Amordad Weekly Newspaper

نوشته رسیده

- نویسنده عليرضا روشندلی

ميخواهم شــما را به مسافرت کوتاهي به یکي از جادههاي زیبا و پر رفت و آمد که در همهی روزهاي ســال مسافران خود را دارد ببرم تا متوجه شــوید چرا دستم را به سوي شما دراز کردهام و از شما کمک میخواهم. با من ســوار خودرو شــوید، پس از عبور از آبعلي و امامزاده هاشــم در جادهی هراز به پلور ميرســید. با جــادهاي باریک و بدون عالمت باریک شــدن! بدون کار گذاشتن هیچ گونــه عالمتي در ســمت چپ جاده تندیس کوهنوردي را ميبینید با لبخندي که بر لب دارد. با دســت جایی را نشان ميدهد اما کجا؟! دماوند؛ دماوند با شکوه مظهر کاوه، فریدون و آرش و چقدر رهگذران بيتفاوت که تابلویي نیست تا شکوه و بزرگي دماوند را نشان دهد. در آغــاز جاده ســهراهي باریک با ترافیک سنگین و بدون هیچ عالمت گردش به چپ یا به راســت، بدون زیرگذر و روگذر. اگر از این سهراهي جان به در ببري، به پل باریکي ميرســي که خودروها دوبله ميایستند و آنچنان راهبنداني درســت ميکنند، بدون پلیــس و راهنمایي کــه اگر راه شــما در آنجا باشــد حدودا براي ۰۰2 متر راهبندان خواهید دید. پــس از کمابیش دو کیلومتر به دوراهيای ميرسیم که تابلوي رنگورو رفتهي آن نشــان ميدهــد 12 کیلومتر تا «رینه». اگــر به اینجا رفته باشــید، یکي زیباتریــن جادههاي ایران و زیبایي طبیعت و کار پــروردگار را دیدهاید. در روزهاي تعطیل بسیاري از مردم شاید نزدیک به هزار تن در این جادهي زیبا اتراق ميکنند، چادر ميزنند و بساط چاي، کباب و قلیان بــه راه مياندازند. از صبح ميآیند تا شب که هوا تاریک شود برميگردند و تعدادي هم شب را در چادرشان به روز میرسانند و تا پسین آدینه در آنجا ميمانند. اما مسالهاي که من به آن میاندیشم این است که ایــن مردمي که در اینجا روزهاي تعطیل یا اواسط هفته جمع ميشوند از هوا و زیبایيهاي طبیعت بهره میگیرند، براي دستشویي رفتن با زن و بچههایشان چه کار ميکنند؟ هیچ کس و هیچ ســازماني به فکر این موضوع مهم نیست که بيبهداشــت­ي در اینجا چگونه بیداد ميکند و چگونه انواع بیماريهــا از این طریق امکان سرایت به دیگران را پیدا ميکند. پــس از عبــور از پیچوخمهــا­ي خطرناک اما بســیار زیبا و چشــمنواز قلهی دماوند زیبا، بام ایران، هفتمین قلهی جهان با شــکوه و زیبایي خــودش و با ابهتي که از گرمدره -میان تهران و کرج- دیده ميشــود و زیبایــیای که از راه قم به تهران به رخ کشــیده میشود میرسیم. کمــی توقف کنیــم؛ دماوند زیبا بــا برفها و یخچالهایش از قرون و روزگاران دور از دوران سوم زمینشناسي پابرجا ایستاده است و ما را به گذشتهاش ميخواند: از زال و سیمرغ، از زندان ضحاک، از گور ضحاک در ضلع شمالياش، از کاوه، از فریدون، از رســتم یل، از آرش پهلوان و از فردوســي نامدار، کاروانهایـ­ـي که از این جاده میگذشــتند و خبر زنده بودن زال را براي پدرش ميبرند. از پادشــاهان کیاني که در این منطقه سرزمین میزیستهاند. از قلهی سربهفلککشـ­ـیده، از پناهگاههاي سوم و هفتم، از طلوع زیباي خورشــید بر بلنداي ایران، از دیدن دریاي مازندران و از آن بلندا به ایران عزیز نگریستن خوشایند است. و امــا هنگامی کــه به پاي کــوه دماوند میرســي: خداي مــن زمیني حــدود 45 هــزار متر کثیف، خاکي، بــدون آب، برق، استراحتگاه و رستوران. دو تا اتاق فلزي در آنجا نصب شــده که یکي توالت اســت و دیگري فروشگاه که در آن آش ميفروشند و یک اتاقک چوبي که با پالســتیک آن را پوشاندهاند و باد پالستیکها را پارهپاره کرده است و تابلوي کوچکي که رویش نوشتهاند «آش موجود است» و شگفتی من که این استورهي ما باید با یک چنین چشماندازي پذیراي کوهنوردان ایراني و خارجي باشد. ما هیچ، ایراني هستیم و کاستیها را ميدانیم اما گردشگران و خارجيهایي که هر هفته براي صعود به دماوند ميآیند در دلشان به ما چه ميگویند؟ لطفا این نامه را شما براي فدراسیون کوهنوردي بفرستید تا به خود آیند که دماوند سرافراز ما جایگاهش بیشتر از این چشــمانداز اندوهبار اســت. شــما کمک کنید، فکري کنید، این نامه را چاپ کنید شاید دوستداران به دماوند و کوهنوردي براي ورود به این منطقه تاریخي چارهای بیندیشند. شاید آسفالت، درختکاري و گلکاري این منطقه را زیباتر کند.

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran