علیرضا افشاری کنشگر فرهنگی و دبیر انجمن «افراز»
پیدا اســت که پاسداشــت بزرگان کاری نیــک و بخردانه اســت. در هنایش (:تاثیر) و انگیزش خــوب آن در پرورش و بالندگی فرزندان یک ســرزمین نیز نوشته و سخن بسیار است. ولی جستاری که اکنون پیش آمده به این برهان است که برای نمونه مخالفان نظام از بزرگداشــت کورش بزرگ بهرهبرداریهای سیاســی میکنند یا بر دست گروهی دیگر، مایهی جدایی و رودررویی دو پارهی ایرانی بودن و مسلمانی ما میشود. بــا آنکه به باور مــن این هر دو پیامد هســتند و نه برهان. یعنــی اگر ما بــه روش کهن و آزمون پــسدادهی مدارای تاریخی و فرهنگیمان پذیرای رنگارنگی آیینها و گوناگونی دلبستگیهای هازمان باشیم، آنگاه چنین پیامدهایی پدیدار نمیشود. به سخن دیگر، هنگامی آن بهرهبرداری یا این جداییافکنی پررنگ میشود و جستار (:موضوع) بنیادین این رویداد ساده و فرهنگــِی پاسداشــت چهرادی برجســته و نیِک تاریخی میشــود که نخست کسانی با این پدیده مخالفت میکنند و از جایگاههای رسمی به آن میتازند. این چنین برخوردهایی است که سویههایی (:جنبه) از جستار را پررنگ میکند که به راســتی سویههای بنیادین آن پدیده نیستند. هستند بسیاری از ایرانیان مومن که به کــورش بزرگ هم مهر میورزند و هستند کســانی که مخالف سیاسی نظام ســلطنتیاند ولی کورش را در زمانهی خودش میسنجند و از این رو بزرگش میدارند، چنانکه بزرگمان گفته: بزرگش ندانند اهل خرد که نام بزرگان به زشتی برد نمونهای دیگر، جشــنهایی چون ســده هستند که برهان آورده میشود که زرتشــتیاند، با آنکه جشنهای باستانی مــا ایرانیــان همچون نــوروز ماهیتی ملی دارنــد. اگرچه زرتشــتیان در روزگاران سخت تاریخ ایران چون نمایندگان فرهنگــی ملت ایران با دادن رنگ و بــوی دینی به آنها سبب ماندگاریشان شــدند که از آنها سپاسگزاریم، ولی فراموش نکنیم شــماری از این جشــنها (همچون سده و مهــرگان) تا روزگار صفوی بر پا بودهاند و شــاهان بزرگ شــیعه چون شاهعباس آنها را گرامی داشتهاند و هماکنون هم برخــی از این جشــنها اگرچه با نامهایــی دیگر در چارچــوب خردهفرهنگها و آیینهایــی بومی حتا فراتر از مرزهای سیاسی ایران بازماندهاند. گذشــته از ارزش خود جشــن برای هازمان هر کدام از این شــادروزها رخدادی انسانی و انسانســاز را با خود دارند که به ویژه در ســنجش با فرهنگی که به نام «جهانی» در حال گسترش است از فرزانی (:فلســفه) ژرف برخوردار و ابزاری ارزشــمند در این رویارویی فرهنگی هستند، که نمیتوان در این نبرد بزرگ خود را از آنها بینیاز دانست.