Amordad Weekly Newspaper

نوشتهای که «دوپرون» را شیفتهی خود کرد

- نویسنده فرشید ابراهیمی

سرآغاز پژوهشهای اوستاشناسی در اروپا

«راست گفتن و نیک تیرانداختن، این فضیلت ایراني است. فهمیدند چه ميگویم؟ ... این است معناي نام زرتشت در دهان من.» (نیچه - اینک انسان) اگر پیرامون گســترش دانش ایرانشناسـ­ـي در باخترزمین (:غرب)، ایرانشناسي نوین را زادهي فرانســه و وامدارآلمـ­ـان بدانیم، ســخن گزافی نگفتهایم. امــروزه کمتر کارشناســي در گسترهی ایرانشناسي است که نداند دانش ایرانشناسي با چارچوبهاي آکادمیک در فرانســه آغاز و در آلمان شدت و قوت گرفت. در این سو، ایرانیان در شــناخت رودررو بــا باخترزمینی­ان، به جز پژوهشهای روميیوناني، از شناخت فرهنگ و اندیشهي امروزی باخترزمینی­ان نیز غافل نبودهاند. چنانکه براي نمونه سرودههاي گوته و جهانبینيها­ي نیچه در گسترهی ادبیات و فرزانگی (:فلسفه) یکي از گرمترین موضوعهای محافل اندیشه در ایران امروز است. آرمان ما همــان موج بزرگ خاورشناســ­ي در کشــورهاي اروپایي اســت که بســیاري آن را «رنسانس شرقي» یا «رنسانس شرقشناسي» نامیدهاند. خیزشــي که شگفتي بسیاري همچو ویکتور هوگو را به خود واداشته بود: «مطالعات مربوط به خاورزمین هرگز در کشــور ما اینهمه پیشرفت نکرده بود. اگر در زمان لویی چهاردهم آموختن زبان یوناني مرسوم بود، اکنون خاورشناسي و آموختن زبانهاي خاورزمین جاي آنرا گرفته، آري باید گفت که گامي مهم در راه شناسایي کشورهایي که درگذشته ناشناخته بودند برداشته شده است.» )1( در آغاز ســدهي نوزدهم زبان سنســکریت به تازگی در اروپا شــناخته شده بود و خویشاوندي آن بــا زبانهاي اروپایي همه را شــیفتهی خود کرده بــود. به اندازهاي کــه گفتوگو دربارهي زبانهاي باستاني، گذشته از گاهنامههای دانشی (:نشــریههای علمي) به تاالرهاي سرمایهدارا­ن پاریــس نیز کشــیده شــده بود. در ایــن روند پژوهشهای خاورشناسي به جز پاریس، به لندن و اکسفورد، ویمار، هایدلبرگ، بون، برلن، توبینگن گسترش یافت. پس از اســتاداني مانند سیلوستر دوساسي، اوژن بورنوف، رموزا و کاترمر در پاریس که به آموزش زبانهاي خاوري پرداختند به پیروي از فرانسه، خاورشناسان کشــورهاي دیگر، به ویژه آلمان، مانند شــلگل، فرانز بوب و ماکس مولر نیز آغاز به کار کردند و در همین روند آلمانيهای دیگري مانند ژول مول و مونک در پاریس ماندگار شدند. در ایــن میان، یکي از پیشکســوتا­ن نیچه در خاورشناســ­ي، کنت دوگوبینــو 1882-1816( میالدی)، خاورشــناس و فرزانهی (:فیلســوف) فرانسوي و بنیادگذار «راسیســم» (نژادباوري) )2( را نبایــد فرامــوش کرد که اندیشــهها­ي آریایيمحــ­ورش نخســتین دســتمایهه­اي اندیشهی نازیســم را در اندیشــهي هممیهن مبارز نیچه، یعني آدولف هیتلر، تشکیل ميداد و نیچه به وسیلهي واگنر با اندیشه و آثار گوبینو و سفرهاي خاورشناسان­هي او آشنا شده بود. گوبینو به راستي شیفتهي ایران بود. او نویسندهي کتابهایي همچون: تاریخ ایرانیان (در دو جلد)، سه ســال در آســیا، مذاهب و فلسفه در آسیاي مرکزي، نامههاي ایراني، داســتانها­ي آسیایي است و در یکي از آثارش مينویسد: «ایراني مانند پارهاي از ملل خاورزمین جمود فکري ندارد و در طول سدهها با همهي فشارهایي که از همهطرف بر او وارد شده از تالش بازنمانده و همت خود را در راه جستوجو از دست نداده است. ما مردم اروپا باید سپاسگزار این جویندگان دوراندیش و دوربین باشیم، زیراکه در عالم معني آنچه را که داریم و خواهیم داشت مدیون آنان هستیم.» )3( یکي دیگر از این پیشکسوتان انکتیل دوپرون 1731( - 1805 میالدی و همزمان با دورهي صفویه) نام دارد که اگرچه بیش از نیم سده با نیچه و گوبینو فاصله داشت، اما نباید فراموش کرد که او به معناي کالســیک، نخســتین ایرانشناس جهان اروپایي است. پیش از او تنها یک نوشــتار در زمینــهي فرهنــگ خاورزمیــن در اروپا چــاپ شــده بود: آفرینهای (:اثري) به نام «کتابهاي مقدس مشــرق زمین» نوشــتهي یکــي از اســتادان دانشگاه آکسفورد به نام توماس هاید 1700( میالدي) که جلد ششــم آن به نام تاریخ ادیان کهن ایران، بــه ایران و دینهای ایران پیش از اســالم ميپردازد. هاید هم تازی و هم پارسي ميدانست و در نوشتن تاریخ خود از روضهالمناظ­ر نوشتهي ابن شحنه، المللوالنح­ل از شهرستاني، فرهنگ جهانگیري، زراتشتنامه و ارداویرافن­امه (و شاید آثارالباقی­ه) سوده برده بود. در ســال 1718 میــالدی جورج بوشــر از کارگــزارا­ن کمپاني هند شــرقي انگلیس، یک نسخهي اوســتاي خطي را که در شهر ســورت )4( از یک پارســي خریــده بود به انگلیس فرســتاد. این نسخه به سال 1723 در کتابخانهي بادلیــان انگلیس براي بازدید عالقهمندان (آن را با زنجیر به دیوار بســته بودند) به تماشا گذاشته شد. در آن هنگام نه کسي به درستي ميدانست این کتاب چیست و نه کسي زبان آن را ميشناخت. از پیشامد روزگار روزي انکتیل دوپرون چند صفحهي چاپ ســنگي این کتــاب را در کتابخانهي سلطنتي فرانسه دید، نوشتهاي به دبیره (:خط) و زباني ناشــناخته و رازآمیز که گفته ميشد چیزي است به نام «زند اوستا» که از هند آمده اســت! آن نوشته دوپرون را سخت شیفتهی خــود کرد و او که تاریخ هایــد را خوانده بود ســرانجام بر آن شد تا کلیسا را رها کند و به هواي خاورزمین رهسپار هندوستان شود. داستان ســفر او به هند و گذشتن از جانش براي دســتیابي به نســخهاي از اوســتا و آموختن زبان اوســتایي نزد موبــدان به باور نگارنده دربارهي یک انســان باخترزمینی و بیگانه از این جهانبیني بســیار شگفتآور و ستایشبرانگ­یزاست.

پينوشت: -1 ناطق، ‪31 ،1364‬ -2 نژادبــاور­ي یا راسیســم :)racivp( بــاور این که تیرههاي نژادي گروههاي انســاني - که سرچشمهی آنها در ژنها و وراثت نژادي اســت - ارزشی بنیادین دارند و موجب اختالفهاي فرهنگي و تاریخي هازمانها و تمدنهاي جهانی ميشوند و میان ویژگيهاي نژادي و ارثي گروههاي مردمی و میزان هوشمندي و آفرینندگي فرهنگي آنها پیوندی مستقیم وجود دارد. این نظریه به نابرابري نژادها باور دارد و در برخي کشورها مانند آلمان از 1933 تا 1945 (نازیسم) و آفریقاي جنوبي (جداگري) ایدئولوژي رسمي رژیم بوده و هست. پیشاهنگان دیدگاه جبرباوري نژادي عبارتاند از نویسندهي فرانسوي گوبینو که رسالهي «نابرابري نژادهاي انساني» )1853-5( را نوشته است و نویسندهي انگلیسي استوارت چمبرلین با کتاب «بنیادهاي قرن نوزدهم» (.)1899( آشــوري، ‪)321 ،1373‬ -3 ناطق، ، ‪26 ،1364‬ -4 Vurat یارینامه: -1 ســوفرن، پیر ِِ ابر،،1376 زرتشت نیچه، ترجمهي بهروز صفدري، فکر روز -2 ناطق، ناصح، ،1364 ایران از نگاه گوبینو، موقوفات دکتر محمود افشار -3 نیچه، فردریش، ،1382 غــروب بتها، ترجمهي داریوش آشوري، نشر آگه

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran