Amordad Weekly Newspaper

اسکندر و انبوه خائنان در نبرد با داریوش

-

«جاهطلبی انســان را وادار به شکســتن صمیمانهتری­ن پیمانها میكند.» سپتیموس پیمانهای كشــوری و پادشــاهان دوران گوناگــون هیچگاه از خیانت ســلطهگران دور نماندهانــ­د و در این میان پادشــاهان هخامنشــی نیز در گزند شــماری از این خائنان بودهاند. در ســالهای پایانی پادشاهی هخامنشی، زمانی كه اسکندر گجستك پای در آسیای كوچك نهاد، زنجیــرهای از خیانتها این جوان ماجراجو و خوشبخت را یاری رساند. پس از نبرد گرانیك و برخورد بسیار سخت اسکندر با ســربازان دربند (:اسیر) یونانی، كه در خدمــت ایرانیان بودنــد، مزدوران یونانی دو راه داشــتند، یا ســر فرود آورند و یا تا واپســین دم بجنگند. بســیاری راه دوم را برگزیدند. از دیگر ســو، بســیاری از شــهرها از ایســتادگی در برابر اسکندر خودداری كردند و بدینســان اسکندر به سادگی ساتراپیهای پیشین هخامنشی را درنوردید و به یاری بخت بلندش به پیش رفت. یکی از این خائنان «میثِرن»، شهرب (:ساتراپ) سارد، بود كه شهر را دودستی به اسکندر داد و خود نیز به او پیوست. پس از شکست در نبرد گوگمل حتا سردار دلیری چون «مازه» نیز به فرمان اســکندر گردن نهــاد و «بَُغَفن»، فرمانــده ارگ بابل، نیز نهتنها شهر و گنجینههای آن را به اسکندر ســپرد، راه گذر اسکندر به سوی بابل را با گلهای بســیاری آراست و پیشکشهای فراوانی به او داد. خیانتها به داریوش تنها از ســوی بزرگان كشور ســر نزد. آنگاه كه اسکندر از شوش به ســوی پارســه به راه افتــاد فرمانروای «اكســیان»، به نام «ماداتس»، در برابر او ایستادگی نمود. در اینجا شماری از مردمان بومی خیانت كرده و راههای میانبر را برای دور زدن و گردگیری (:محاصره) ایرانیان به اسکندر نشــان دادند. هنگامی كه اسکندر به «دربند پارس» رسید در برابر ایستادگی مردانهی آریوبرزن هخامنشــی و مردانش به تنــگ آمد. ولی باز بخــت به یاریاش آمــد و یکی از دربنــدان او كه چوپانی بود كه راههای ســختگذر كوهستانی را خوب میشناخت به مقدونیان یاری رساند تا سپاه آریوبرزن را دور بزنند و گردگیریاش كنند. و در پایــان كار داریوش ســوم با خیانتی بزرگ روبهرو شد، هنگامی كه در پارت بود و چشمبهراه اسکندر، «بسوس» فرمانروای بلخ، كه از خویشــان داریــوش هم بود با «برازاس»، فرمانروای ُرَخج و سیستان و با همدستی یکی از سرداران داریوش، به نام «نبرزن»، پادشــاه را به بند كشیدهاند. آنان در اندیشهی جداسری (:اســتقالل) بودند و میاندیشــی­دند كه اگر اســکندر دست از سر آنان نکشــید، داریوش را به او بسپارند و از مهرش بهرهمند شــوند ولی سرانجام داریوش را كشتند و خود گریختند. سیاهی این خیانت به آن اندازه بود كه اسکندر پس از دستگیری بسوس او را به سختی كشت.

یارینامه اومستد، شاهنشاهی هخامنشی پیرنیا، تاریخ ایران باستان، پوشینهی دوم دانشنامه ایرانیکا

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran