Amordad Weekly Newspaper

زره زیر بد ، جوشن اندر میان

- نویسنده اردالن‌کوز‌هگر

نگاهی به جنگافزار و پوشش جنگاوران در شاهنامه

ساخت جنگافزار در شــاهنامه ابتکار جمشید است: «به فر کیی نرم کرد آهنا چو خود و زره کرد و چون جوشنا چو خفتان و چون درع برگستوان همه کرد پیدا به روشنروان» جمشید همچنین رستهی جنگاوران یا آنگونه که در شاهنامه به گونهی مصحف «نیساریان» خوانده شده را بنیاد نهاد. جای شکی نیست که نیساریان همان ارتشتاران است که با گذشت زمان و بازنویسی دستی شــاهنامه و نداشتن آگاهی نســخهنویس­ها به این ریخت نادرست درآمدهاســ­ت. ولی اینکه ضبط اصلی فردوسی چه بوده دانستهنیسـ­ـت. بــا توجه به وزن واژه میتــوان گمان بــرد که فردوســی آن را به گونهی «تشتاریان» نوشتهباشد. باری؛ پیش از ســاخت جنگافزار و جوشن به دست جمشید، در زمانی «که جوشن نبود آنگه آیین جنگ»، جنگاوران از پوششــی از پوست پلنــگ بهره میبردند کــه «پلنگینه» خوانده میشــد. نخســتینبا­ر در گزارش «پادشاهی کیومرث» از پوششــی به نام پلنگینه ســخن گفته میشود، آنجا که میفرماید: «سر و تختش برآمد زکوه پلنگینه پوشید خود با گروه» در آیندهی شاهنامه یکجا در روند هفت خوان و دیگری در «گزارش خاقان چین» پوشــش رســتم «پلنگینه» توصیف شدهاست. جز این یکجــا در گزارش پادشــاهی گشتاســب در برخی نســخهها در بیتی ســخن از زین اسب پلنگینه است: «ز اسبان تازی پلنگینهزین به زین و ستامش نشانده نگین» ولــی دربــارهی دیگــر جامههــای رزم و جنگافزارهـ­ـا؛ «خــود»، که امروزه بیشــتر کاهخود گفته میشــود، کاهی بوده فلزی که امروزه هــم همچنان در میدانهای جنگ کاربــرد خود را دارد و همانگونه که یاد شــد از ابتکارهــا­ی جمشــید بودهاســت. خود در شاهنامه گاه ســیاه، گاه پوالدین و گاه زرین وصف شدهاســت. یکجا در داستان سهراب، خود سهراب «خود چینی» شناسانده میشود. با توجــه به اینکه در شــاهنامه مفهوم چینی کمابیش در اشاره به کوشانیهاست، بهگمانی منظور گونهای خود بوده اســت که کوشانیها به کار میبردهاند. واژهی دیگری هم برابر خود در شــاهنامه به کار برده میشود که «ترگ» خوانده میشود. تــرگ در پهلوی هم به همیــن ریخت Warg آمدهاســت. ترکیب ترگدار هم در شــاهنامه به معنای سلحشــور و جنگآور است. گونهای از ترگ -که در شــاهنامه چند بــار از آن یاد میشود- «ترگ رومی» اســت. همین گونه خود، گاهی «رومیکاه» خوانده شدهاست. در چند جا هم در شاهنامه از واژهی تازی «مغَفر» در همان معنای خود بهره برده شدهاست. ولی تنپوش فراگیر ســربازان َزِره یا ِزِره است (در پهلوی .)zrēh همانگونه که گفته شد در نزد ایرانیان نخستین ســازندهی زره جمشید بود. چهرههای شــاهنامه در کنار ترگ رومی گاه از «رومیزره» هــم بهرهمیبرند. گونهی دیگر زره در شــاهنامه، «زره ســغدی» است. ولی دربارهی گونــه زرهها، در گزارش روزگار منوچهر، فردوسی جایی موی مجعد و سیاه را به زره همسان میکند: «سر زلف جعدش چو مشکینزره فکندست گویی گره بر گره» پیدا است که در این همانندی زلف یار، زرههای آهنی بافته شــده در نظر نگارنده بودهاست. در جاهای دیگر شاهنامه هم که به «بند و گره» زره اشاره شده، نگاه ســراینده به همین گونه زره است. جایی دیگر هم موی سپید زال را به «ســیمینزره» همانند میکند. از «زرینزره» هم نام برده شدهاســت. چند جا هم فردوسی به جای زره، از واژهی تازی «درع» بهره برده که باز اشاره به همین زرههای بافته شدهاست. جوشــن هم گونــهای زره بوده کــه گویا در اصل آمیزهای از حلقههــای بافته و تکههای آهنی بودهاســت. همین واژه با همین ریخت به عربی هــم راه یافته و از ســویی دیگر به زبان گرجی هم رفته و در این زبان جاوشــانی خوانده میشود. گونهای دیگر از پوشــش جنگی که بارها در شــاهنامه از آن یاد شده، «َکبر» یا «َگبر» که برابر خفتان اســت. ولی «خفتان» (که گاهی

* پیش از ساخت جنگافزار و جوشن به دست جمشید، در زمانی «که جوشن نبود آنگه آیین جنگ»، جنگاوران از پوششی از پوست پلنگ بهره میبردند که «پلنگینه» خوانده میشد. * «خود»، که امروزه بیشــتر کالهخود گفته میشــود، کالهی بوده فلزی که امــروزه هم همچنان در میدانهای جنگ کاربرد خود را دارد و همانگونه که یاد شد از ابتکارهای جمشید بودهاست. * جوشــن هم گونهای زره بوده که گویا در اصل آمیزهای از حلقههای بافته و تکههای آهنی بودهاست.

َخفتان هم گفته میشود)، جامهای بوده بزرگ و هنگفت، از جنس پشم یا ابریشم که بر روی دیگر پوشــاک میانداختنـ­ـد و در زمان نبرد ضربهی تیغ دشــمن را باز میداشتهاست. در آینده این پوشــش به دیگر سرزمینها هم راه یافت. عربها آن را َقفطان یا ُقفطان میگفتند و نــزد عثمانیها کاربردی چــون قبا یا لباده یافتــه بود. اروپاییها نیز از ســوی عثمانیها با این پوشــش آشــنا شــدند و در زبانهای خویش آن را به ریخت &aiwan یا .aiwan گفته و نگاشتهاند. «بَرُگستوان» هم گونهای پوشش جنگی بوده که کاربــردی مانند خفتان داشــته، در اصل جامــهای بوده که به جای پنبــه درونش را با ابریشم میاندودند، گونهای از آن را هم برای اسپها و پیلها ساخته میشده و در روز جنگ بر روی اسپ یا پیل میکشیدند تا از آسیب در جنگ در امان مانند. ولــی دربــارهی جنگافزارهـ­ـا؛ یکــی از پربســامدت­رین جنگافزارهـ­ـای شــاهنامه «َخنجــر» (یا خنجر) اســت، که چیزی چون ســرنیزهها­ی امروزی بودهاست. واژهی خنجر از زبان پارســی به عربی و ترکی هم راه یافته و از راه عثمانی در میــان اروپاییان هم نامور شدهاســت، آنچنان که در زمان جنگ جهانی دوم نام لشــکری از مســلمانان وافناساس آلمان «خنجر» )+angvfhar( بود. بــاری؛ ایــن جنگافزار یکجــا (در گزارش بهرام گور) با ویژگی پارسی خوانده شدهاست. همچنین از «خنجر کابلی» و «خنجر» هندوان هم سخن رفتهاست. به روشنی آشکار نیست که ایــن دو خنجر چه ویژگیای داشــتهاند. جای پرسش اســت که برای نمونه آیا خنجر پارســی میتواند همان «آکیناکه» (در یونانی )ἀκῑνάκης باشــد؟ دربــارهی خنجر هندی البته آگاهی ما بیشــتر اســت و میدانیم که همانند شمشــیر هندی یا تیغ هندی، گونهای شیوهی ساخت شمشــیر بوده که حتا تا آغاز دورهی مدرن هم همچنان آوازه داشــتهاند و با فناوری ویژهی خود شمشــیرهای برندهی نامیای را میساختهاند. گونهای دیگر از فناوری در ســاخت شمشیر و خنجر آب دادن بودهاســت. پوالدهای آبدیده از جهت شــیوهی ســاخت دســتهبندی­های چندگانــها­ی دارد که پرداختن بدانها و فرایند آبدادن از حوصلهی این جستار بیرون است. در شــاهنامه هم چند بــار از خنجر با عنوان «خنجر آبگون» یا «خنجر آبدار» سخن گفته میشود. چند بار از تیغ یا خنجر «زهرآبگون» هم ســخن در میان اســت، ایــن جنگافزار هراســناک هم گونهای تیغ بوده که در زمان آب دادن در آبش زهری کشــنده میریختهاند و کسی که با آن زخم برمیداشته گمان مرگ بسیار داشتهاست. واژهی دیگری که کمابیش همان خنجر است، در شاهنامه «دشنه» اســت (با تلفظ دشنه یا دشنه)، که ریشه در واژهی پهلوی Gaãnag دارد. ولی برجستهترین جنگافزار شاهنامه چه بسا شمشیر باشد. شمشیر با نگارش 6hapvhhr در جهــان تعریف ویژهی خود را دارد و عبارت است از تیغهای باریک با خمیدگیای در میان. ولی در زمان فردوســی هنوز بیشتر شمشیرها راست بوده و شمشــیرهای خمیده آرامآرام در زمان پادشــاهی غزنویان میرفــت که رواج یابد. پس هنگامی که فردوســی از شمشــیر سخن میگوید نگاهش به شمشیرهای راست کهن است. جنگافــزار دیگر، کوپال یا گوپــال یا گرز یا گرزه اســت که گاه با نام عربیاش «عمود» هم در شــاهنامه آمدهاست. گرز در پهلوی به ریخت ‪Zazr Zarz‬ آمدهاســت و در اوســتا بــه گونــهی Yazra و سانســکریت Yamra آمدهاست. گرز یکی از جنگافزارها­ی دلخواه پهلوانان از روزگار باســتان بودهاســت. ایندره ایزد باســتانی آریاییان گرزی به نام «وجره» داشــته که آذرخش پدید میآوردهاسـ­ـت. گرز جنگافزار مهر ایزد دیگر آریایی نیز بودهاست. در شــاهنامه نیز «گرزهی گاوسار» جنگافزار مورد پســند رستم اســت و دیگر پهلوانان نیز «گرزهای گران» دارند که با آن «چون پتک آهنگران» بر سر دشمن میکوبند. جنگافزار پربســامد دیگر در شاهنامه هم تیر و کمان است. کمان را آنگونه که دانستهاست از چــوب میســاختند و زه آن را از روده. از کمانهای چاچی در شــاهنامه بســیار سخن اســت و آن کمانهای خوبی بوده که در شهر «چاچ» (تاشکند کنونی) ساخته میشدهاست. بهترین تیری هم که از کمان پرتاب میکردند «تیِر َخَدنگ» بودهاست. از این رو گاه خدنگ به تنهایی هم معنای تیر را میرســاند. خدنگ گویــا در اصل درختی بوده از خانوادهی گز که به شوند سختی برای ساخت تیر و نیزه مناسب بودهاست. نوک آهنین تیرها هم «پیکان» نام داشتهاست. جای نگاهداری تیرهای کمانداران هم «ترکش» نام داشتهاست. نیزه هــم جنگافزار دیگری اســت از چوب بلنــد و تیغهای بر ســر آن که در شــاهنامه ابزار نبرد جنگاوران اســت. اصل این واژه در پهلوی nēzag بوده، در پارســی هم در اصل nēza گفتهی میشده ولی در پارسی نو بیشتر آنرا nh\zh میخوانند. بارها در شــاهنامه به جای نیزه از برابر عربیاش ســنان بهره برده شدهاست. «ژوبین»، «ژوپین» یا «زوبین» هم جنگافزاری بهسان نیزه بوده ولی کوتاهتر که آن را به سوی دشمن پرتاب میکردند. «تبــر» و «تبرزین» هــم دو جنگافزار دیگر جنگاوران شــاهنامها­ند که با بسامد کمتری از آنها یاد شدهاست. ولی دربارهی «ِســَپر»؛ ایــن واژه در پهلوی Vsar بودهاست، سپرهای شاهنامه از گونهی فلزی است. از سپرهای زرین گاه سخن گفته میشود. گونهی دیگر «سپر چینی» بودهاست. «َکَمند» هم ریســمانی بلند بوده که بر سرش حلقــهای گره میزدند و کاربردش زنده به دام انداختن دشمن یا شکار جانوران بودهاست.

یارینامه: شاهنامهی فردوسی لغتنامهی دهخدا فرهنگ کوچک زبان پهلوی مکنزی دوبتچا رومانفسکی، تاریخچه اســلحههای سرد ایران، بررسیهای تاریخی، شمارهی ۱۱، دیماه ۱346

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran