رهآوردهنــد
صادقهدایتونوشتههایپهلوی
رهســپار شــدن صادق هدایــت به هند و زندگــی در بمبئی کــه نزدیک به یک 1316-1315(لاــس خورشیدی) به درازا کشــید به جز چاپ رمــان «بوف کور» دســتاورد دیگری نیز بــرای او به همراه داشت و آن فراگیری زبان و خط پهلوی و برگــردان چنــد نوشــته از پهلوی به فارســی بود. برخی از آنهــا در هند و برخی در بازگشت به ایران در چند کتاب و نوشتار برگردان و چاپ شدند. هرچنــد برخــی فراگیری زبــان پهلوی را شــوند (:دلیل) رفتــن هدایت به هند میدانند ولی شاید داستان ممنوعالقلمی او برای پنج سال انگیزهی بیشتری برای بیــرون رفتن از ایــران در او پدید آورده باشــد. خود هدایت نیــز، چنانکه م. ف. فرزانــه از او میگویــد، یادگیــری زبان و خــط پهلوی را بیشتــر بهانهای برای بیرون رفتن از ایــران میداند. بهگفتهی هدایت او میخواســت پا به فرار بگذارد، پیشآمــد که به هند برود، پس پهلوی را بهانــه کرد وگرنه آرمــان او چاپ کتاب «بوف کور» بود .)1( داســتان به ممنوعالفعالیت شدن هدایت به دستور وزیر معارف، علیاصغر حکمت، برمیگردد که گویا به شــوند چاپ کتاب «نیرنگســتان» و همچنیــن دو طــرح قلمانــداز و کاریکاتورگونــهی هدایــت برای نوشــتهای از محمــد مقدم، که آن را پوچ پنداشته بود، بوده باشد. چیزی که هدایت خود آن را «هوچیگری» حکمت مینامد .)2( بهگفتــهی محمود هدایت، صادق هدایت زیر فشــار وزارت معارف میبایســت تعهد بدهد کــه بیاجازهی دولــت هیچ کتابــی را در ایــران چاپ نکند .)3( از این رو، در بازهی ســالهای 1313 تــا 1320 خورشــیدی بهجز چند نوشتار کوتاه در مجلهی «موسیقی» (در سالهای 1319 و )1320 هیچ کتابی از هدایت در ایران چاپ نشد .)4( اما شــاید پوچ پنداشــتن ایــن طرحها بهانــهای بیــش نبــوده اســت و پیوند دوستانهی هدایت با هموندان سرشناس گروه «پنجاه و ســه نفــر»، مانند بزرگ علوی، احســان طبری، خلیل مکی، انور خامهای و ایرج اسکندری در این دستور تاثیر داشته است. بنا به گفتههای بزرگ علوی، هرچنــد صادق هدایت از هرگونه کار سیاسی پرهیز میکرد و آزادتر از آن بود که اندیشــههای خــود را در دایرهی یک حــزب محدود کند، ولــی پذیرفت که برخی از نشســتهای حزب توده در خانهی او (خانهی پدری) برگزار شود .)5( افزون بر این چاپ نوشتههایی که دستگاه حکومــت را خوش نمیآمد و از ســویی بیپروایــی هدایت در گفتــار و کردار در گروهها و نشستهای ادبیای بود که در چنین خواستی جایگاه بنیادینی دارد .)6( آنچنان که از نامههای هدایت برمیآید او همیشه بیزاری خود را از خودکامگی و تنگنا (:اختنــاق) ایران را با همان آهنگ کنایی و ریشــخندآمیز ویــژهی خودش میآورد .)7( ولی خردهگیری تند هدایت و طنز تلخش بیش از آنکه به ستمکاران بــاز گــردد بــه عریانکــردن کیفیت درونــِی زندگی زیِر ســتمی میپرداخت کــه بردبــاری آن (:تحملــش) ناممکن مینمود .)8( هدایت در بمبئی زبان پهلوی را نزد یکی از دانشــمندان پارســی هند به نام بهرام گور تهمورث انکلساریا )9( فرا میگیرد. بنا به نامههای هدایت، او دو-سه روز در هفته برای یادگیری پهلوی نزد انکلساریا میرفته است. هدایت با بســیاری از نوشتههای پهلوی پژوهشــکدههایی، چــون موسســهی خاورشناســی «کاما»، آشــنا میشــود. انکلســاریا بــه او پیشــنهاد میکند که پنج-شــش ماه با او همــکاری کند تا برخــی از نوشــتههای پهلوی را به خط فارســی درآورند و همچنیــن فرهنگی را درســت ویرایــش و آن را ســاماندهی کند. در واپســین نامهای که صادق هدایت از بمبئــی بــرای مجتبا مینوی میفرســتد یادآوری میکنــد که در این مدت دو کتاب «کارنامهی اردشــیر» و «شــکند گمانیک ویچار» (گزارش گمانشــکن) را به فارسی برگردان کرده است. هدایت در برگردانهایــش گاه پاورقیهایی افــزوده و افزون بر آوردن چم (:معنی) برخی واژههــای پهلــوی، دیدگاههای خــود را در پارهای از جســتارها مــیآورد. دربارهی آثار جغرافیایی و تاریخی مانند «شهرســتانهای ایرانشــهر» و «کارنامهی اردشــیر بابکان» کــه در آنها به نام جاهای بســیاری روبهرو میشویم، هدایت برای جایابی برخی از آنها آثــار جغرافینویســان و رخدادنگاران پس از اسام را بررسی میکند. او همچنین بسیاری از دیگــر برگردانهای پهلوی را به زبانهای اروپایی که میشناخته است برگردان میکند و گاه در میــان نامهنگاریهایــش با مجتبا مینوی از او میخواهد تــا این برگردانها را برای کارش بفرستد. افزون بر این نوشتهها، هدایت نوشــتاری نیز دربارهی زبان و الفبای پهلــوی با نام «خط پهلوی و الفبای صوتی» نوشته است که در سال دوم مجلهی «سخن» (شهریور )1324 چاپ شده است. رویهمرفته هدایت هفت نوشتهی پهلوی را به فارســی برگردانده اســت که از این میان دو برگردان یعنی «گزارش گمانشــکن» و «یــادگار جاماســپ» تنها گزینشــی از چند بخش کتاب اســت. ولی پنج نوشتهی دیگر بیکموکاست به فارســی برگردانده شدهاند. نامهــای ایــن نوشــتههای هفتگانه چنین اســت: گجســته ابالیش، زند وهومن یسن، شهرســتانهای ایــران، کارنامهی اردشــیر پاپکان، گزارش گمانشکن، یادگار جاماسپ و آمدن شاه بهرام ورجاوند. چنــدی از ایــن برگردانها امــروزه نایاب هســتند و در دسترس نیســتند و برخی نیز در این ســالها اجــازهی چــاپ نیافتهاند. همچنین سالهای بسیاری از برگردانهای هدایت میگذرد و در این مدت دانشــمندان و زبانشناســان دیگری هم به ســراغ این نوشــتهها رفتهاند، اما بهتازگی با کوشــش خســرو کیانراد و از ســوی نشــر «کتاب کولهپشتی» همهی این نوشتهها یکجا و با نام «رهآورد هند» چاپ شدهاند که میتواند بــرای بررســی ایــن بخــش از کارنامهی فرهنگــی صادق هدایــت و همچنین برای دوســتداران تاریخ و فرهنگ باستانی ایران ارزشمند باشد. در پیشــگفتار کتاب همگام با یادآوری دیگر برگردانهــا و پژوهشها، دربارهی تکتک ایــن هفت خوانش هدایــت، در برخی جاها مانند اصطاحها، نامهای ویژهی جغرافیایی و نام کسان پیشنهادهایی آورده شده است.
یارینامه: -1 فرزانه، آشــنایی بــا صادق هدایــت، بخش یکم، رویهی ؛151 -2 ن.ک: نامــهی 23 بهمــن 1315 از هند به مجتبی مینوی؛ -3 نامههای صادق هدایت، ص ؛184 -4 نامههای صادق هدایت، ص ؛184 -5 خاطرات بزرگ علوی، ص 282 و ؛262 -6 نامههای صادق هدایت، ص 32؛ -7 نامههای صادق هدایت، ص 52؛ -8 اسحاقپور، بر مزار صادق هدایت، ص 43؛ -9 7 ' $QNOHVDULD