تاریخ یهود (بخش )22
داستان بنیاسراییل در تورات با «کتاب اعداد» یا «در بیابان» پی گرفته میشود. بنیاسراییل اکنون پس از گذشت بیش از دو سال از بیرون آمــدن از مصر هنوز در بیابان ســینا بودند. در این زمان خداوند به موسا دستورهایی دربارهی سرشــماری مردان بنیاسراییل و بیرون راندن کســانی که به بیماری خوره گرفتار شــدهاند را از اردوگاه میدهد. شــمار مردان توانا برای جنگیدن پیرامون شــشصد هزار تن برآورد شــد. اندکــی پــس از آن، بنیاســراییل با راهنمایی ابری که به خواســت خدا در باالی «صندوق عهد» میایستاد از آنجا بیرون رفته و به بیابان «فاران» رســیدند. در هنگام سفر بنیاسراییل از ســختی راه گالیه کردند، این گالیه خشم خداوند را برانگیخت و بخشی از بنیاســراییل را در آتش سوزاند تا آنکه موسا فریاد آنها را شــنید و از خداوند خواست تا از کشتار آنان دست بردارد. در درازای ایــن کوچ بزرگ پیوســته خداوند برای بنیاســراییل خوراک میفرستاد و چون هر بار آزمندی ایشان را میدید پارهای از آنان را به پادافره میکشت. باری، موســا از هــر تیره (:قبیلــه) یک تن را برای بررســی «ارض میعاد»، باشــندگان (:ساکنان)، استواری برج و بارو و نیروهایشان و نیز باروری آن سرزمین فرستاد. این دوازده تــن به آن ســرزمین رفتند و پــس از چهل روز با نمونــهی میوههایی که آورده بودند به بیابان فاران بازگشــتند. آنــان ارض میعاد را ســرزمینی بارور خواندند، ولی ده تن از آنان بنیاســراییل را از برج و باروی استوار و اندام درشت مردمان آن سرزمین هراساندند و تنها «کالیب» و «یوشــع» خواهان تازش به آن سرزمین بودند. ولی بنیاســراییل که ترسیده بودند از تاختن در ســرزمین میعاد ســرباز زدنــد و آهنگ بازگشتن به مصر را داشتند. موسا و هارون و وفادارانشان خواستند تا جلو بازگشت آنها را بگیرند ولی بنیاسراییل به اندیشهی ریختن خــون آنان افتادند. خداونــد از این نافرمانی و شــورش در خشــم و بر آنان هویدا شد و خواســت تا بنیاسراییل را از میان بردارد، که باز با پادرمیانی موسا از نابودی آنان گذشت، ولی گفت که آنان باید به بیابان بازگردند و به پادافره این نافرمانی چهل ســال در بیابان آواره شــوند، هیچکدام از آنانی که باالی بیست ســال دارند خاک سرزمین میعاد را نخواهند دید و در بیابان خواهند مرد، تنها یوشــع و کالیب که به خواست خداونــد گــردن نهادند پایشــان به آن سرزمین خواهد رســید. بنیاسراییل که این را دانســتند از کردهی خود پشیمان شدند و خواستند به سرزمین میعاد بروند، ولی موسا آنان را از این کار بازداشت، باز ایشــان گوش فراندادند و به سوی ارض میعاد راهی شــدند، ولی چون خداوند با ایشان نبود «عمالیقیها» و «کنعانیها» بر آنان تاختند و ایشان را شکست دادند و بنیاسراییل رو به گریز نهادند. رویداد دیگر شورش سه تن از بنیاسراییل به نامهای «قورح»، «داتان» و «ابیرام» بــود. اینان بــا گروهی از بنیاســراییل همپیمان شــدند تا موســا را از سروری بنیاســراییل کنار بگذارنــد و خود یک راســت با خداونــد در پیوند شــوند، ولی خداوند بر ایشان خشم گرفت و آنان را با زن و فرزنــد و داروندار زندهزنده به درون زمیــن فروبرد و از آســمان آتش باراند و بسیاری از هواخواهان ایشان را نیز سوزاند و باز با پا درمیانی موسا از نابودی همهی ایشان درگذشت.
یارینامه: تورات فارسی