‌از‌دید‌من‌نادرست ‌یهای‌زیر‌را‌دارد:‌ 1-‌نویسند‌ه‌در‌بخشی‌از‌نوشته،‌نتیج ‌هی‌سلیق ‌های‌ خود‌را‌در‌جا ‌یگاه‌قانون‌چنین‌آورده‌است:‌«گویا‌ هرودوت‌دانسته‌نسخ ‌های‌بدل‌برای‌روایت‌رسمی‌ تاریخ‌سیاسی‌هخامنشیان‌برساخته‌است».‌ بهتر‌آن‌بود‌که‌نویسنده،‌نخست‌و‌آ ‌ن‌هم‌برپای ‌هی‌ واکاوی‌ب ‌نمای ‌ههای‌باستانی‌(و‌نه‌باور‌چند‌کتاب‌ از‌نویسندگان‌کنونی)،‌شوند(:دلیل)‌دس ‌تیابی‌به‌ این‌برداشــت‌«بدل‌بودن‌رونوشت‌هرودوت»‌را‌ بنگارد‌و‌آ ‌نگاه‌قلم‌را‌در‌راســتای‌نوشتن‌چنین‌ جمل ‌های‌به‌تکاپو‌آورد. 2-‌نویسنده‌با‌شــگفت ‌ی‌و‌به‌دور‌از‌هر‌شوندی،‌ پذیرش‌گــزارش‌هرودوت‌در‌چگونگی‌به‌تخت‌ رسیدن‌داریوش‌را‌در‌برابر(:تضاد)‌گزارش‌بیستون‌ دانسته‌است‌و‌باز‌هم‌برپای ‌هی‌باور‌یک‌نویسند‌هی‌ روزگار‌کنونی‌و‌نه‌یک‌خط‌از‌گزارش‌سندهای‌ دیرین‌نوشته‌است:‌«در‌خرد‌هگیری‌از‌هرودوت‌ م ‌یتوان‌گفت‌که‌ناســازگار­ی‌بیستون‌و‌روایت‌ هرودوت‌چنان‌آشکار‌اســت‌که‌نشا ‌ن‌م ‌یدهد‌ هرودوت‌از‌نوشــت ‌ههای‌بیستون‌هیچ‌آگاه ‌یای‌ نداشته‌اســت».‌در‌حالی‌که‌نگارنده‌م ‌یبایست‌ نخست‌اثبات‌م ‌یکرد‌که‌میان‌گزارش‌داریوش‌ و‌گزارش‌هرودوت،‌ناهمگونی‌دیده‌م ‌یشــود‌و‌ سپس‌این‌جمله‌را‌م ‌ینوشت. 3-‌نویســنده‌آورده‌اســت‌که‌گزارش‌هرودوت‌ دربار‌هی‌چگونگی‌شهریار‌شدن‌داریوش،‌با‌گزارش‌ بیستون‌ه ‌مخوانی‌ندارد.‌ه ‌مچنین‌آورده‌است‌که‌ گزارش‌هرودوت‌دربار‌هی‌کشته‌شدن‌ویداف َر َن‌به‌ دست‌داریوش‌نم ‌یتواند‌با‌گزارش‌ار ‌جگذاری‌او‌از‌ سوی‌داریوش‌در‌بیستون،‌ه ‌مخوانی‌داشته‌باشد.‌ بیاییم‌این‌دو‌را‌واکاوی‌کنیم: در‌نسخ ‌هی‌پارسی‌از‌بیستون‌آمده‌که:‌«01‌روز‌ از‌ماه‌با ‌گیادیش‌گذشــته‌بود.‌آ ‌نگاه‌من‌با‌چند‌ مرد‌آن‌گئومات‌مغ‌و‌آ ‌نهایی‌را‌که‌برترین‌مردان‌ دستیار‌[او]‌بودند‌کشتم.‌دژی‌...‌در‌ماد‌،‌آ ‌ن‌جا‌او‌را‌ کشتم.‌شاهی‌را‌از‌او‌ستاندم.‌ب ‌ه‌خواست‌اهورامزدا‌ من‌شاه‌شــدم.‌اهورامزدا‌شاهی‌را‌به‌من‌واگذار‌ کرد.‌داریو ‌ششــاه‌گوید:‌شاهی‌را‌که‌از‌تخم‌هی‌ ما‌برداشته‌شده‌بود‌،‌آ ‌ن‌را‌من‌برپا‌کردم.‌من‌آن‌ را‌در‌جایش‌استوار‌نمودم‌...‌کوشیدم‌ب ‌ه‌خواست‌ اهورامزدا‌تا‌گئومات‌مغ‌،‌خانــدان‌ما‌را‌برندارد»‌ .)38-39‌:1384‌،پراش( در‌ترجم ‌هی‌دیگری‌از‌نسخ ‌هی‌پارسی،‌نوشت ‌هی‌ «کنت»‌،‌چنین‌آورده‌شده‌است:‌«از‌ماه‌باگیادی،‌ ده‌روز‌گذشــته‌بود‌...‌آ ‌نجا‌او‌را‌کشتم.‌شهریاری‌ را‌از‌او‌گرفتم.‌با‌پشتیبانی‌اهورامزدا،‌من‌شاه‌شدم.‌ اهورامزدا‌بخشید‌شهریاری‌را‌به‌من.‌گوید‌داریوش‌ شاه‌شهریار ‌یای‌که‌از‌دودمان‌ما‌گرفته‌شده‌بود‌ را‌من‌بر‌سرجایش‌گذاردم.‌من‌بر‌بنیادش‌بازسازی‌ کردم‌...‌با‌پشــتیبانی‌اهورامزدا،‌من‌این‌را‌انجام‌ دادم،‌من‌کوشــیدم‌تا‌بازسازی‌کنم‌کاخ‌شاهی‌را‌ بــر‌روی‌بنیادش‌‌هما ‌نگونه‌کــه‌پی ‌شتر‌بود.‌با‌ پشتیبانی‌اهورامزدا،‌من‌کوشیدم‌تا‌گئومات‌مغ‌کاخ‌ شهریار .)120‌:1950‌,.HQW(‌»دیادزن‌ار‌نامی‌ در‌ترجمــ ‌هی‌«داریــوش‌اکبرزاده»‌از‌نســخ ‌هی‌ پارسی‌نیز‌چنین‌آمده‌است:‌«از‌ماه‌باگ‌یادی‌،‌ده‌ روز‌سپری‌شــده‌بود...‌آن‌گئوماتای‌مغ‌را‌کشتم‌ و‌مردانــی‌را‌که‌آ ‌نها‌برترین‌پیــروان‌...‌او‌بودند‌ ...‌من‌او‌را‌کشــتم.‌من‌او‌را‌از‌شــهریاری‌به‌زیر‌ کشیدم.‌به‌خواست‌اورمزد‌من‌شاه‌شدم؛‌اورمزد‌مرا‌ شهریاری‌ارزانی‌فرمود.‌اعالم‌م ‌یکند‌داریو ‌ششاه‌ شهریار ‌یای‌که‌از‌تخم ‌هامان‌دور‌رفته‌بود‌آن‌را‌من‌ دوباره‌بازگرداندم؛‌من‌آن‌را‌درگاه‌خویش‌ایستاندم .... ‌ به‌خواست‌اورمزد‌این‌را‌من‌کردم‌،‌من‌کوشیدم‌تا‌ خانه‌...‌مان‌را‌در‌جای‌خود‌ایستاندم،‌درست‌چون‌ پی ‌شتر‌بود.‌آ ‌نگاه‌من‌کوشیدم،‌به‌خواست‌اورمزد‌ آن‌گئوماتــای‌مغ‌نتواند‌خان ‌ه‌(شــاهی‌)مان‌را‌دور‌ .)72-73‌:1384‌،هدازربکا(‌»درادرب هم ‌هی‌این‌ناهمانگ‌پندار ‌یهای‌نویسنده‌میان‌ گزارش‌بیســتون‌و‌گزارش‌هرودوت‌این‌است‌ که‌نویســنده،‌تنها‌به‌یک‌و‌در‌بهترین‌حالت‌دو‌ برگردان‌(شــارپ‌و‌کنت‌)‌از‌یک‌نسخه‌(پارسی)‌ بیستون‌نگریسته‌است.‌ در‌کنارا‌ین،‌ب ‌یتوجهی‌نویسنده‌به‌ترجم‌ههای‌دیگر‌ از‌نسخ ‌هی‌پارسی‌و‌نیز‌نگاه‌نکردن‌شگف ‌تآور‌او‌ به‌برگردا ‌نهای‌دو‌نســخ ‌هی‌ایالمی‌و‌نوبابلی،‌‌ گویا‌نویسنده‌م ‌یپنداشته‌که‌داریوش‌در‌بیستون،‌ گزار ‌شنویسی‌کامل‌و‌با‌جزییات‌آورده‌است.‌در‌ حالی‌که‌با‌سنجش‌میان‌سه‌رونوشت‌،‌م ‌یتوان‌ دریافت‌که‌داریوش‌بسیار‌چکید‌هوار‌نوشته‌است.‌ ه ‌مچنین‌در‌میان‌سه‌نسخه،‌در‌بی ‌شتر‌بخ ‌شها،‌ نسخ ‌هی‌پارسی‌چکید‌هترین‌است. داریوش‌در‌نســخ ‌هی‌ایالمی،‌داســتان‌را‌روش ‌نتر‌ آورده:‌«به‌گاه‌دهمین‌روز‌از‌ماه ‪ED JL LD WL LV!‬ ‌ گئومــات‌مغ...‌را‌...‌کشــتم.‌مــن‌او‌را‌ .... ‌در‌ماد‌ کشتم‌و‌شهریاری‌[از‌او‌]‌را‌گرفتم.‌من‌[با]‌اراد‌هی‌ اورمزد‌شاه‌هستم.‌اورمزد‌مرا‌شهریاری‌ارزانی‌داد»‌ (گر .)25-26‌:1387‌،ینیزوس-ویی‌ شــهریار‌به‌روشنی‌در‌نسخ ‌هی‌ایالمی‌آورده‌که‌ «مغ‌را‌کشــته‌و‌او‌در‌این‌سرزمین‌شاه‌است‌و‌ این‌شاهی‌را‌به‌خواست‌اهورامزدا‌داشته‌است».‌ او‌درســت‌گفته‌اســت.‌غاصب‌کشته‌شده‌و‌به‌ خواست‌اهورامزدا‌با‌هر‌روشی‌شاه‌شده‌است.‌او‌ اکنون‌که‌نبشته‌را‌م ‌ینویسد،‌در‌این‌سرزمین،‌شاه‌ است‌(نه‌شاه‌شده‌است).‌مسال ‌های‌که‌با‌گزارش‌ هرودوت‌هیچ‌ناهمگونی‌ندارد. از‌آن‌ســو،‌دیدن‌جمل ‌ههایی‌در‌نسخ ‌هی‌پارسی‌ (برگردا ‌نهــای‌شــارپ‌و‌کنت)‌چــون‌«مغ‌را‌ کشتم»،‌«شاهی‌را‌از‌او‌ستاندم»‌و‌«ب ‌ه‌خواست‌ اهورامزدا‌من‌شاه‌شــدم»،‌این‌برداشت‌را‌پدید‌ آورده‌که‌گویا‌داریو ‌ششا‌ه‌م ‌یگوید‌در‌همان‌دمی‌ که‌مغ‌را‌کشــت‌،‌شاه‌شده‌است!‌در‌حالی‌که‌در‌ برگردا ‌ن‌اکبرزاده‌این‌گونه‌آمده‌که‌با‌کشتن‌مغ‌،‌ «او‌را‌به‌زیر‌تخت‌کشــانیده»‌و‌به‌دیگر‌سخن‌،‌ مشروعیت‌را‌از‌او‌گرفته‌است.‌در‌پی‌آن‌نیز‌گفته‌ که‌شاهی‌را‌به‌تخم ‌هی‌خود‌بازگردانده‌است.‌ هیچ‌یک‌از‌ای ‌نها،‌‌نه‌با‌گزارش‌هرودوت‌ناه ‌مخوانی‌ دارد‌و‌نه‌داریوش‌را‌درو ‌غگو‌نشان‌م ‌یدهد.‌داریوش‌ در‌زمان‌نوشتن‌بیستون‌و‌پس‌از‌«پس‌از‌شهریار‌ شدنش»،‌نوشته‌که‌او‌پس‌از‌کشتن‌مغ‌،‌«شهریار‌ شده‌است».‌به‌راستی‌هم‌در‌تاریخ،‌شهریار‌پس‌از‌ مغ،‌داریوش‌بوده‌و‌او‌با‌هر‌روشی‌که‌به‌شهریاری‌ رسیده،‌شهریار‌پس‌از‌مغ‌در‌تاریخ‌است.‌او‌به‌راستی‌ «شهریاری‌را‌از‌مغ‌ستاند‌و‌به‌دودمانش‌بازگرداند»،‌ اما‌نه‌به‌باور‌نویسنده،‌در‌همان‌روز‌کشتن.‌به‌دیگر‌ سخن‌،‌این‌ســتاندن‌یا‌ربایش‌شهریاری‌از‌کسی،‌ زبانزدی‌کلی‌و‌روا‌بوده‌است‌،‌چنا ‌نکه‌همین‌واژ‌هی‌ ستاندن‌را‌برای‌کار‌گئومات‌نسبت‌به‌کمبوجی ‌هی‌ دوم‌نیز‌در‌بیستون‌به‌کار‌برد‌هاند،‌در‌حالی‌که‌هنوز‌ کمبوجیه‌زنده‌بود‌(شارپ،‌4831:‌73.‌ملبرن‌البا،‌ رگ‌.47‌:1389 یا‌زا‌.)25‌:‌1387‌،ینیزوس-ویی‌ ‌نرو،‌ ب ‌هکار‌بردن‌فعل‌ستاندن‌در‌بیستون‌،‌به‌چم(:معنای)‌ انجــام‌آن‌کار‌در‌همان‌تاریخ‌نبوده،‌بلکه‌رخداد‌را‌ کلی‌نوشت ‌هاند. کنون‌ببینیم‌که‌آیا‌گون‌هی‌گزار ‌شنویسی‌داریوش‌ در‌بیستون،‌کامل‌است‌و‌یا‌چکید‌هوار. در‌میان‌سه‌نسخه‌و‌در‌بسیاری‌از‌جاها‌،‌رونوشت‌ نوبابلی‌کام ‌لتر‌است،‌مانند‌آوردن‌شمار‌کشت ‌هها.‌ البته‌اند ‌ک‌کاست ‌یهایی‌نیز‌نسبت‌به‌دو‌نسخ ‌هی‌ دیگر‌دارد.‌ولی‌روی‌هم‌رفت ‌ه‌کوتا‌هترین‌رونوشت‌ شمرده‌م ‌یشود‌که‌در‌آن،‌حتا‌روز‌یک‌رخداد‌نیز‌ در‌نسخ ‌هی‌پارســی‌جا‌افتاده‌است.‌در‌گزارش‌ پارسی‌شــورش‌چیثرتخم‌از‌اَ َســگر َت،‌‌تاریخ‌ رخداد‌آورده‌نشــده‌(شــارپ‌،‌همان:‌25)،‌اما‌در‌ رونوشــت‌نوبابلی‌نوشته‌شده‌است‌(ملبورن‌البا،‌ 9831:‌45).‌بنابراین‌با‌بودن‌چنین‌جاافتادگ ‌یها‌و‌ الگویی‌از‌نگارش‌در‌بیستون،‌چگونه‌م ‌یپنداریم‌ که‌داریوش،‌هم ‌هی‌تاری ‌خها‌و‌جزییات‌رخدادها‌ را‌در‌تک ‌هســنگی‌با‌انداز‌ه‌ای‌ک ‌مجا‌گزارش‌کرده‌ و‌اکنــون‌که‌او‌چیزی‌از‌رخدادهای‌«نشســت‌ هفت‌تن»‌و‌«شــهریار‌شدن‌داریوش‌از‌راه‌یک‌ پیکار‌باستانی‌دوســتانه»‌ننوشته،‌پس‌گزارش‌‌ هــرودوت‌دروغ‌بوده‌اســت؟!‌م ‌یدانیم‌داریوش‌ شاه،‌بر‌روی‌دیوار‌هی‌ک ‌مجای‌بیستون،‌از‌رخداد‌ تازش‌خود‌به‌سکاهای‌اروپایی‌چند‌خطی‌بی ‌شتر‌ ننوشــته،‌در‌حالی‌که‌هرودوت‌یک‌جلد‌کتاب‌با‌ ریز‌هپرداز ‌یهای‌بسیار‌دربار‌هی‌آن‌دارد.‌این‌است‌ الگوی‌نگارش‌چکید‌هوار‌بیستون.‌در‌کنار‌آن،‌او‌ تنها‌روز‌رخداد‌نبردها‌را‌م ‌ینوشته‌و‌گاه‌تا‌پایان‌ رخدادهای‌پــس‌از‌نبرد،‌تاریخ‌کارهای‌دیگرش‌ چون‌گرفتن‌شورشیان،‌بردنشان‌به‌شهری‌دیگر‌ و‌کشــتن‌آنان،‌روز‌و‌ماهی‌نداده‌است.‌پس‌آیا‌ م ‌یتوان‌گفت‌که‌داریوش‌در‌یک‌روز،‌کســی‌را‌ در‌جایی‌گرفته،‌به‌جایی‌دیگر‌برده‌و‌کشته‌است‌ چون‌تنها‌یک‌تاریخ‌داده‌است؟!‌پاسخ‌منفی‌است. ه ‌مچنین‌نویســنده‌پی‌نبرده‌اســت‌که‌مرگ‌ ویدافرن،‌چندی‌پس‌از‌گزارش‌بیســتون‌بوده‌و‌ پیوندی‌با‌داستان‌ار ‌جنهادن‌داریوش‌در‌بیستون‌ برای‌او‌نداشته‌است. از‌دیگر‌سو،‌م ‌یدانیم‌که‌به‌تایید‌نوشت ‌هی‌دیودور‌ در‌بند‌23‌از‌کتاب‌دوم‌خود‌(دیودور،‌4831:‌841.‌ تــشون‌،‌)1933‌,'LRGRUXV ‌ههای‌«کتسیاس»،‌ رونوشــت‌بایگان ‌یهای‌رسمی‌دربار‌بود‌هاند‌،‌یعنی‌ تاریخی‌را‌که‌دربار‌ثبت‌م ‌یکرده،‌کتسیاس‌به‌زبان‌ یونانی‌و‌به‌قلم‌خود‌آن‌را‌رونوشــت‌گرفته‌است.‌ م ‌یدانیم‌از‌این‌بایگان ‌یها،‌هم‌در‌تورات‌یاد‌شــده‌ (تــورات،‌کتاب‌عــزرا،‌4:‌8،‌51،‌71،‌91‌و‌02)‌و‌ هم‌یک‌بار‌«مارآباس‌کاتینا»‌در‌روزگار‌اشکانیان‌،‌ به‌ماند‌هی‌آ ‌نها‌دســ ‌ت‌یافته‌و‌کار‌کتســیاس‌را‌ برای‌ارمنیان‌بازانجام‌داده‌اســت‌(خورنی،‌0831:‌ ه‌.)48 ‌مچنین‌م ‌یدانیم‌که‌نوشت ‌ههای‌هرودوت‌و‌ کتسیاس‌مانند‌دو‌رشت ‌رد‌،)'1$(‌یا.نا.‌ید‌یه‌ بسیاری‌از‌زما ‌نها،‌از‌هم‌دور‌م ‌یشوند‌و‌در‌جاهایی‌ به‌هم‌م ‌یرسند.‌یکی‌از‌جاهایی‌که‌این‌دو‌با‌هم‌ همسانی‌دارند،‌همین‌رخداد‌چگونگی‌شهریاری‌ داریوش‌یکم‌است‌(کتسیاس،‌0831:‌45).‌یعنی،‌‌ نه‌تنها‌میان‌گزارش‌بیستون‌و‌گزارش‌هرودوت،‌ هیچ‌ناه ‌مگون ‌یای‌دیده‌نم ‌یشــو‌د،‌بلکه‌گزارش‌ بایگانی‌شــاهی‌نیز‌گزارش‌هرودوت‌را‌م ‌یپذیرد.‌ گزارشی‌ریز‌که‌برپای ‌هی‌آن،‌پنج‌روز‌پس‌از‌کشتن‌ مغ،‌نشست‌هفت‌تن‌برگزار‌م ‌یشود.‌نشستی‌که‌ در‌آن‌،‌اوتان‌برای‌نخستی ‌نبار‌و‌به‌دور‌از‌هرگونه‌ پاورزی(:مخالفت)‌با‌سامان ‌هی‌شاهنشاهی‌،‌الگوی‌ یک‌شــهریاری‌برپای ‌هی‌«رای‌مردمان»‌را‌گفته‌ و‌وارون‌باور‌نویســند‌ه،‌کاری‌به‌چارچوب‌سامانه‌ نداشته‌است.‌ه ‌مچنین‌داریوش‌نیز‌در‌آن‌نشست‌ و‌پیش‌از‌افالتون،‌سخن‌از‌شهریاری‌یک‌انسان‌ ‌.)177-183‌:3ج‌،1384‌،تودوره(‌دنار‌اسراپ به‌راســتی‌و‌چرا‌تاریخی‌بودن‌چنین‌نشست‌و‌ گف ‌توگ‌وهایی‌را‌چنین‌ب ‌یبنیاد‌به‌زیر‌پرســش‌ م ‌یآوریم؟!‌آ ‌نهــم‌گف ‌توگوهایی‌که‌هرودوت‌ را‌نیز‌به‌شــگفتی‌واداشــته‌بود‌و‌یک‌سربلندی‌ برای‌هر‌کشوری‌به‌شــمار‌م ‌یآید.‌افزون‌برآن‌،‌ گزارش‌هرودوت‌آورده‌که‌شــش‌یار‌مانده‌(پس‌ از‌کنار‌رفتن‌اوتان‌از‌خوان‌قدرت)،‌بر‌سر‌گزینش‌ شــهریار‌آینده،‌پیکاری‌«بزر ‌گوارانه‌و‌به‌دور‌از‌ خو ‌نریزی»‌میان‌خود‌برگزار‌کردند.‌شــوند‌آن‌ هم‌روشــن‌است.‌پدر‌هیچ‌یک‌از‌این‌شش‌تن،‌ فرما ‌نروا‌نبوده‌که‌یکی‌از‌آنان‌برجست ‌هتر‌باشد.‌ از‌این‌رو،‌میان‌این‌چهر‌هها‌و‌در‌شــرایطی‌برابر‌ پیکار‌یادشده‌انجام‌گرفت.‌شر ‌مساری‌آ ‌نجا‌بود‌ که‌مانند‌رومیانی‌چــون‌«اوکتاویان»‌و‌«مارک‌ آنتونی»،‌میا ‌نشــان‌خو ‌نریزی‌م ‌یشد‌و‌نه‌تن‌ دادن‌به‌پذیــرش‌این‌پیکار‌مفهومی‌و‌کنای ‌های.‌ این‌چنین‌بود‌که‌با‌پیروزی‌داریوش،‌او‌هرگز‌در‌ بیستون‌دروغ‌نگفت،‌بلکه‌به‌خواست‌اهورامزدا،‌ پس‌از‌مغ،‌شهریار‌شد‌و‌شهریاری‌را‌این‌گونه‌به‌ تخم ‌هی‌خود‌بازگرداند.‌بیاموزیم‌که‌زشت‌یا‌زیبا‌ بودن‌یک‌آیین‌و‌پیکار‌باستانی‌را‌چون‌یک‌فرد‌ دانشی،‌در‌پیوند‌با‌روزگار‌خود‌رخداد‌ارزیابی‌کنیم‌ و‌نه‌از‌نگاه‌انســان‌امروزین.‌دس ‌تکم،‌پیکار‌را‌ استعار‌های‌کردن‌بهتر‌از‌سالخی‌کردن‌سند‌است.‌ ه ‌مچنین‌داریوش‌در‌نسخ ‌هی‌پارسی‌(نبود‌آن‌در‌ نسخ ‌ههای‌ایالمی‌و‌نوبابلی)‌آورده‌که‌پیکر‌خود‌را‌ ساخته‌(شارپ‌،‌همان:‌37؛کنت‌حذف‌کرده!‌)‌و‌به‌ گواهی‌گزارش‌ه ‌مخوان‌هرودوت‌و‌نبود‌جایگزین‌ دیگری،‌درم ‌ییابیم‌که‌این،‌همان‌پیکر‌های‌بوده‌ که‌در‌آن‌داریوش‌سوار‌بر‌اسبش،‌رخداد‌پیروزی‌ در‌پیــکار‌را‌بر‌این‌نگاره‌یا‌تندیس‌نوشــته‌بود‌ یا‌.)185‌:3ج‌،1384‌،تودورــه( ‌نگونــه‌دیده‌ م ‌یشود‌که‌ن ‌هتنها‌خود‌داریوش‌گزارش‌کتسیاس‌ (دربار‌اردشیر‌دوم)‌و‌هرودوت‌را‌در‌زمانش‌نوشته‌ بود،‌بلکه‌نگارش‌بیســتون‌هی ‌چگاه‌یک‌رو ‌یداد‌ نگاری‌کامل‌نبوده‌است. 4-‌نکته‌پایانی،‌وارســی‌منب ‌عگــذاری‌ناعلمی‌ نویسنده‌است.‌بسیاری‌از‌ب ‌نمای ‌ههایی‌که‌ایشان‌ در‌نوشــته‌به‌کار‌بــرده،‌در‌پایان‌نوشــته‌دیده‌ نم ‌یشود‌و‌نیز‌وارون‌آن‌،‌بسیاری‌از‌آنانی‌که‌در‌ پایان‌نوشته‌است،‌در‌نوشتار‌نیست‌؛‌کاری‌دور‌از‌ شان‌یک‌واکاوی‌پژوهشی‌و‌دانشگاهی.

*‌کارشناس‌ارشد‌باستا ‌نشناسی اکبرزاده،‌داریوش‌و‌آروز‌یحی ‌ینژاد،‌سنگ‌نبشت ‌هی‌بیستون‌ (متن‌پارسی‌باستان)‌،‌4831،‌‌تهران،‌نشر‌نقش‌هستی. خورنی،‌موســی،‌تاریخ‌ارمنیان‌،‌ترجم ‌ه،‌مقدمه،‌حواشی‌و‌ پیوس ‌تها‌از‌ادیک‌باغداساریا­ن،‌0831،‌تهران،‌ناشر‌مولف. دیودور‌سیسیلی،‌ایران‌و‌شرق‌باستان‌در‌کتابخانه‌تاریخی،‌ ترجم ‌هی‌حمید‌بیکس‌شــورکایی‌و‌اســماعیل‌سنگاری،‌ 4831،‌تهران،‌نشر‌جامی گر ‌ییو-ســوزینی،‌فرانســواز‌و‌دیگران،‌سنگ‌نبشت ‌هی‌ داریوش‌بزرگ‌در‌بیستون‌(رونوشت‌عیالمی-هخامنشی)،‌ ترجم ‌هی‌اکبرزاده،‌داریوش،‌7831،‌تهران،‌نشر‌پازینه. ملبرن‌البا،‌فلورانس،‌ســنگ‌نبشــت ‌هی‌داریوش‌بزرگ‌در‌ بیســتون‌(رونوشــت‌اکدی)،‌ترجم ‌هی‌اکبرزاده،‌داریوش،‌ 9831،‌تهران،‌نشر‌پازینه. کتزیاس،‌تاریخ‌کتسیاس‌از‌کورش‌تا‌اردشیر،‌ترجمه‌خلیلی،‌ کامیاب‌،‌خالصه‌فوتیوس،‌1831‌،تهران‌،1831. شــارپ،‌ رلــف‌ نارمــن،‌ فرما‌نهــای‌ شاهنشــاها­ن‌ هخامنشی،4831،‌تهران،‌نشر‌پازینه،‌چاپ‌دوم. هرودوت،‌تاریخ‌هرودوت،‌ترجمه‌هادی‌هدایتی،‌3831،‌جلد‌ سوم،‌تهران،‌نشر‌دانشگاه‌تهران،‌چاپ‌دوم. ‪'LRGRUXV 6LFXOXV /LEUDU\ RI +LVWRU\‬ ‪9HUVLRQ RI WKH /RHE &ODVVLFDO /LEUDU\‬ ‪HGLWLRQ SXEOLVKHG LQ 9RO , $YDLO‬ ‪DEOH IURP‬ ‪+WWS SHQHORSH XFKLFDJR HGX‬ ‪7KD\HU ( 5RPDQ 7H[WV 'LRGRUXVB6L­FX‬ ‪OXV KRPH KWPO‬ ‪.HQW 5 * 2OG 3HUVLDQ *UDP‬ ‪PDU 7H[WV /H[LFRQ $PHULFDQ 2ULHQWDO‬ ‪6HULHV ;;;,,, 1HZ +DYHQ &RQQHFWL‬ ‪FXW $PHULFDQ 2ULHQWDO 6RFLHW\ LQ‬ ‪KWWSV DUFKLYH RUJ GHWDLOV 2OG3HUVLDQ‬

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran