Amordad Weekly Newspaper

«یاد و یادبود» به چاپ چهارم رسید

- نویسنده سپینود‌جم

«یــاد و یادبــود» نــام کتاب ســرودههای محمدابراهی­م باستانیپار­یزی است. این کتاب با پنج یادداشت از چهرادهای (:شخصیتهای) فرهنگی و ادبی که بر چاپهای پیشــین آمده است و پیشــگفتار حمید و حمیدهی باستانی پاریزی از ســوی نشــر علم به چــاپ چهارم رسیده است. در پیشــگفتار این کتاب آمده است: «در سال 1328 زندهیاد پدر مجموعهی سرودههای خود را در کتــاب کوچکی به نام "یادبود من" چاپ کردند. آن زمان ایشــان دانشــجوی رشتهی تاریــخ و جغرافی دانشــگاه تهــران بودند و روانشاد سعید نفیسی دیباچهای بر آن نوشتند که برپایهی گفتهی پدر مشوقی برای نوشتن و سرودن بیشتر ایشان شد. این مجموعه در ســال 1341 بــا نام "یاد و یادبود" در تهران بازچاپ شــد که در آن 111 ســروده چاپ شــده و گویا یکی دو سروده از چاپ پیشین زدوده شــده بود. در سال 1346 چاپ نفیســی از یاد و یادبود به کوشش جناب آقای منوچهر حقگو و از سوی انتشارات علمی به خط شــادروان غالمعلی عطارچیان و طرح پشــت جلد روانشــاد مرتضی ممیز به چاپ سوم رســید. اکنون پس از گذشت سی سال از چاپ پیشــین، چهارمین چاپ یاد ویادبود به همت انتشارات علم و در قالب مجموعهی 66 باستانی پاریزی بازچاپ شده است.» در بخشی از یادداشت نخست به قلم منوچهر حقگــو میخوانیم: «در اینجا بســیار زیبنده و بجا اســت که دربــارهی دوســت عزیز و نویسندهی شــاعر دکتر باستانیپار­یزی که در عرصهی تاریخ و ادب زبان فارسی صاحب اثر است از ســعدی شیرازی افصحالمتکل­مین مدد و یاری بخواهید که ســخن او دربارهی مقام شــامخ دکتر که صرفنظر از هنر سخنوری و نویســندگی به زیور شعر و شاعری نیز آراسته است، سخنی بسیار بجا و دلپذیر خواهد بود. متحیرم نه در جمال توام عقل دارم به قدر خود قدری حیرتم در جمال بیچون است کاین کمال آفریده در بشری سیدمحمد هاشمی درباره باستانیپار­یزی نوشته است: «در ســروده باســتانی پاریزی لطایفی شــاعرانه و عاشقانه دیده میشود ولی افسوس که نومیدی از ســخنش پدیدار اســت، که آن هم زاییدهی وضــع زندگانی این جوان گوینده است. دیگر از چیزهایی که از شعر وی برداشت میشود آن است که مانند بعضی جوانان پاکدل و سادهلوح ما به اوضاع کنونی خوشبین نیست و این بدبینــی او را نباید حمل بر تاثیر تلقینات غیــر نمود، بلکه آن را باید برآمده از عشــق و دلبستگی وی به بهبود وضع کشور و طبقهی محروم از آسایش دانست که این از روی حسن عقیده مستحسن است.» در یادداشــت محمدامین ریاحــی میخوانیم: «از هنگامی که مژدهی چاپ این مجموعه را شنیدم با وجد و شور و اشتیاقی به امید انتشار آن روزشماری میکردم و دیشب که صحایف چاپشده به دستم رسید ذوق و حالی کردم و در میان این ایام روزگار تلخ و جانگزای دربهدری و بیسامانی شبی را به مستی گذراندم. نخست تصمیم داشتم سخنی چند دربارهی اشعار این

مجموعه بنویســم و تا میتوانم خوانندگان را در تمتــع از دقایق ادبــی آن همراه کنم ولی به گفتهی ســعدی: «به خاطر داشتم که چون به درخت گل رســم، دامنی پــر کنم هدیهی اصحاب را ولی برسیدم و بوی گل چنان مست کرد که دامنم از دست برفت!» در نوشته محمدعلی جمالزاده آمده است: «کتاب یاد و یادبود را به رســم عادت معهود خود از بای بسماهلل تا تای تمت به دقت خواندم و مدادبهدست هر جا نکتهای به خاطر رســیده است در کناره یادداشــت کردهام و لهذا با اجازهی خودتان عین کتاب را جداگانه برایتان می رستم تا شاید دماغ و رغبتی داشته باشید و یادداشتها را ببینید. عزیزم شاعر گذشته از بیان احساسات و لطایف روحی و احوال درونی باید چشــم جهانبین هم داشته باشد و جزییات زشــت و زیبای زندگی و جهان را چنانکه هســت هم توصیف نماید و چنانکه خودتان صدبار بهتر از من میدانید سرایندگان ما کمتر این کار را کردهاند.» در بخشی از یادداشت علیاکبر سعیدیسیرجا­نی بر کتاب یاد و یادبود میخوانیم: «شعر باستانی گذشــته از استواری و روانی، "نمک آمیخته به شــیطنتی" و به تعبیر دیگر "شیطنت نمکینی" دارد و از نــگاه یک روانشــناس هم، اگر جز این بــودی، عجب نمودی. روح تجدد ادبی در سرودههای باستانی جلوهگر است، غزلسرایی میکند ولی غزلهایش همــه رنگ و حال و نشــئهی ویژهای دارد و پیدا است که مضمون و ترکیــب واژگان و تعبیــرات همهوهمــه ازآن خود او است.» محمدابراهی­ــم باســتانیپ­اریزی تاریــخدان، نویسنده، پژوهشگر، سراینده و موسیقیپژوه و استاد دانشگاه تهران زادهی سوم دیماه 1304 خورشــیدی در پاریز اســت. این پژوهشگر نامــدار پنجم فروردینماه 1393 خورشــیدی در تهران درگذشت.

نگاهی به کتاب سرودههای استاد باستانی پاریزی

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran