Amordad Weekly Newspaper

بردیا و گئومات (بخش دوم)

- نویسنده اردالن‌کوز‌هگر

کمبوجیه در راه بازگشت به ایران بود که شنید بردیا نه تنها زنده است بلکه خود را پادشاه خوانده و در ماد و پارس و دیگر ســرزمینها گروهی به هواخواهی او برخاستهاند. پس از مرگ کمبوجیه در ۵۲۵ پیش از میالد (که دربارهی آن پیشــتر گفتیم) کار شورش باال گرفت و بردیای یادشده بیهماورد شد. ولی داستان چه بود؟ گزارش این رویداد را داریوش در سنگنبشتهی بیستون آورده است. بردیای یادشده در واقع مغی مادی بود که همانندی بسیاری با بردیا داشت. این مغ برادر پاتیزیت بود که در شمارهی پیش گفتیم که برپایهی خویشکاریای(:مســوولیتی) که در دربار داشت از کشته شدن بردیا آگاه شده داستان را با برادرش در میان گذاشته بود. با توجه به اینکه کمتر کســی از داستان نابودی بردیا خبر داشت، پس ادعای این مغ به آســانی پذیرفته شد. این بردیای دروغین «گئوماته» نام داشت. یوستینوس وی را کومتس )&Rmhths( خوانده است. باری گئوماته بــا نام بردیا بر تخت شــهریاری ایرانیان نشسته بود تا اینکه هویتش برای گروهی از ایرانیان آشکار میشــود. هرودوت این داستان را بدینســان آورده که اوتانه (هوتن) -که مردی از خاندانهای بزرگ پارســی بــود و در خدمت پادشــاه- دختری بهنام «فدیمه» داشت. فدیمه پیشتر همسر کمبوجیه بود و پس از مرگ کمبوجیه به همســری بردیای دروغین درآمده بود. از آنجا که این بردیــای دروغین از کاخ بیرون نمیآمد و از پذیرش بزرگان ایران بــه بارگاهش خودداری مینمود، اوتانه بدو شــک کرد، پس با رد و بدل کردن پیامهایی با دخترش پی برد که گوشهای این شاه بریده شــده است. باید دانست که نقص در چهره و اندام در آیین پادشــاهی ایرانیان سوی برای رسیدن به تاجوتخت بود، از این روی به جای کشتن مدعیان پادشاهی، کورکردن ایشان یا ایجاد نقص عضوهای دیگر رواج داشته است. باری اوتانه با توجه به اینکه پیشتر گئومات را میشناخت و میدانست در گذشته گوشهای وی را بهشوند (:دلیل) نافرمانیاش بریدهاند، دانست که این پادشاه بردیای راستین نیست. پس این راز را با دو تن دیگر از بزرگزادگان پارسی به نامهای گبریاس و آسپاتین در میان گذاشت. سپس بدین گروه مگابیز، اینتافرنس، هیدارن و داریوش هم افزوده شدند. در همین زمان پرکزاسپ -که کشندهی بردیای راستین بود- هم با همهی پیشــنهاده­ای فریبندهی مغان، حاضر به همراهی ایشــان نشــد و بر باالی باروی کاخ پادشاهی رفته، این راز را که پادشاهی کنونی مغی غاصب است بازگفت و بــا پریدن از بارو به زمین جان خود را گرفت. باری هفت پارسی با یکدیگر همپیمان شدند تا تخت شاهی را از این ننگ پاک سازند. آنان با نقشه و پیشنهاد داریوش به چابکی دست به کار شدند و بهسوی کاخ شاهی رفتند. با توجه به جایگاهی که داشتند نگاهبانان کاخ جلوی آنان را نگرفتند، ولی هنگامی که میخواستند به اندرونی روند، خواجهســرا­یان جلوی آنان را گرفتند، پس ایشــان نیز دســت به خنجر برده، خواجهســرا­یان را از میان برداشتند. با سروصدای پیش آمده دو برادر مغ آگاه شدند و به نبرد با هفت پارسی شتافتند. آسپاتین زخمی برداشت و اینتافرنس یک چشمش را از دست داد، ولی پایداری دو مغ سودی نداشت چراکه بهزودی هر دوی آنها کشته شدند.

یارینامه پیر بریان، دانشنامهی ایرانیکا، نوشتار Gaumata هرودوت، تاریخ هرودوت، ترجمهی وحید مازندرانی، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم، ۲۶31

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran