Amordad Weekly Newspaper

آسیبهای نبود شادی در میان ایرانیان

- نویسنده دکترمحمدعل ‌ی‌دادخواه

شادی چون آب و بسان هوا ریشهیابی آسیبها مردمان تشنهی شادی (بخش یکم)

جهان از پی شادی و دلخوشی است نه از بهر بیداد و محنتکشی است

شــما از هرگروه و پایگاهی که باشــید نیاز به شادی دارید. این نیاز نگارنده را به نگارش این نوشتار کشاند. این شور رفتن به سوی شادی از کودکی آغاز میشود و تا فرجام زندگی با ماست. از فردوسی بشنوید: هنوز از لبت شیر بوید همی دلت ناز و شادی بجوید همی شادی همانند آب و بسان هوا از بایستنیهای­ی است که زندگی انسانی بدان پیوند ناگسستنی دارد. اگر به درونکاوی انســان بپردازیم با دو گونه کنش روبهرو خواهیم شد که گوهر آدمی و آفرینش او بر آنها اســتوار اســت؛ نخست کنشهــای پایدار اســت و دودیگر کنشهای ناپایدار که به مادی و غیرمادی بخش میشوند. برخی از این کنشها از ســر خردورزی اســت و برخی دیگر از ســر خردسوزی. شادی کنش پایداری است که از فرزانگی سرچشمه میگیرد. همیشه خردمند امیدوار نجوید به جز شادی از روزگار

بیگمان برخی آسیبهای اجتماعی و آشوبهای سیاسی ریشــه در افســردگی مردم دارد، زیرا در محیط شــاد همزیســتی و همگامی افزون میشود. انسانهای شاد قلمروهای بیشتری از زندگی خصوصی خود را به دیگران ویژه میکند و در پرداختن به کار دیگران کوشــش بیشتری دارند. شوربختانه در ســرزمین ما هیچ چیز به اندازهی شــادی مورد بیمهری قــرار نگرفته است. گزارشهای جهانی بازگوکننده آن است که ایران در شمار ناشادترین کشورهای جهان است. بازتاب چنین رخدادی خستگی، ناامیدی، احساس گناه و خشم فراگیری است که هر روز در جامعه گســترش مییابد؛ پشیمانی از دیروز، گریز از فردا و آشفتگی امروز. به نگاه فرنشــینان بنگرید، فرنشــین انجمن آسیبشناســ­ی اجتماعی یادآور شده است که «ایران جزو 10 کشــور افســرده دنیاســت.» (روزنامه آرمان، 15 آبان )97 وزیر بهداشت در اینباره یادآور شد که: «گاهی سیاستمدارا­ن چشــم خود را روی این مسایل میبندند و فراموش میکننــد خانوادهها تا چه اندازه آسیبپذیر شدهاند.» (همان) به یاد داشته باشیم سرخوردگی و سرخوشی دو روی یک سکهی سرشت (:طبع) آدمی است. در چارچوب افسردگی و اندوهگینی، بیخویشی بر ما چیره میشود. هرگاه خشم خود را ابراز کنیم پرخاشگر میشــویم و هرگاه آن را فروخوریم افســرده خواهیم شــد؛ بدین گونه بسیاری از افسردگیها ناشی از خشــمهای فروخوردهای است که در ما جایگزین شده است. ولی در این برخورد و بازخورد راهی است که باید آن را یافت تا بتوان بدون خشونت دشواریها را زدود. به یاد داشته باشیم «از کوزه همان برون تراود که در اوست» و گهگاه این خشم فرو خورده خودکشی در پی دارد و 90 درصد خودکشــیها ریشه در افسردگی دارد. (آرمان 22 آبان .)97 بخش بزرگی از آســیبهای کنونــی هازمان (:جامعه) که فراگیر است از محیط اندوهزده، ناشاد و افســرده ما سرچشمه میگیرد. اگر آسیبهای هازمانی ایران را بکاویم به روشنی درمییابیم که ریشهی بســیاری از ناهنجاریها محیط افسرده و دلمردهای اســت که شب و روز بر ما ساخته و پرداخته میشــود و نماد و نمود شهر را نیز پر میکند. به دو ســوی گذرگاه شــادی و ناشادی بنگرید و سپس به داوری بنشینید. بنابر گزارش دســت اندرکاران، نزدیک به هفت میلیون تن از مردم ایران افسردهاند. اینان با رفتاری سرد نسبت به بایدها و نبایدهای زندگی رویگردان هستند. در بیشتر زمانها دستخوش نگرانی میشوند و بدون امید بــه آینده زندگی میکنند. این همان بزنگاه خطرخیزی است که نسل جوان امروز را تهدید میکند. پیامدهای افسردگی آشفتگی در خواب، کمتحرکی، بهانهگیری، گوشــهگیری، ناســازگار­ی در خانه و محل کار، گریز از مردم و درپی این پدیدهها تنش، پرخاش و خشــونت با مردمان نمایان میشود. در چنین روندی امید به زندگی کاهش مییابد و در فرآیند کلی از تولید ناخالص ملی کاســته میشود که این خود یک رویداد ناگوار اقتصادی و هازمانی است. همزاد این پدیدهی شوم بیمهری به سرزمین و بیهویتی است که به همراه آن فسادهای مالی قانونگریزی، سرپیچی از اصول اخالق قانون و مرام مردمی است و در درازمدت بیاعتمادی و بدبینی فراگیر در جامعه پدیدار میشود زیرا انسان شــاد کمتر دچار بدگمانی (:وســواس) و دلهره میشود و در پایگاه بدبینی خانه نمیگزیند که در پایان از توسعهی اقتصادی فرو ماند. انسان شــاد طرحهای بلندمدت میریزد و به گونهای ســامانمند دانایی و توانایی را همسو میسازد و اندیشــهی او دچار آشفتگیها نمیشود؛ یک تعادل روانی نیز با او همراه میشود. فرنشین انجمن روانشناسان میگوید از میان مردمان 20 تا 25 ســال هر کدام دستکم یک اختالل روانی دارند. اکنون که پنجاه میلیون تن باالی 15 ســال سن دارند و 38 درصد سرگرم کار هستند و 10 تا 12 درصد افسرده هستند که حمایتهــای اجتماعی از آنها به گونهی موثر به چشم نمیخورد. خویشــکاری مدیران این ســرزمین است که با پشتکار و پیگیری درست قانونمدار پیش از اینکه این مســاله رویدادی ناگوار شود، راه حلی بیابند. بنابر گزارش خبرگزاری فارس پژوهشــگرا­ن ســوئدی برآورد کردهاند کــه جوانانی که در جایی شــاد پــرورش مییابند در ســالمندی کمتر به سرطان، فشار خون و فراموشی دچار میشوند و در کوران زندگی همکاری مناسب و همســویی بهتری با دیگران دارند. (سیمای جمهوری اســالمی، اخبار شــبکه خبر، بامداد چهارشنبه، )97/7/25

در روزگار پرآشــوب ما باز هم نیاز به شــادی در درازنای زندگی انســانها پابرجاست. بر این امید که با ژرفنگری اندیشــمند­ان و پیگیری فرهیختگان و همسویی حقوقبانان، شادی بار دیگر جان گیرد و سرزمین ما را جانی تازه بخشد. برای آنکه اثرهای ناشادی نشان داده شود شما را به واقعیتهای تلخ زیر آشنا میکنیم: از میان برترینهای آزمون سراسری از سال 82 تــا ‪350 68،‬ نفر به خارج کــوچ کردهاند. برابر گزارش صندوق جهانی پول فرار مغزها در ایران و در میان 91 کشــور جهان جایگاه نخست را دارد و ساالنه تا 081هزار تن با تحصیالت برتر از ایران میکوچند. بنیاد ملی نخبگان ایران هم یادآور شــده اســت 308 تن از دارندگان مدال المپیــاد ایران را ترک کردهانــد. یادآوری کنم که برابر بررســی مهاجرت ایرانیان در ســال 1344 خورشــیدی در شمار پنج کشور واپسین سرزمینها به شمار میآمد؛ یعنی رقمی نزدیک به صفر. این نشان میدهد ایرانیان کششی برای کوچ به دیگر کشورها نداشتهاند ولی ناباورانه از سال 8531خورشید­ی این کار فزونی یافته است. دنبالهی بررسیها نشان میدهد جمعیت ایران در درازنای این مدت دو برابر شده ولی کوچ به هفت میلیون تن رســیده یعنی 140 برابر شده اســت. صندوق جهانی پول بازگو میکند بیش از 051هزار مهندس و پزشک ایرانی در آمریکا هستند. رایزن (:مشاور) اقتصادی اتحادیه اروپا یادآور شده اســت که فرار مغزها در چند سال گذشته 300 برابر جنگ ایران و عراق به اقتصاد ایران آسیب رسانده است. شاید این پرسش در اندیشه و زبان شــما جوانه زند که چه پیوندی میان گریز از ســرزمین و شادی است؟ نخست یادآور میشود در زبانزدها (:ضربالمثلها) که شیرازهی اندیشه و تجربه هستند زبانزدی است که میگوید کجا خوش است؟ و پاسخ میدهد «آن جا که دل خوش است!»

قبیلههــای وحشــی در نور ماه یــا گرمای خورشــید زن و مرد به پایکوبی میپردازند و ساعتها با دست و پا، سر و گردن میگردانند، میجهند، همگرا و واگرا میشوند. هنگامی که بــه واکاوی این کنش و واکنشها میپردازیم دیده میشــود که آرمان آنها شــادی است. برخی از آنها بسیار تنگدست هستند، گروهی گرســنه و گروهی بیمار با این همه هنگامی که آوای پایکوبی در قبیله به گوش میرســد این همان ندای شــادیجوی انســان است. خانه، کشتگاه و زیستگاه خویش را با شور رها میکنند و به میدان بزم ره میجویند. به اروپا رویم در پشــت در ورزشگاهها هزاران زن و مرد، پیر و جوان ســاعتها ایستادهاند و هزینه کردهاند تا در گوشهای نهچندان فراخ و همراه با آســایش، گاه در باران بنشینند و پس از یک بازی بــدون هیچ تولید صنعتی و بازده کمیتی را ببینند و ســپس به خانه باز آیند. آیا اندیشهی آنها جز شادی چیز دیگری است؟ پول، زمان و ناهمواری را میخرند تا ســاعتی را به شادی بگذرانند. سرشت انسانها یکسان اســت. گاه در کاخ و گاه در کــوخ میزینــد. خوشــبختی یا شــوربختی انســانها پیوند استواری به پاسخگویی به سرشت وی دارد که سرنوشت او را رقم میزند. انســانهای شــاد نیکاندیشتـ­ـر، چابکتر و ژرفتر دشــواریها را میشناسند و به زدودن آنها برمیخیزند. به یاد داشته باشیم بسیاری از ناگواریها برآمده از ندانمکاریه­ای انسان است که مردمان ناشاد بیشتر بدان دچار میشوند. به گفتهی آرتور شــوپنهاور «جهــان چون اراده و نمایش است.» البته اراده در انسان شاد استوارتر و پابرجاتر اســت. یادمانهای کودکی شیرین است، چون سرشار از شادی است. هنگامی که بخواهیم به چگونگی و چیســتی شادی ره گشاییم دشواریها فزونتر میشود. «هر کســی از ظن خود شــد یــار من» ولی بندوبســت زندگی آدمی و کوشش شبانهروزی وی خوردن، خوابیدن، نیرومند ساختن همگی در پی شادی است؛ حتا جنگ، ستیز و دادرسی باز هم برای شاد زیســتن است. کمی ژرفتر بنگریم؛ کوشــش پیگیر آدمیان برای به دست آوردن درآمد فزونتر و افزون ســاختن اندوخته و دارایی برای چیســت؟ برای آن اســت که از رهگذر دارایی به توانایی و به خواستههایش­ــان برسند تا شاد بزیند. اکنون به زندگی روزانــه بازگردیم. کارمندی را بنگریــم که پیمانمند، خویــشکار و خوشخو اســت. هر روز، به هنگام و با خوشرویی به کار میپردازد. انگیزهی وی چنان است که در پایان ماه دســتمزدی دریافت کند ولی هرگز آرمان او بهدســت آوردن این دستمزد نیست؛ زیرا در پی آن است که با دریافت آنچه بهدست آورده توانایی مالی بهدست آورد و از این رهگذر به خواستههای خود برســد. ولی این دستیابی به خواسته در پی آن است که شاد بزید؛ پس میبینید شادی گوهر هستی و قانون آفرینش آدمی است. از اینرو، اندیشــهور­زان در تعریف انســان او را جانور خندان نام نهادهاند: «االنسان حیوان ضاحــک». در میان همــه آفریدههای گیتی تنها انســان اســت که میخندد و دیگران را میخنداند. از ارســتو گرفته تا هابز، الیپنیتس، اسپنســو و کانت و در روزگار کنونی برکسون و در خــاور پورســینا و مالصــدرا پیرامــون این عرض ذاتی ســخن گفتهاند. ســامانهی موزیکالیته جهان یعنی آهنگ موزون هســتی نیز از این شــادی جهان ســخن میراند زیرا بیگمان انگیزهی پایانــی آفرینش، آفرینش آدمی است و خنده عرض ویژهی انسان است؛ پس چرایی فرجامی جهان خندیدن آدمی است زیرا علت مادی، علت صوری، علت فاعلی به علت غایی پایان میپذیرد که در این گفتوگو خنده انسان علت غایی هستی به شمار میآید. صوفیــان گفتهاند: «این آهنگها از دوار چرخ بگرفتیم »...ام باز هم مولوی به پیروی از سهروردی جهان را شاد و خندان میبیند: ای آب حیات چون رسیدی شد آتش و باد و خاک خندان هستی جهان و پدیده گیتی از خنده است. هر ذره که میپوید بیخنده نمیروید از نیست سوی هستی ما را کی کشد خنده خنده پدر و مادر در چرخ درآوردت بنمود به هر طورت الطاف احد خنده در ترانههای نوروزی میخوانیم: با دامب و دومب به شهر میان داریه و تمبک میزنن میخندن و میخندونن انســان برای جایگاهی که بخنــدد پایگاهی میسازد، برنامهریزی میکند. گاه برای شادی به کوه و دشــت میرود و چه زیباست که خنده در ادبیــات فارســی به معنی زادن اســت. در اســتورهها­ی ما به این پیوند سرشت آدمی به گونهای چشمگیری نگریسته شده است. همه روی پالیز بیخو کنم ز شادی تن خویش را نو کنم

هازمان تشنه شادی است آرمان همگان شادی است

یارینامه: ‪1910 -1‬ میالدی. ‪± %lack low dictionary‬ -2 کاتوزیان، ناصر؛ فلسفه حقوق، جلد یک؛ شرکت انتشار؛ .1377 -3 جعفریلنگــ­رودی، جعفر؛ ترمینولــو­ژی حقوق؛ چاپ چهارم، گنج دانش. -4 لو دیکشنری -5 راغب اصفهانی؛ نوادر؛ انتشارات دانشگاه تهران. -6 فاضل، رضا؛ آسیبهای اجتماعی؛ نشر ثالث. -7 دادخواه، ســیدمحمدع­لی؛ نوروز و فلسفه هفتسین؛ چاپ بیستم؛ انتشارات کالس. -8 دادخواه، سیدمحمدعلی؛ شــادی، حق فراموششده؛ چاپ چهارم؛ انتشارات کالس. -9 مجله توسعه، شماره 6، فروردین .1397

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran