ایران، خاستگاه فرهنگ و تمدن هندواروپایی
دیدگاه تاریخی دیدگاه ژنتیک دیدگاه باستانشناسی دیدگاهاستورهشناسی
رمزگشایی کتیبههای ایران باستان (هزارهی سوم و دوم پ.م.)
گواهان (:شواهد) بســیاری نشان میدهند که از حدود هــزارهی چهــارم پ.م. فرهنگهای گوناگون هندواروپایی در گســترهی جغرافیایی ایران پــا گرفته و پراکنده شــدند. یکی از این فرهنگها که در باختر ایران، بهویژه لرســتان و کرمانشــاه، پا گرفــت، فرهنــگ نیاژرمنی (نیاکرمانی) است. اکنون از دیدگاههای گوناگون این جستار را به کوتاهی بررسی میکنیم.
سه قوم اصلی ژرمنی اروپایی گوتها، سوئدیها و آلمانیها هســتند. یک سنگنوشتهی نامور بابلی برجامانده از نیمهی نخست هزارهی دوم پ.م. جایگاه بابل را چنین بیان میکند: Šāru šūtu māt Elamti, šāru iltānu māt Ak- kadi, šāru šaddû māt Suedin u māt Guti, šāru aḫarru māt Martu. «ایالم در جنوب است، اکد در شمال، سوئدین و گوتی در خاور (:شــرق) و عمــوری در باختر .»)برغ:( چند سده پس از آن یعنی حدود سال 1500 پ.م. پادشاه کاســی آگوم دوم نیز در سنگنوشتهی خــود به بخشهای باختری ایــران یاد کرده و خود را پادشــاه آلمان و گوتی مینامد، بنابراین سه قوم اصلی ساکن در باختر ایران را میبایست گوتی، ســوئدین و آلمان دانست. نام پادشاهان گوتی که در فهرست پادشاهان سومر به آنها یاد شــده، از نخستین آنها، اینگسوس، وابسته به خدای اینگوی، (بسنجید با نامهای اینگمار و آنسگیسوس) تا واپسین آنها، تیریگان، وابسته به خدای تیر، (بســنجید با نامهای تیرفینگ و مورگان)، بیشترشان ریشهی نیاژرمنی دارند.
هاپلوگــروپ اصلــی قومهای ژرمنــی اروپا را میدانند که زیرشــاخهی R b- R b-u اســت. برپایــهی پژوهشهای ژنتیکی Lb هاپلوگروپی که بیشــترین فراوانــی را در میان مــردم ســرزمین لرســتان دارد، همین R b- هست. در سنگنوشتههای بابلی نیمهی L نخســت هزارهی دوم پ.م. بــردگان گوتی با پســوند namrum یا namrûtum نام برده شدهاند، بسیاری از کارشناسان فرهنگ و زبان اکدی مانند تئوفیلوس پینچز و لئونارد وولی این واژه را به چم بور یــا بلوند برگردان کردهاند. از دیدگاه ژنتیکی موی بور بیشترین فراوانی را در بخشهای شمالی اروپا دارد.
در دانشنامهی ایرانیکا در نوشتاری که دربارهی پژوهشهای باستانشناســان سوئدی در ایران اســت، در بخشــی با نام «مفرغ لرستان» به بهشــوند (:دلیل) همانندی آثار باستانی لرستان و اســکاندیناوی، به انگارهای در سوئد دربارهی پیوند مستقیم بین این دو سرزمین یاد میکند، دو باستانشناس سوئدی به نامهای تور آرنه و بیرگر نرمان بهگونهای ویژه در این زمینه پژوهش کرده و مقاالتی نیز نوشتهاند.
برپایهی تاریخ اســاتیری ژرمنی ســرزمین نخســتین این مردمان «سوئدن بزرگ» بوده که در ســرزمین کوهســتانی آسگارد، به چم جایگاه خدایان (بغســتان)، قرار داشته است. اســنوری استورلوســون، تاریــخدان و ادیب ایســلندی ســدهی دوازدهم میــالدی، این ســرزمین را در جنوب کوههای قفقاز دانسته و از دیــدگاه وی نیاکان اقــوام ژرمنی از این ســرزمین به شــمال اروپا کوچ کردهاند. نام آســگارد همانندی بســیاری با نام سرزمین آسگارتا دارد که چندینبار در سنگنوشتههای پارســی باســتان به آن یاد شــده است. در آبشــخورهای (:منابــع) یونانی این ســرزمین زاگارتس نام دارد و زبانشناســان نام کوههای زاگرس را برگرفته از این واژهی یونانی میدانند.
زبــان نیاژرمنی و زبانهای گســترهی زاگرس مانند لــری و کردی دارای آواهــا یا فونولوژی کمابیش یکسانی بودهاند، بهویژه به بهشوند وجود واکههای لبینرمکامی (مانند ،)kw,gw سایشی (مانند خ، ف) و همچنین لبینرمکامی سایشی (مانند خوwx، با چگونگی بیان واژهی «خواهر» در زبانهای لری و کردی بسنجید)، بنابراین از دید آواشناسی همانگونه که زبانهای ایرانی در این گســتره به لری و کردی دگرگون شدهاند، زبان نیاهندواروپایی نیز میبایست در این بستر آوایی به زبان نیاژرمنی دگرگون شده باشد.
زبانشــناس آلمانی ثئــو ونمــان در آثار خود همچون «ژرمنیا سمیتیکا» به شمار بسیاری از واژگان همانند اکدی و نیاژرمنی یاد میکند که البته از دید ایشــان از راه زبانهای سامی وارد زبان نیاژرمنی شدهاند، درحالیکه بسیاری از این واژگان ریشــهی هندواروپایی داشته و ممکن است زبانهای سامی، آنها را وام گرفته باشند. برخی از آنها نیز جابهجایی دوسویه داشتهاند. برای نمونه واژهی ســومری/اکدی ُکَنبو/ُقَنپو «َکَنب،َکَنف» با دگــرش آواهای نیاژرمنی به واژهی َخنپ (انگلیسی)hemp دگرگون شده و خود این واژه نیز دوبــاره با چم گونهای کنف/ کتان وارد زبانهای سامی شده است، با واژهی َخنیف در زبان تازی بسنجید.
رویهمرفته به نظر میرســد ســرزمینی که میتواند کانون پیوستگی دو فرهنگ نیاژرمنی در باختر ایران و فرهنگ ژرمنی در شمال اروپا باشد، ســرزمین توسکانی در شمال ایتالیا است که هم از روی آواشناســی و هم ژنتیکی پیوند مستقیمی با بخشهای باختری ایران دارد.
در ســدههای پایانی هزارهی سوم پ.م. مردمان گوتی به اوج قدرت خود رســیدند و با شکست امپراتوری اکد و گشــودن (:فتح) سومر و ایالم، امپراتــوری کمابیــش بزرگی را بنیــاد نهادند، بهگونهای که پادشــاه گوتی اریدوپیزیر 2141( - 2138 پ.م.) خــود را شــاه گوتــی و شــاه چهارگوشــهی جهان مینامید. در همین دوره که میتوان آن را دوران امپراتوری گوتی نامید، سنگنوشتههایی وابســته به فرمانروایی به نام پوزوراینشوشــینک به خطی که ایالمی انگاشته شده، وجود دارد. انگارهی ایالمی بودن این خط، با اینکه خط میخی ایالمی از ســالهای پیش از آن وجود داشــته، را میتوان مهمترین دلیلی دانست که با گذشت بیش از یک سده و با بودن یک سنگنوشــتهی مهم دو زبانه و پیدا شدن حدود 60 سنگنوشتهی دیگر، کار رمزگشایی آن ناکام بوده است. این نکته را نیز باید در نظر گرفت که پوزوراینشوشینک دودمانی ایالمی نداشته و در سنگنوشــتههای اکدی خود را گشایندهی ایــالم مینامــد. بنابراین من خــط و زبان این سنگنوشتهها را گوتی میدانم که به گمان بسیار همان زبان نیاژرمنی یا گوتیک باستان است. نوشــته و برگردان سنگنوشــتهی اکدی در سنگنوشتهی دوزبانه بهگونهی زیر است:
ana DINGIR. Inšušinak belisu Puzur-inšušinak išši'ak Šusim. KI šakanak mat Elamtim. KI mar Šimbišhuk URUDU GIŠ.KAK ERIN išruk به سرورش، خدای اینشوشینک پوزوراینشوشینک کدخدای شوش، نائب السلطنه (فاتح) سرزمین ایالم پسرشیمبیشخوک میلهای [از جنس] سدر (سرو کوهی) [با روکش] مفرغیبخشید. با بررسی سنگنوشــتههای یافته شده به خط گوتی، نام چند پادشاه، ســرزمین، خدا و ... نام برده شده در سنگنوشتههای ایالمی و اکدی را میتوان یافت، بنابراین تاکنون شمار بسیاری از ســیالبهای در پیوند با نشانهها شناسایی شــدهاند. من چند نام مهم دیگر را نیز یافتهام که بر پایهی این یافتهها سنگنوشتهی گوتی را بهگونهی زیر میتوان خواند:
همانگونهکهمیبینیدبهجزواژگاناینشوشینک، پوزورشوشینک، شوسی و شینبیشخوک، واژهی نخست رج سوم و کمابیش همهی واژگان رج پایانی را بدینگونه میتوان شناخت: خثباک گورشایی رییخوک ایزو گیباش نکتههایی که در آغــاز باید به آن یاد کنم این اســت که واج (:حرف) پایانی واژگان به گمان بسیار با نقش دستوری، یعنی نقش واژه در جمله، در پیوند است، بنابراین آنها را در بررسی واژگان نمینگریم، نکته دیگر اینکه زبان نیاژرمنی مانند زبانپارســییکزبان (فاعل-مفعولSOV فعل) بوده اســت. حال واژگان یافته شده را که برابر با سنگنوشتهی اکدی میبایست به چم «کدخدا، میله، سرو کوهی، مفرغ و بخشیدن» باشند، یکبهیک بررسی میکنیم:
َخثبا (کدخدا،کدبان) xathba واژهیاکــدی درزبــانانگلیســیبه išši'ak »steward, landlord« برگردان شــده اســت که میتــوان آن را برابر کدخــدا و یا کدبان در زبان پارســی دانست. واژهی پارسی کد «خانه» از ریشــهی هندواروپایی -kat* به همین چم میباشــد و با واژهی نیاژرمنی -xath* «خانه، اتاق»همریشهاست(گوتیک «اتاق»)، hēthjō بخش دوم این واژه به گمان بسیار با پسوند پارسی ـ پــا به چم پاییدن و نگهبانیکردن همریشــه است. (با واژهی پارسی باستان خشثرپا «ساتراپ، شهرب» بســنجید)، از ریشــهی هندواروپایی -peh2* به همین چم، بــر پایهی قانون ورنر، چنانچه p در سیالبی باشد که استرس یا تاکید روی آن نباشــد در زبان نیاژرمنی به b دگرگون میشود، بنابراین رویهمرفته واژهی xathba را میتوان به چم کدخدا در زبان نیاژرمنی دانست. گورشا/گورسا gurša/gursa (سدر، سرو کوهی) برابر پارسی واژهی «سدر، سرو کوهی» واژهی ارس یا هورس اســت. در زبان انگلیســی نیز واژهی gorse به همین چم است که از ریشهی نیاژرمنــی*asrug و ریشــهی هندواروپایی± *g’hurs «یک گونه درخت» است. هورس در زبان پارسی گویا وامواژهای از زبان هندی است. رییخو riyxu (میله) نام میلهای چوبــی یا فلزی کــه درون کلون میکنند تا در را ببندند، در زبان آلمانی riegel اســت. این واژهی آلمانی از ریشهی نیاژرمنی -riyx* «میله،میخ» و از ریشهی هندواروپایی -µreyk* «میله، چماق» است. ایز aiz (مفرغ) در زبــان گوتیــک aiz «مفرغ» از ریشــهی نیاژرمنــی aiz* بــه همین چم و از ریشــهی هندواروپایی -ayes* «نوعی فلز» است. گیبا giba (بخشیدن، دادن) در زبــان گوتیک giban «دادن، بخشــیدن» از ریشــهی نیاژرمنــی giban* به همین چم، همریشــه give در زبان انگلیسی، و از ریشهی هندواروپایی -ghebh* است. با به شــمار آوردن واژگان باال به نظر میرسد، نوشتار گوتی کمابیش همان چم نوشتار اکدی را داشته باشد، البته نوشتهی «فاتح سرزمین ایالم» بین نوشــتههای «کدخدای شــوش» و «پسر شیمبیشخوک» دیده نمیشــود؛ ولی به یاری چند سنگنوشتهی همانند دیگر، این نوشتار را میتوان اینگونه خواند: سیگیک ا ِیرث َخ َتمتیر ایــن واژگان که برابر با سنگنوشــتهی اکدی میبایست معانی «فاتح/نائب السلطنه، سرزمین، ایالم» را داشــته باشــند، را نیز به این ترتیب میتوان معنا کرد:
سیگی sigi (فاتح) در زبان گوتیک sigis «فتح، پیروزی» از ریشــهی نیاژرمنی*zigis بههمینچموازریشهیهندواروپایی *h’ges-«غلبهکردن،استیالیافتن»است. ایرث airth (سرزمین) واژهی گوتیــک airth «ســرزمین، زمین» از ریشــهی نیاژرمنی airth* به همین چم، برابر earth در زبان انگلیسی، است. ختمتی xatamti (ایالم) این واژه در اصل نامی اســت که ایالمیان خود سرزمینشان را بدان مینامیدند.
دیدگاه آواشناسی دیدگاه زبانشناسی
مهاجرت قومهای نیاژرمنی از ایران به اروپا
رمزگشایی سنگنوشتههای شوش
*کارشناس ارشد رشته تاریخ ایران باستان از دانشگاه تهران یارینامهها: