Amordad Weekly Newspaper

مازندران‌،‌سرزمين‌زنان‌نيرومند

- نویسنده جواد مفرد کهالن

تپوری، مازندرانی، اناری، امردی و کاسپی

بــر این پایه کــه پیوندی میــان پنج نام تپوری، مازندرانی، اناری، امردی و کاسپی یگانه تیرهی مازندران در میان بوده باشد، این بخش یکســان چم «االهه ساالر» اســت. ولی به گونهی انتزاعــی آنها را میتوان به دهها گونهی ناهمسان برداشت کرد: نــام مازندران را بــه گونهی «َمهســوندری-ان» میتوان در سنسکریت و «ما-زن-در-ان» فارسی به چم سرزمین بزرگ دارندگان االهــه یا االههی درنده شمرد، همین گونه «َمز- َنی» در اوستایی چم وابسته به بزرگزن را میدهد. نام تبریها (تپوریان مادرساالر به گزارش اســترابون) را هم میشود به گونهی «تو -پئوری» در سانسکریت به چم وابستگان بــه زن نیرومنــد گرفت. نامهــای دیگر ایشــان یعنی اناری و امرد را هم میشود تیرهی زنــان (غیر نران) چــم کرد. پس از لشکرکشی آشــوریان به شهر آمل در روزگار خشــثریتی نام مازندرانیه­ا «مززن»ها با «مئذنه دیوان» (مردم سرزمین خوشــی و شادی = شهر دوان یا نینوا در آشور) همانند شده است. رویهمرفته و به گمان بســیار مز-زن و تو-پئــوری نه خود زنــان مازندران بلکه االهه یکســوم پلنگ دوسر-یکســوم زن- یکسوم اژدها بوده باشد که در نقش برجسته جام زرین مارلیک دیده میشود. چون این دو نام را میشود زن پرپیچوخم نیز برداشت کرد. گــواه این گفته در هفتخوان رســتم در مازندران اســت که شیر درنده، زن جادو و اژدها، که نشــانگر این االهه هستند، به دســت رســتم کشته میشــوند. نام کاســپی را هم در پیوند بــا نام مازندران (سرزمین گرامیدارند­گان االههی درنده) میشود به چم گرامیدارند­گان سگسان ماده گرفت. شــاید دادن عنوان اوستایی دیوپرســت به مردم مازندران به شــوند (:سبب) پرستش این االهه بوده است که نقش برجســتهی آن بر روی جام زرین تپهی مارلیک دیده میشود. پس، در واقع دیو ســپید مازندران «دیوی ســپی» (االههی سگســان) بوده است. سرزمین مارلیک در درهی سفیدرود جای دارد که یونانیان باســتان آن رود را به نام مازندرانیه­ا «رود آمارد» نامیدهاند.

‌يک‌سانی‌نا ‌مهای‌دژ‌بهمن‌و‌مزن ‌یدئو‌با‌ نينوا‌و‌آشوريان

بهمن (خانهی شادی، خوشــی و دارایی) با نام نینوا (شــهر رفــاه و دارایی) همچم اســت. در داســتانها­ی میهنی دژ بهمن (نینوا) جایی بوده است که کیخسرو (کیاخســار، هوخشتره) آن را ویران نموده و دیوان آنجا را کشته است. مزنیدئو (مئذنیدئو، دیوان سرزمین شادی و خوشبختی) هم برابر با کتاب پهلوی زند وهومن یسن همان آشــوریان (مردم سرزمین خدای خنده و شادی) بودهانــد و آن از هنگامی که آشــوریان در آغاز فرمانروایی آشــوربانی­پال بــه رهبری «رییس رییسان شانابوشو» برای شکست دادن خشثریتی (کیکاوس) به شهر آمل لشکر کشیدند، دربارهی مردم مازندران هم به کار رفته است و نام مازندران ایران یادگار همین رویداد است که در آن ایرانیان مادی به یاری آترادات، پیشوای آماردان، (رستم سگیســتانی هفتخوان مازندران در شاهنامه / گرشاسب کنار دریای فراخکرت در اوستا) در پای دیوار شــهر آمل، آشوریان را شکست داده و ماد را آزاد کرده بود. در شاهنامهی فردوسی از اوالد (مخلوق واال) در هفتخوان رستم در مازندران که به دست رستم به پادشاهی دیوان مازندران رسید و پوالد غندی (دادهی ایزد خندان) که به دست رستم کشته شد، همان آشوربانیپا­ل سوم و سردار او رییس رییسان شانابوشو منظور هستند که این ســردار به گمان بســیار در لشکرکشی بهسوی شــهر آمول (آمل) هنگام ســرافکندن (:تسلیم شدن) و گفتوگوهای آشتیجویانه با خشثریتی (کیکاوس) کشته شد. نام فوالد غندی (آفریدهی بزرگ ایزد خندان) برابر است با نام آشوربانیپا­ل (خدای خندان -آّشور- فرزندی داده است). پوالد در اینجا شــاید به جای پهــوال-ده (دادهی ایزد خندان = ضحاک) آمده اســت. پس، در نامهای پوالد غندی و گنَد-ِرَو (رییس با شــکوه) که از رستم / گرشاســب (آترادات پیشــوای مردان) شکســت میخورند خود نامهای آشوربانیپا­ل و رییس رییسان وی شانانابوشو، پوشیده است.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran