Amordad Weekly Newspaper

ازیشان‌بدی‌مرز‌ایران‌به‌بیم

- نویسنده اردالن کوزهگر

اَالنها که بودند و َدِر اَالنان کجا است؟

در چند جای شاهنامه از «االن» یا ترکیبهای آن چون «االناندژ» و مانند آن ســخن رفته اســت. برای نمونه، در داســتان فریدون در بخش «فرستادن فریدون منوچهر را به جنگ ســلم و تور» از پشت سر گذاشــتن االناندژ سخن رفته اســت. این االناندژ، دژی استوار بوده که در نزدیکی آن رودی روان بوده است. سلم در گریز از کین منوچهر در اندیشهی پناه گرفتــن در آنجا بود. در نزدیکی آن نیز رودی روان بوده و فردوسی آن را چنین وصف نموده است: پس پشتش اندر یکی حصن بود برآورده سر تا به چرخ کبود این دژ نگشودنی را قارن، سپهساالر منوچهر، بــا نیرنگ گشــود و مدافعانــش را از دم تیغ گذراند. در جای دیگری از شاهنامه که از این دژ سخن به میان آمده «داســتان دوازده رخ» است که کیخســرو کار االنان را به لهراسپ سپرد. در نســخهی ژول مول غرچه هم در کنار االنان، به لهراسپ سپرده شده است. غرچه نام دیگر ســرزمین تاریخی غرجستان است که در خاور هرات و در خراسان بزرگ جای داشته است. از اینجا شاید به ذهن برسد که االناندژ در جایی در خراســان بوده است، ولی در دیگر نسخهها به جای غرچــه، نام غزدژ آمده اســت. چون فردوســی در جای دیگری هم االنان و غز را در کنار هم آورده است، دور نیست که واژهی درست همین غزدژ باشــد. هرچند با توجه به گســتردگی و پراکندگی غــزان، باز هم جای دقیق این غزدژ را نمیتوان حدس زد. باز در جای دیگری از شاهنامه که با نام االن برمیخوریم در داستان «یزدگرد بزهگر» است. پس از مرگ یزدگرد گروهی داعیهی شــاهی میکنند و یکی از ایشــان «االنشاه» خوانده شده اســت. این نام به سبک لقبهایی چون کوشانشاه، تورانشاه و ... در زمان ساسانیان نشــاندهند­هی فرمانروایی بوده که بر استانی فرمان میرانده اســت. پس االن ســرزمینی با فرمانروایی پیرو پادشــاه ایران دانسته شده اســت. یک جای دیگر هم که باز از این لقب آالنشاه سخنی به میان آمده است برمیگردد به داســتان رودرویی خســرو پرویــز و بهرام چوبین که بهرام به درشــتی چند بار خسرو را آالنشاه میخواند. باز در جای دیگری در زمان پادشــاهی خسرو انوشــیروا­ن است که نام االنان میآید. در این هنگام خسرو برای تنبیه ایشان «ز دریا به راه االنان کشــید» که باز میبینیم که ســرزمین االنــان در کنار رودی وصف شــده اســت. در اینجا اســت که فردوسی ایشــان را بهتر توصیف میکند: سپاه االنی شدند انجمن بزرگان و فرزانه و رایزن سپاهی کهشان تاختن پیشه بود وز آزادمردی کم اندیشه بود وزیشان بدی مرز ایران به بیم نماندی به کس جامه و زر و سیم البته االنها با رســیدن سپاه خسرو انوشیروان به پیشــواز او رفتند و با دادن پیشکشهایی از گذشتهی تبهکارانهی خویش پوزش خواستند و نوشــیروان هم گناهان گذشــتهی ایشان را بخشید. در داستان پادشــاهی خسرو پرویز به دری در «راه االنان» در باختر اشاره میشود که خسرو برای جلوگیری از گذار دشمنان از آن تدبیری میاندیشد: بخواند و بسی هدیه دادشان به راه االنان فرستادشان بدیشان سپرد آن در باختر ِبدان تا نیاید ز دشمن گذر با این همه این پرسش پیش میآید که اَالنان که بودنــد و این در االنان کجا بوده اســت؟ االن را که امروزه بیشــتر آالن میخوانیم نام تیــرهای ایرانی بودند کــه دیرزمانی پیش در سرزمینهای شمالی میان دو دریای مازندران و سیاه میزیســتند. نام آالن از ایرانی باستان -$rya* گرفته شــده است و با واژهی ایران )aryānām*( همریشه است. کهنتریــن آگاهیهــای مــا از ایشــان به نوشــتههای یونانی ســدهی یکــم میالدی بازمیگــرد­د. این همتباران ما مردمانی کوچرو و ســوارکارا­نی برجسته بودند. استادی آنان در سوارکاری و جنگ سبب میشد تا هم ایرانیان و رومیان آنان را برای جنگ به خدمت بگیرند. هنگامی که هونها ســرزمینها­ی گستردهی اروپــا را درنوردیدند، گسســتی میان آالنها پدید آمد. بدینســان که گروهی از ایشــان از ســر راه هونها کنار و بــه درون قفقاز رفتند، ولی گروه دیگری با هونها همراه شدند و در کنار ایشــان به اروپا تاختند. سرزمینهایی را که آالنهای اروپایی در نوردیدند بســیار دور از خاستگاه نخستین ایشان بود. اینان در کنار ویزیگوتها و وندالها تا باختر اروپا که در آن زمان ســرزمین گل بود را درنوردیدند؛ پارهای از آنان به اســپانیا رفتنــد و حتی از راه جنوب این ســرزمین به شمال آفریقا هم رسیدند. در سدهی پنجم میالدی شاخهای از آالنها ایتالیا را هم میدان تاختوتازهـ­ـای خویش نمودند. هنگامی که آتیــال (رهبر بزرگ هونها) مرد، آالنها زمان را غنیمت شمردند و به همراهی همپیمانان ژرمنشــان بر ضد چیرگی هونها شــوریدند. از این پس آالنهای اروپا در چند نقطهی این قاره به اســتقاللی رســیدند که پرآوازهتری­ن دستههای استقاللیاف­تهی ایشان یکــی آالنهایی بودند کــه در منطقهی لوآر در ســرزمین گل برابر با فرانســهی کنونی به رهبری پادشاه «سنگیبان» قلمرویی به دست آوردند و دیگر دســتهای از ایشان در کنار رود دانوب زیر فرمان پادشاه «َکندک». جز این دو دستهی بزرگتر گروهی از آالنها همچنان در کرانهی دریای سیاه ماندند. شماری دیگر نیز با گوتها همپیمان شدند و سرزمینی را که در آن جاگیر شــدند به نام دو قوم «گوت-آالنیا» به چم (:معنی) سرزمین گوتها و آالنها خوانده شــد. همین نام گوت-آالنیــا اندک-اندک به ریخت کنونی «کاتالونیا» دگرش یافته اســت. البته ســوغات آالنها برای اروپا تنها چند نام سرزمین یا خشونت نبوده است، فرهنگ آالنها بر بخشــی از اروپا به ویژه بر روی سلتها اثر گذاشــت. برای نمونه، ریشــهی داستان «شاه آرتــور و دالوران میزگرد» ریشــهی آالنی و ایرانی دارد نامهای انگلیسی و فرانسوی آلن و الن گرفته شده از نام همین تیرهی ایرانی است. بــاری گفتیم که همــهی آالنها به همراهی هونها بــه اروپا نتاختند و پارهای از ایشــان رهسپار قفقاز شــدند. اینها همین االنهایی هستند که در شاهنامه از ایشان سخن به میان آمده است. سرزمین آنان میان آبخاز و داغستان جای داشت. جایی را که در نوشتههای ایرانی از جمله شــاهنامه از آن ّبا نام «َدِر االنان» (در نوشتههای تازی «باباالن»)یاده شده است، در واقــع منتهای خاوری ســرزمینها­ی زیر فرمان االنان در قفقاز بود. االنان قفقــار البته به زودی شــیوهی زندگی کوچنشینی خویش را دگرگون ساختند. آنان یک جانشــین شدند و به کشاورزی و پرورش دامها پرداختند و با همسایگان خویش نیز پیوندهایی بر پا ساختند. در ســدهی دهم میالدی پس از آنکه پیرامون پانصد ســال تبلیغگران مسیحی دینشان را میان ایشان رواج میدادند، سرانجام آالنهــا به این دین گرویدند. در ســدهی نهم میالدی، سپاه خلیفهی عباسی به سرداری بغای ترکتبار قفقاز را درنوردید و ســرزمین آالنها را نیز به دیگر ســرزمینها­ی خالفت چسباند. آالنها با اینکه شکست خوردند و سرزمینشان از دســت رفت، ولی به زودی توانستند خود را بازیابی کنند و با گردآوری نیرو سرزمین خویش را دگربار به دست آورند. ولی ســالها پس از ایــن رویدادها فاجعهای بزرگ کمر آالنها را به شــدت شکست و آن تازش مغول بود. بسیاری از آالنها در پی ایلغار مغول جان باختند. آنچه را از ایشــان در قفقاز بر جای ماندند امروزه ما با نام آســی یا اوستی میشناسیم که تا کنون هنوز در قفقاز میزیند و زبــان و فرهنگ ایرانی را در این ســرزمین میپایند. آسیها امروزه به دو شاخهی «ایر» و «دیگور» بخش میشوند. مغولها دســتهای از آالنها را نیــز با خود به ســرزمینها­ی گوناگون بردند. اینان را چینیها با نام «آسو» خواندهاند. از سرنوشت آنها همین اندازه میدانیم که با گذشــت زمــان در میان مردمان سرزمینهای گوناگون حل شدند. ولی از این آالنهای قفقاز دســتهی ســومی هم جدا شدند که اینان همانند نیاکان خویش در چند ســده پیش به اروپا کوچیدند و همراه قپچاقهــا ســرزمینها­یی را درنوردیدنـ­ـد و سرانجام در مجارســتان کنونی جاگیر شدند. قلمــرو آنان امروزه یاسشــاگ )-IV]VIJ( خوانده میشــود که در زبــان مجاری به چم «استان یاس» است. مرکز این استان هم شهر یاسبرنی )-iv]ehrpny( اســت. یاسهای مجارســتان تا سدهی پانزدهم میالدی زبان و فرهنگ خود را نگه داشــتند، ولی از آن تاریخ رفتهرفته فرهنگ خود را از دست دادند و زبان و فرهنگ مجاری بر آنان چیره شد.

یارینامه: شاهنامهی فردوسی نسخهی ژول مول، انتشارات بهزاد، چاپ هشتم، ۴۸۳۱ لغتنامهی دهخدا دانشنامهی ایرانیکا، جستار $Oanv

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran