هیچ نگارخانهای منشور کورش را نپذیرفت
نیلوفر جعفرزاده ، سازندهی منشور کورش بزرگ:
نمایشــگاه انفرادی تابلوهای معرق و تندیس چوبی منشــور کورش نیلوفــر جعفرزاده با ۸۱ آفرینه (:اثر) و با عنوان «گلیم عشایری، منشور بابلی» از ۶۱ شــهریورماه 79۳۱ خورشــیدی برای یک هفته در نگارخانهی «تم» بر پا بود. نمایشگاه دو بخش تابلوهای معرق و تندیس چوبی منشــورکورش داشــت. نگارهتابلوهای معرق برگرفته از دســتبافتههای عشایری با رنگبندی ویژه و اندازههای گوناگون در ســه تاالر و تندیس چوبی اســتوانه (:منشور) نیز بر روی پایهای میان آنان به نمایش درآمده بود. جعفــرزاده در گفتوگو با امرداد دربارهی پیوند میان معرقها و اســتوانهی چوبی یادآور شد: «هیچ پیوندی میان آنها وجود ندارد. تندیس چوبی منشور کورش برای من بسیار ویژه بود، میخواســتم آن را به عنوان تــک آفرینه به نمایش بگذارم ولی هیچ نگارخانهای نپذیرفت و پاســخ دادند که چنین موردی در ایران رایج نیست(!) و چون مجموعهی دستبافتهها آماده بود با هم به نمایش درآمدند.» کتابچهای کــه برای تابلوها و تندیس طراحی شده بود بیشــتر به اســتورههای کهن اشاره داشــت؛ او در این باره گفت: «چند ســالی از دســتبافتههای عشــایری در شهرستانها و نمایشــگاهها عکاســی کردم، با پژوهشی که دربارهی نقشونگارهها داشــتم نشــانی از اســتورههای کهن ایرانی یافتم از همین رو با دســتچین کردن آنها مجموعهی تابلوهای معرقم را در این باره ســاختم و دانستم که این نشانهها نسلبهنسل منتقل میشود.» این هنرمند در دنبالهی سخنانش از انگیزهی ساخت تندیس چوبی استوانهی کورش گفت: «هنگام پژوهش تاریخ و استورههای ایرانی، رویداد سنگنبشــتههای هخامنشــی که در آمریکا بودند را دنبال میکردم، کوششهای دکتــر ارفعی مرا به این اندیشــه رســاند که چــرا داراییهای فرهنگی ایران بایســتی در کشــورهای دیگر باشد و برای بازگشت آنها چنین باید کوشــید و چرا اســتوانهی کورش بزرگ در ایران نیست. میدانســتم کامران شــریف در لسآنجلس تندیس آهنین اســتوانه را نمایهای دیگرگونه ســاخته و هنرمند دیگر ایرانــی به نام مرتضا شــعبانی فرم استوانه را با خط فارسی از جنس نقره در شکلهای گوناگون کار کرده بود ولی من دوســت داشتم منشور راستین را با همهی جزییاتش بســازم زیرا اســتوانهی راستین در کشوری بیگانه است و هنرمندان تنها نمایهای از آن را میســازند. ابزار هنری من چوب بود، پس تندیس اســتوانهای را با چوب گردو زیر نظر اســتاد منبتم، دکتر محمدعلــی ودود، از هنرمندان برجستهی هنر چوب ساختم. برای نگارش خــط میخی آن نیز از اســتاد ارفعی یاری خواســتم. او با مهــر و بردباری ریزبینانه مرا همیاری کرد و همواره تشــویقم میکرد که ریزبینی باالیی داشته باشم. حتا در میانهی چوبی که برای استوانه برگزیدم َتَرکی بود که وی پافشاری میکرد آن را بپوشانم تا در نگارش نوشتار مشکلی پدید نیاید، اگرچه استاد منبتم باور داشــت این یک کار هنری هم به شــمار میآید و تــرک میانهی چوب امری طبیعی است و نبایستی به آن دست زد. سرانجام این پوشش انجام شد زیرا استوانهی چوبــی از بخش هنری فراتر رفته و آفرینهای هنریـتاریخی بود.» ساخت آفرینهها روی هم بیش از سه سال زمان برده است ولی برای نمایش در نگارخانهها روزگار سختتری را گذرانده است. آفرینشگر استوانه از این دشــواریها این گونه یاد کرد: «به نمایش گذاشــتن آفرینهها در نمایشــگاههای گروهی کار سختی نیست، پس از فراخوان و فرستادن نگارهی آفرینه و پذیرفته شدن، نمایشگاه بر پا میشود ولی برای نمایشــگاه انفرادی بایستی هنرمندی شناختهشده و باپیشــینه بود وگرنه پذیرش به ســختی انجام میشود و گاهی هم پس از پذیرش برای چند سال دیگر زمان داده میشود. چنین موضوعهایی بسیار ناامیدکننده اســت. کمتر پیــش آمدهاســت هنرجویان با همراهی استادشان نمایشــگاه موضوعی بر پا کنند. هر کسی با دیدگاه خود، که بیشتر برداشت تکراری از یکدیگر اســت، آفرینهای را آفریده و برای فروش ارایه میدهد.» جعفــرزاده در دنباله افــزود: «بازدیدکنندگان استادان برجستهی دانشی و هنری بودند ولی بازتاب نمایشگاه در میان مردم، حتا کنشگران فرهنگی، تاریخی و هنر چندان چشمگیر نبود.» دکتر عبدالمجید ارفعی، برگرداننده استوانهی کورش، در روز گشــایش نمایشــگاه گفت: «زمانی مــردم برای دیدن اســتوانهی بدل ساعتها صف ایستادند ولی امروز کسی برای دیدن اســتوانهی چوبیای که درســت مانند اســتوانهی اصلی است و به دست یک جوان ایرانی خوشذوق ساخته شده است نیامدند و این جای افسوس باالیی دارد.» اســتاد حجت شــکیبا، نگارگر تاریخی ایران و یکی از بازدیدکنندگان نمایشــگاه پس از نگاه ریزبینانه به تابلوهای معرق گفت: «در آفرینهها پاکی و وفاداری ویژهای به چشــم میخورد که میتواند اندیشهی درونی هنرمند را برساند و این جستاری اســت که امروز در آفرینههای هنری کمتر به چشم میخورد. با همهی سختیهایی که این هنرمند میتواند پیش رو داشــته باشد بایستی با نگاه ژرفتری به تاریخ و حتا آفریدن تابلوهای بزرگتر به کار خود ادامه دهد.» منصــور فالمکی چهرهی مانــدگار مهرازی (:معماری) از دیگر بازدیدکنندگان نمایشــگاه بود. از دید وی آفرینهها با نگاه ویژهای آفریده شــدهاند و زندگی عشایری را به نیکی نشان داده اســت. تندیس چوبی نیز بیمانند است و بایستی در دیرینکدهها (:موزهها) به نمایش گذاشته شود تا مردم آن را ببینند و حیف است از نگاه مردم دور بماند. جعفرزاده در پایان از برنامههای آینده هنری خود اینگونه گفت: «ادامهی چنین کارهایی سخت است ولی ناشدنی نیست؛ در این چند سال سختیهای بســیاری را کشیدم و تنها چند تن از من پشــتیبانی بایســته را کردند که بســیار سپاسگزارشان هستم. ایران دارای فرهنگ باال و پیچیدهای اســت و شوربختانه رو به فراموشــی اســت؛ من در کنار بسیاری از هنرمندان دیگری که با نگاه به پیشــینان آفرینههــای هنــری خــود را میآفرینند بر آن هســتم در آینده بخــش دیگری از تاریخ سرزمینم را پررنگ کنم و از هفتهنامهی امرداد نیز برای همیاری نیکش بسیار سپاسگزارم.»