Amordad Weekly Newspaper

سالگرد زمينلرزهی کرمانشاه

- نویسنده محم ‌دکريم‌جوهری

نخست به نام دوســت، درود بر دلهای پاک درود بر دستهای کارآمد و جانهای همــاره زنده و بیدار که با بودن آنها همه در آرامش و آسایشاند و پس از آن درود و سپاس بر همهی پیامآورها و زرتشت فرزانه و بزرگوار و همهی بخشندههای ارزشمند زن و مرد زرتشــتی جهان و ایرانزمین. به راســتی آرزو میکنم و دلم میخواهد این نوشــتهام سپاسنامهی دلهای پاک، رفتارهــای درخشــان، کردارهای نیک و ســخنهای ارزنده باشــد تا همه به راه درست و خوب پا بنهیم. مــن آگاه شــدم و میخواهم شــما هم آگاه شــوید انجمن زرتشتیان یزد، کرج، روســتای مزرعهی کالنتر یزد و کرمان با همهی توانشــان به میدان شتافتند تا به آسیب دیدههای زمینلرزهی کرمانشاه یاری برسانند. ایــن دلدادههــا­ی روشــنی 15 کانکس زیستگاهی، 4 کانکس سرویس بهداشتی و کمکهای نقدی و غیرنقدی، پوشاک، پتو، چادر، گاز پیکنیک و لوازم بهداشتی و همچنین بــرای دانشآموزان پایههای یکم تا ششم دبســتان 200 کیف، اقالم کامل نوشــتافزا­ر، 93 سری روپوش و مقنعه برای دخترها و 88 سری روپوش و شلوار برای پسرها، گرد کردند و فرستادند. ای مهربانها آدم دلش گرم میشــود به اینکه در این روزگار، چه آدمهای پاک و دلدادهای هستند که از جان مایه مینهند تا دلی را شــاد کنند. در زمینلرزهی تلخ 21 آبان 1396 خورشــیدی کرمانشــاه تــا اکنون همه با هم آمدند تا دلها را شــاد نماینــد. من پیش پای همهی مردم ایران، به ویژه زرتشــتیان ارجمند، از کوچک و بزرگ و از زن و مرد، سر ســرافرازی و ارزش نهادن و بزرگداشــت فرود میآورم و تنها پیامم این است که: ای دوســت تا میتوانیم بکوشیم، با هر چه در دســترس ما اســت به همراهی با هم بشتابیم و همه در همهجا پشتیبان هم باشیم تا همواره در داستانهای سخت روزگار درنمانیم و شکست نبینیم. ای چشم تو روشنای خورشید مهر تو مرا بهشت بخشید چون از همهام پریش و نومید دارم به تو تا همیشه امید **** ای خوب، در سالگرد زمینلرزهی کرمانشاه و در پایان این ســپاسنامه از شما میخواهم تا این سرودهی پارســی مرا که نامش «من با توام» است بخوانید و همیشه به یاد داشته باشید. تنهاتر از خورشید و ماه آسمانم تنها نهتنها که پریشان جهانم روزی دلم خوش بود با فرزند و همسر روزی پدر میدیدم و لبخند مادر روزی برادر بود و خواهر بود و خانه خوبی و شادی بود و گرم این آشیانه ناگاه با لرزیدنی سخت و جگرسوز ویرانه و نابود شد شادی دیروز دیوارها آوار شد تا بر سر ما در زیر آوار است پنهان پیکر ما خانه کجا؟ ویرانه جای خانه برجاست خاک است و خاکستر که از پروانه برجاست فرزند کو؟ همسر کجا؟ مادر کجا رفت؟ خواهر؟ برادر؟ با پدر؟ تنها چرا رفت ای آه و وای از این جهان این دیو خونخوار آه از زمین و آسمان آدم آزار آه از نبودن، جای بودن در سیاهی هر دم چشیدن درد و رنج بیپناهی آه از کنار هم نبودن، خوار بودن بیچاره بودن، از شکست دل سرودن ‪** *‬ اکنون منم همراه تو ای یار دلتنگ کز مهربانی با توام یار هماهنگ من با توام، تا آنکه تو، ویران نمانی از بینوایی و شب و سرما نخوانی من با توام تا بیکس و تنها نباشی دلخون نمانی و ز درد از هم نپاشی آرام جان هممیهن کردم به پا باش از بند هر دردی و از تلخی رها باش من با توام با تو که دریای امیدی در کارزار جانفشانی رو سپیدی من با توام ای کوه بر پای دالور وی چشمهی جوشان، بهار هر چه باور من با توام با تو که کرد و سرفرازی ایرانی و آزادهای و بینیازی من با توام تا پشت هم چون کوه باشیم از ناامیدی، مرگ، تنهایی رها شیم ما میتوانیم این جهان آباد سازیم از بند شبها هر چه دل آزاد سازیم ما میتوانیم آسمان باشیم و باران با هم شویم آرام جان و چشمهساران

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran