Amordad Weekly Newspaper

آميختگی‌واژ‌ههای‌فارسی‌با‌واژ‌ههای‌بيگانه

- نویسنده کورش جنتی

نگاهی به اندیشههای احمد کسروی در زمینهي سرهگرایی

ســرهگرایی در ایران کموبیــش با نام احمــد کســروی تبریزی گــره خورده است. کســروی در کتاب «زبان پاک» دیدگاههای خود دربارهي ســرهگرایی را میآورد. نزدیک به چندین دهه از چاپ این کتاب میگــذرد و در درازای این زمان دانش نوپیدای زبانشناســ­ی به بررســیهای بهروزتــر، دانشــیتر و ژرفتــری در ایــن زمینه دســت یافته اســت. با این همه هنــوز هم میتوان در بخشــی از اندیشــهها­ی کســروی درنــگ کرد و اندیشــید. چنانکــه پایهي اندیشــهی بسیاری از ســرهگرایا­ن کنونی بر همان بنیادی استوار است که کسروی در این کتاب پیش کشیده است. کســروی گفتمان خود را در چهار بخش ارایه میدهد: گفتار یکم: آکهای زبان، گفتار دوم: گونههای کارواژه، گفتــار ســوم: چمهــای (:معنیهای) نزدیکی که به هم آمیختهاند، گفتار چهارم: پیشوندها و پسوندها کســروی در بخــش نخســت کتاب به آمیختگی واژههای فارســی با واژههای بیگانــه - بهویــژه واژههــای عربی - خــرده میگیــرد و در رد دیدگاهی که شــوند (:دلیل) این آمیختگی را چیرگی تازیان بر ایران و دلبستگی ایرانیان به اسالم میداند مینویسد: «این درآمیختگــ­ی در نتیجهي چیرگی تازیان بر ایران یا در سایهي دلبستگی ایرانیــان به اســالم یا به زبــان تازی نبــوده زیرا اگر شــما جســتوجو کنید در قرنهای نخســت که چیرگی عرب بیشــتر و دلبســتگی ایرانیان به اسالم فزونتر میبود ایــن درآمیختگی بیرون از اندازه، رخ نــداده و همانا از قرنهای پنجم و ششم است که این درآمیختگی نمودار گردیده، شوند آن نیز چنانکه ما میدانیــم جز هوسبــازی و خودنمایی کسانی نبوده است.» (همان؛ ۹۱) کسروی پس از خرده گرفتن به کسانی کــه در گذشــته به شــوند بالیــدن به عربیدانی راه را برای راهیابی واژههای عربــی به زبان فارســی همــوار کردند میکوشــد تا زیانهای این آمیختگی را گزارش دهد. وی یکــی از این زیانها را دور شــدن زبان فارسی از یک زبان خودایستا و ناوابسته با مرزها و واژههای روشــن میداند. کســروی بر این باور اســت که آمیختگی بســیار زبان عربی با فارســی تا آن اندازه اســت که ما گاه به ســختی میتوانیم از یک زبان سخن بگوییم و ســپس برای اســتوار کردن (:ثابت کردن) دیدگاه خود شــاهنامه را با کلیله و دمنه میســنجد. کسروی در دنباله مینویسد: « زبان برای آن اســت کــه گوینده به دســتیاری آن خواســتهها­ی خود را به شنونده بفهماند و این بسته به آن است که گوینده و شنونده هر دوشان کلمهها و جملهها را بشناسند که دیگر نیازی به اندیشه دربارهي آنها نیفتد». کســروی واژهپردازی، سجعســازی و قافیهبافــ­ی را از عاملهایی میداند که واژه بیشــتر از درونمایهی خود بیفتد و این را گناه چامهســرای­ان و نویسندگانی میداند که به جای رســاندن چم در پی آراستگی گفتار بودهاند. نکتهي دیگری که کســروی از آن یاد میکند دشوار شدن آموزش زبان فارسی در پی این آمیختگی اســت. کسروی بر ایــن باور اســت که آمیختگــی بیش از اندازه زبان فارسی با زبان عربی شوند آن شده است تا برای یادگیری زبان فارسی نیازمنــد یادگیری دســتور زبان (:صرف و نحــو) عربی نیز بشــویم. نکتهای که دههها پس از کسروی، داریوش آشوری با فراخی بیشــتر در کتاب «بازاندیشــ­ی زبان فارسی» میآورد. کســروی یکــی دیگــر از پیامدهــای بد آمیختگــی زبــان عربی با زبان فارســی را از میان رفتــن ترانمایی (:شــفافیت) زبانی میداند. از دید او نبود ترانمایی زبانی شــوند آن میشود که ایرانیان بسیاری از واژهها را درنیافته، فراگیرند و به یاد بسپارند. او از نیازهــای زبانی دیگرســان (متفاوت) از دورهي حافظ و ســعدی ســخن میگوید و هــواداران زبان حافظ و ســعدی را متهم میکند که آرزویشــان این است که ایرانیان بلکــه سراســر خاورزمینیا­ن (:شــرقیان) به همان حــال زمان ســعدی و حافظ برجای بمانند و قافلهي پیشــرفت زبانی بازبمانند. کســروی همچنین به کســانی کــه بودن واژههای عربی را مایهي افزایش گســترهی واژگانی زبان فارسی میدانند پاسخ میدهد که توانایی یک زبان جدای از فزونی شــمار واژههای آن است. کسروی مینویسد: «توانایی یــک زبان با آن میباشــد که به هنگام نیاز واژههــای نوینی پدید توان آورد و هر معنای نوینــی را با آن توان فهمانید» (همان؛ ۷۲) کسروی در بخشــی از پاسخ خود به کسانی کــه میخواســتن­د زبانهای اروپایــی را با واژههای التینی بیامیزند مینویسد: «زبانهای اروپایــی از التین پدید آمدهاند، نه آنکه بــا واژههای التیــن در همآمیخته باشند.» (همان؛ ۸۲) وی ســپس از وامواژههای­ی نــام میبرد که به بــاور او نیازی بــه برابریابــ­ی ندارند و آن نــام افزارها یــا چیزهایی اســت که ما نداشــتهای­م و از دیگران با نامش میگیریم. از دیــد او واژههای «تلگــراف»، «تلفون»، «گرامافــون» و «اتومبیل» از این دســت هستند . نکتهي درخور اینجا است که امروزه واژهي «اتومبیل» از سوی فرهنگستانی که همواره خــود را برکنار از گرایشهای ســرهگرایا­نه تندروانه میدانســته با «خودرو» جایگزین میشود ولی کســروی که سرهگرایی تندرو شــمرده میشــود، آن را بینیاز از برابریابی میداند. همچنین امروزه کسانی برای برخی دیگــر از واژههای آمده در بــاال برابرهایی آوردهانــد بــرای نمونــه فریــدون جنیدی «دورواژ» را بــه جای «تلفون» پیشــنهاد کرده را به کار میبرد. کســروی ســپس با یادآوری شــوندهایی که شــماری از آنها را در بــاال یاد کردیم مینویسد که انگیزهي او از این کار دشمنی بــا واژههای بیگانه نیســت و از این رو اگر واژهي بیگانهای یکی از این شــوندها را در بر نگیــرد، انگیزهای هم بــرای جایگزینی آن واژه نیســت. او برای نمونه از واژههای «جملــه»، «کتاب» و «جلد» نــام میبرد. واژههایی که از سوی ســرهگرایا­ن امروزی برابرهایی برایشان پیشنهاد شده است. کسروی نوشتهاست: «این کار به نام دشــمنی با واژههای بیگانه نمیبود بلکــه چنانکه گفتیــم انگیزههایی برای خود داشــت. از ایــن رو واژههایی که انگیزهای درباره آن نمیبود بایستی به جای خود بماند. مثال واژههای "جمله"، "کتاب"، "جلد" و مانند اینها که نامهای دوم نیست و از آن ســوی بــه جدا شــدهای از اینها نیــاز نمیداریــم، یا واژههــای "فهمیدن"، "طلبیدن" و "تلگرافیدن" که رویه فارســی به خو گرفته و جداشدهها نیز از آنها بیرون میآید به حال خــود بماند. رویهمرفته در جایی کــه انگیزه نمیبود نبایســتی واژه را بیرون گردانید.» (همان؛۰3)

یارینامه: ۱-کسروی، احمد (۹۷3۱)؛ تهران: انتشارات فردوس

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran