Amordad Weekly Newspaper

خرمنکوه، کوهی به شکل پرتوهای خورشیدی

- نویسنده رضا

واکاوی چند جاینام کهن در نوشتارهای پارسی باستان

پژوهنــدگا­ن تاریــخ واژهی «آرکادریش»، در سنگنبشــته­ی بیســتون را بهچم (به معنای) «بریده شده به شکل اشعه خورشید» گمانهایــی بــرای یافتن جای ایــن کوه در ســالهای کنونی انجام گرفته است. نگارنده، «آرکادریش» را «خرمنکوه» در 18 کیلومتری شمال فسا در اســتان فارس میداند. پارسیان روزگار هخامنشی جاینامهای خود را بر پایهی جایگاه جغرافیایی و شکل زادبومها برمیگزیدند. اگر از هرسو به خرمنکوه بنگریم آن را یکسان و گــرد میبینیم. این بهویژه ازســوی دشــت استهبان آشکار است. شهر اســتهبان نزدیک 30 کیلومتری این کوه جای دارد. به شوند (:به دلیل) پدیدآمدن گسلها و فرســایش آبی از هرســو و از باال به پایین، خرمنکوه به بخشهای یکســان، بریدهشده و گرد، دگرگون شده اســت که در جنوب ایران بسیار کمیاب است. در دامنــهی کوه بازماندهها­یــی از دژی کهن بهنام «قلعه دختر» دیده میشود که جز اندکی سنگچین و دیوارهای فروریخته چیزی از آن بر جای نمانده است. این دژ، بر هر دو سو، هم بر دشــت فسا و هم بر دشــت رونیز استهبان اشراف دارد. در چند 01متــری پایین دژ و در کنار راه اصلی شیراز به کرمان، بازماندهی آتشکدهی تاریخی فسا بهنام «ُخمپ آتشکده» جای دارد که پیش از این، اســتخری ژرف (:عمیق) در کنار آن بود که خشک شده است. در خاور (:شرق) دامنهی کوه و بهسوی شهرستان اســتهبان، روســتای بزرگ «بدیر بهمن» و در بخش جنوبی و چسبیده به دامنهی کوه، روستای «کچویه» و نزدیک 10 کیلومتری آن در جنوب خاوری دشــت فسا و در دامنهی کوه دیگری به نام «تودج»، دو روســتای تاریخی «تنگ کرم» و «شهرســتان» جای گرفته است. تا نخستین سدههای اسالمی، آتشکدهی فسا جایگاه آتش سپند بوده و هنگام تازش تازیان به ایران، بهدینان بخشــی از آتش آتشکدهی کاریان الر را به این آتشکده بردند تا اگر آذر فرنبغ خاموش شد، آتش سپند در اینجا شعلهور کهنساالن و حتا مردمان استان همجوار یعنی کرمــان بــه دژ «قلعه دختر»، «دژ نســا» نیز میگویند. هنوز زبانزدی (:ضربالمثلی) در میان مردمان سیرجان دیده میشود که روزگار ناآرام قاجار و بــودن دزدان چپاولگر (:غارتگر) در این دژ را نشان میدهد: «اگر از هور (منظور دریاچه فصلی سیرجان) گذر کردی به فسا نرو. اگر به فسا رفتی به دژ نسا نرو». چرا به این دژ، «دژ نســا» گفته میشــود؟ در

مجموعه نوشــتارها­ی «ســروش پیر مغان»، یادنامهی جمشید سروشیان، پروفسور «بیلی» نوشتاری با نام «نَسا و َفسا» دارد که بدون آنکه از نوشــتهی باال یادی بکند به همانندی نام و چمایندوواژ­ه نگارندهبرا­ینباور اســت نام اصلی این دژ، «دژ نَشیر َمنو» یا «دژ نسیر منو» بوده که ســپس در روند سالیان به دژ «نسار» و سپس «نسا» دگرگون شده است. پس از یورش تازیان چون در زبان تازی، واژهی نِســا به چم زنان و به گونهی گستردهتر به چم دختران آورده میشود، «نسا» بهدست پارسیان به «نســا»ی تازی دگرگون شــده است. این گمان آنجا بهراستی نزدیک میشود که واژگان «نَسا» و «فســا» در برخی کتابهای تاریخی و دینی زرتشــتی بهجای یکدیگــر بهکار رفته اســت. برای نمونه در تاریخ بلعمی و آثارالباقی­ه بیرونی، مزدک از اهالی «نسا» است ولی نولدکه پافشــاری میکند که تاریخنگارا­ن «نسا» را با «فسا» اشتباه نگرش پژوهندگان را به چم واژهی «نشیر» یا «نســیر» جلب میکنم. این واژه به دو گونهی «نِســار» و «نِِســرک» هنوز در استان فارس

و کرمان بهکار گرفته میشــود و به چم سایه پیوســته در هنگام تابش خورشــید است و با واژهی «چایا» و «سایه» تفاوت دارد. «نشــیر منو» باید جایی باشد که در روز سایهی بلندمدت داشته باشد که چنین جاهایی در پیرامون خرمنکوه و دشــت اســتهبان بهویژه در پاییز و زمستان است. بهترین نمونه، شهر استهبان کنونی اســت که بهگونهی طولی میان دو رشــته کوه همراســتا (:موازی) و نزدیک به هم ساخته شده است. روستاهای «َکُچویه» و «بَدیر بهمن» نیز چنین هســتند. هرچند واژهی «کچو» در پارسی بهچم «رقص و آواز» است ولی از همانندی آوایی آن با «اوادا چایا» نمیتوان گذشت. اکنون به بررســی جاینام کهِن «پیشیا هوادا» میپردازیم. دشت فســا و پیرامون آن پیش از آمدن پارســیان در گسترهی تمدنی ایالم کهن جای داشته که پژوهشها و باستانشناس­یهای سرمارک اورول استین آن را اثبات نموده است. چه گئومات دروغین باشد و چه بردیای راستین، پیشــیا هوادا میتواند فسا باشد. نام کنونی فسا در همهی ایران فرهنگی، تنها نامی اســت که شــباهت ویژهای به ایــن واژهی کهن دارد و تنها روستای «پسا بندر» در سرزمینهای دور (:منتهیالیه) جنوب خاوری ایران در کنار خلیج گوادر واژهی «پســا» را در خود دارد که بخش نخست این واژه همان چمی را دارد که «پیشیا» در «پیشیا هوادا»؛ یعنی «پشت و عقب» دارد. پس چم «پیشــیا وادا»، «شهری که در پشت پایتخــت جای دارد» خواهد بــود. بیگمان در ســالهای آغازین روزگار هخامنشی جمعیت بومیان این ســرزمین کمتر از پارسیان نبوده و افزونبر این آبادیهای بسیار در دشت کوچک فســا، نشان از جمعیت بسیار دارد که پرورش و آموزش گئومات مغ و وهیزداته را فراهم میکرده است. افزونبر این، بودن «تل ضحاک» یا «تل زهک» در 5 کیلومتری جنوب فســا است که دستاوردهای­ی در پیوند با روزگار هخامنشی و نیز سلوکی در آن پیدا شــده است که بودن دژی باستانی در آن بودن این دژ شوند آن شد که ردهای (:منصبی) ارتشــی در زمان داریوش یکم پدید آید که به خط ایالمی به آن «تاشوب بزیاماتیا» یعنــی «ســپاهیان بزیاماتیا» گفته افزونبراین ،هنزمنو «پیشیا واده» را فسای امروزی میدانند.

*کارشناسارش­د تاریخ باستان

یارینامه: .1 پایگاه جواد مفرد کهالن به نشانی : Far-hang.blogspot.com/2014/04/blogpost51­04.html?m=1 .2 تاریخ قم، حسن بن محمد بن قمی، برگردان از حسن بن علی بن حســن بن عبدالملک قمی، تصحیح ســید جاللالدین طهرانی، توس، تهران، .1361 رویهی :88 ...« انوشــیروا­ن آن را (آتش جم) را به کاریان به ناحیت فارس نقل کرد، پس چون عرب در این ظرف متمکن شــدند و دست یافتند عجم بترسیدند از آنک، آتش بمیرد و بنشیند. پس آن را دو بهره گردانیدند. بهرهای به کاریان بگذاشتند و بهره ای به فسا نقل کردند تا چون یکی از آن دو فرومیرد، آن دیگر بماند». .3 سروش پیر مغان یادنامه جمشید سروشیان (مجموعه مقاالت)، به کوشــش کتایون مزداپور، مقاله نســا و فسا، هارولد والتربیلی، برگردان از فاطمه جدلی، انتشارات ثریا، تهران: ،1381 رویههای .759-755 .4 ادیان در شاهنامه، دکتر کلثوم غضنفری، نشر انتخاب، تهران: ،1393 پاورقی1 (رویهی )40 .5 گزارش ســفر کاوشهای باستانشناس­ــی در فارس باستان، سرمارک اورل اشتین، برگردان از فریدون مومنی ازندریانی، طهوری، تهران: ،1397 رویههای 141-71 .6 همان، رویههای 77-76 7 . تاریخ هخامنشی جلد سیزدهم، به یاد هلن سانسیسی و ردنبورخ، ویراســتار­ان ف. م. هنکلمــن و آملی کورت، برگردان از مرتضی ثاقب فر، توس، تهران، ،1391 پاورقی 54 رویهی 178 .8 همان، پاورقی 54 رویهی 178 و رویهی 222 .9 تاریخ باســتانی ایران، ریچارد نلسون فرای، برگردان از مســعود رجبنیا، انتشــارات علمیو فرهنگی، تهران: 6831پاورقی 39 رویهی 161

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran