Amordad Weekly Newspaper

گمانم که تو رستم دیگری

- نویسنده پویان پرتوی

بهرام چوبینه و درفش اژدهاپیکر رستم

میدانیــم که درفش رســتم اژدهاپیکر بوده اســت. اینکه چرا او پیکــرهی اژدها را برای درفش خود برگزیده بود، پاسخهای گوناگونی دارد. یکــی از آن پاســخها به تبــار پارتی (اشکانی) رســتم بازمیگردد. اشــکانیان بر درفش خود پیکر اژدها نقش میزدند. پس از کشتهشــدن رستم به دسیسهی شغاد، دیگر از درفش او در شــاهنامه سخنی نیست تــا روزگار بهرام چوبینه. در این بازهی زمانی درازدامــن، در جنگهای ایرانیــان، تنها از درفش کاویانی نام و نشانی مییابیم. تا آنکه هرمزد چهارم به پادشاهی ساسانیان میرسد. هرمــزد در آغاز فرمانروایـ­ـیاش 589( م.) با یورش ســهمگین ساوهشــاه (یانگ سوئوه)، پادشــاه ترکان، روبهرو میشــود و مرزهای خاوری (:شرقی) شاهنشــاهی ساسانی رو به آشــوب و ناآرامی میگذارد. سپاه هفتاد هزار تنی ایران شکســت میخورد و در سراســر کشــور نگرانی و سراسیمگی پدید میآید. در این زمان اســت که او بهــرام چوبینه را، که از خاندان پارتی مهران و مرزبان ارمنســتان و اثورپاتــک­ان بود، فرامیخوانـ­ـد و بههمراه سوارانی زبده و جنگاور به رویارویی ساوهشاه میفرســتد. هرمزد درفش رستم را به بهرام چوبینه میسپارد تا نشانهای از شکوه پهلوانی او باشد و یاریگرش در نبرد با دشمنان ایران*. آنگاه در ستایش و دلدادن به بهرام میگوید: «گمانم که تو رســتم دیگــری / به مردی و گردی و فرمانبری». اینکه پس از کشتهشــدن رســتم تنها بهرام چوبینه اســت که در نبردهــا درفش او را به کار میگیــرد، پرســشهایی را برمیانگیزد. بهــرام چوبینه چــه برتــری و فزونیای بر دیگران داشــت که شایســتگی آن را یافته بود که درفش رســتم جهان پهلــوان را در دســت بگیرد؟ چرا پس از کشتهشدن بهرام چوبینــه دیگــر نامــی از درفش رســتم در شاهنامه نمییابیم؟ شگفتتر آنکه ساسانیان بودند که بهرام چوبینه را به دسیســه از میان برداشــتند. آیــا میان مرگ بهــرام چوبینه و ناپیداشدن درفش رســتم، آن هم در روزگار واپســین ساســانیان، که به فروپاشــی آنان انجامید، پیوندی میتوان یافت؟ پاسخ به این پرسشها آسان و بی چون و چرا نیست. به هر روی، بهرام چوبینه ســرانجام ساوهشاه را در نبردی نمایان شکست میدهد و ایران را از دشواری هراسناکی رهایی میبخشد. او پیش از نبرد پیامی برای ساوهشــاه میفرستد و از درفش رســتم یاد میکند تــا در دل او هــراس افکند: «نبینی مرا جــز به روز نبرد/ درفشــی پس پشت من الژورد؛ که دیدار آن اژدها مرگ توســت/ نیام ســنانم سر و ترگ توســت»؛ اما پس از آن رویداد، میان بهرام و ساسانیان دودســتگی پیش میآید و آنها را دشــمنان یکدیگر میســازد. خسروپرویز هنگامی که رویاروی لشکریان بهرام چوبینه میایســتد، بهرام را «شــوم پی» میخواند و میگوید که تو (:بهــرام چوبینه) فرومایهای بــودی که پــدرم (:هرمزد) تو را برکشــید و درفش رســتم را به تو داد تا ایران از یورش گردان ساوهشاه رو به ویرانی ننهد: «تو را داد گنج و ســلیح و سپاه/ درفش تهمتن درفشان چو ماه؛ نبد خواست یزدان که ایرانزمین/ به ویرانی آرند گردان چین». با این همه، خســرو پرویز در نبرد نخست با بهرام چوبینه شکســت میخورد و میگریزد؛ در حالی که درفش اژدها پیکر رســتم همراه بهرام و ســپاهیانش اســت: «همان گه یکی اژدهافش درفش / پدید آمد و گشــت گیتی بنفــش؛ پس اندر همی رانــد بهرام گرد / به جنگ از جهان روشنایی ببرد». اکنون، با خوانــش آن بیتها، چنین میتوان

به آن پرسش آغازین پاسخ داد که رستم تبــاری پارتی/ ســکایی دارد و گاه او را با ســورن، ســردار بزرگ اشــکانی یکی میدانند. بهرام چوبینه نیز نسبی اشکانی داشــت. پیداست ســپردن درفش رستم بــه او پیوند دادن بهرام به خاســتگاهش اســت. برخی نیز همانندی درفش رستم و بهرام چوبینه را نشانی از توتم (:نمادی از یادمانهــا­ی نیاکانی) آن دو، که تباری اشکانی داشتند، میدانند. ساسانیان با اشکانیان دشمنی میورزیدند و روشــن اســت کــه دلبســتگی بــه دردستگرفتن درفشی نداشتند که نشان اشکانیان را داشت. از همینروست که در جنگهای فراوان شــاهان و فرماندهان ساسانی با بیگانگان، از درفش اژدهاپیکر رستم بهره نمیبردند. با همهی کوشــش ساســانیان در زدودن نام اشــکانیان و از میان برداشــتن آثاری کــه از آنان به جا مانده بــود، مردم ایران یــاد اشــکانیان را بــه ذهن ســپردند و آزاداندیشی­شان را فراموش نکردند. آوازهی نیک اشــکانیان تا بدان اندازه بود که نام خاندانهایـ­ـی از آنان در «خداینامه»، که گزارش رسمی ساســانیان از تاریخ ایران بود، به جای ماند. در جایجای شاهنامه نیز پیداست که مردم ایران شهریاران اشکانی را دوســت میداشــتند و به خاندانهای پیوسته به آنان ارج میگذاردند. جایگاهی که رســتم و خاندان او در حماسهی ملی ایــران دارند، یا ارج بهــرام چوبینه در نزد مردم، گواه این ســخن اســت. یک گواه دیگر آن اســت که هنگامی که نزدیکان خاقان چین از بهرام چوبینه نام میبرند به خاقان یادآور میشوند که «به ایران بسی دوستدارش بَُود». بهرام چوبینــه چهرهای نیمــه نمادین و تاریخــی/ اســتورهای دارد. او در بخــش تاریخی شــاهنامه، دســت به اژدهاکشی میزنــد تا هماننــد پهلوانــان اژدهاکش شــاهنامه باشــد. این کــه او، و تنها او، شایســتگی برگرفتن درفش رستم را دارد، خالی از معنا نیســت و بایــد آن را نمادین دانست و بازتابی از به فرجام رسیدن بخت ساسانیان. شــاید در حماسهی ملی ایران، شاهنامه، این خواست مردم بود که درفش رستم به بهرام چوبینه سپرده شود. زیرا او را شایســتهتر از شــاهان واپسین ساسانی میدانستند.

پینوشت: * چو دیدش جهاندار کرد آفرین سپهبد ببوسید روی زمین بیاورد پس شهریار آن درفش که بد پیکرش اژدهای بنفش که در پیش رستم بدی روز جنگ سبک شاه ایران گرفت آن به چنگ چو بپسود خندان به بهرام داد فراوان بر او آفرین کرد یاد به بهرام گفت آن که شاهان من همی خواندندش سر انجمن کجا نام او رستم پهلوان جهانگیر و پیروز و روشنروان درفش وی است آن که داری به دست که پیروز بادی و خسروپرست

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran