Amordad Weekly Newspaper

نوشتار

اِْخشیدیان (آل اِْخشید) که بودند؟

- نویسنده فرشید‌ابراهیمی

شهریاران گمنام

واژهی سغدی «اخشید» (اخشیدیه) از پاژنامهای شاهزادگان ایران شرقی و درهی فرغانه (فرارودان باستانی) اســت که گونهی کهن و درست آن «خشیذ» ‪)xšyδ, xšēδ(‬ همریشه با ریشهی ایرانی باستان «ْخشایثیا» )khshāyathi­ya( به معنی پادشاه و شهریار است. ا ْخشیدیان یا آل ا ْخشید که دودمانی از فرمانروایا­ن فرغانه، در میان سالهای 314-348 خورشیدی (۹۶۹-۵3۹ پس از مســیح) بودند، نام خود را از این پاژنــام گرفتهاند. آنان به گونهی پراکنده بر مصر و شام نیز فرمان میراندند. جف نام نخســتین چهرهی تاریخی یادشده در این دودمان است. که در زمان خالفت معتصم (۷۲۲-۷۹1 ه.ق) وارد دســتگاه فرمانروایـ­ـی عباسیان شد. نســب فرمانروایی این خاندان از فرزنِد ُجف، به نام ُطغج آغاز میشــود و پس از او فرمانروایا­ن این دودمــان به ترتیب عبارتند از: محمد فرزند طغج اخشــید، ابوالقاسم اونجور فرزند اخشید، ابوالحسن علی فرزند اخشید، کافور اخشیدی، و ابوالفوارس احمد بن علی. برپایــهی تاریخهای وابســته به ایــن دوره، اخشــیدیان در اندیشهی فرهنگ بودند. در این دوره نشســتهای دانشوران در خانهی بزرگان برگزار میشــد و گزارشگــرا­ن بزرگی در این خانهها به گردآوری حدیث میپرداختند. از جمله پرورشیافتگ­ان این نشستها میتوان از ابنیونس (زندگی: 3۷۲-۷33خورشــی­دی)، ابوعمر محمدبنیوسـ­ـف ِکْندی (زندگی: -۵۷۲ 340 خورشــیدی) و ابن زوالق یاد کرد. نگرش فرمانروایـ­ـان اخشــیدی به دانــش و فرهنگ انگیزهای شــد تا سرایندگانی همچون ابوطیب متنبی به پایتخت اخشیدیان (مصر) کوچ کنند. پس از آنکه در ســال ۶33 خورشیدی بیمارستان کافور در فسطاط (نخســتین پایتخت مسلمانان

مصر) ساخته شد، ابوالقاسم انوجور (فرمانروای اخشیدی) زمینها و دکانهای خود را در محله قیساریه (شهرکی در اسرائیل) بر آن وقف کرد. ابنزوالق که نامش را در میان اندیشمندان دورهی اخشــیدیان آوردیــم، کتابی در تبار اخشــیدیان دارد که در دست نیست. کتاب گمشــدهی او مهمترین اثر دربارهی تاریخ اخشــیدیان بوده اســت. یاقوت حموی در معجماالدبا­ء، ابنسعید در المغرب و مقریزی در خطــط از آن یــاد کردهاند. ابنســعید از زبــان ابــنزوالق میگویــد: «ابوجعفر احمدبنیوسـ­ـفبنابراهی­م بغدادی نامدار به ابوجعفر کاتب کتابی در سیره احمدبنطولو­ن و سیره ابیالجیش خمارویه نوشته که من هر دو را خواندم و گفتاری بر آنچه او نیاورده بود، افزودم. همچنین کتابی دیگر دربارهی تبارنامهی اخشید از محمدبنموسی­بنمأمون هاشــمی دیدم که بهراستی سیره نبود، که نکوهشی ستایش نما بود.» پس از مرگ کافور اخشیدی که خود از این خاندان نبود، اگرچه فرمانروایی بار دیگر به خاندان بازگشــت و ابوالفوارس احمد فرزند علی به فرمانروایی مصر رسید، اما اخشیدیان رو به ناتوانی نهادند. خلیفه فاطمی المعزالدین اهلل از این فرصت سود جست و سردار خودش جوهر صقلی را برای گشودن مصر فرستاد. جوهر در سال 348 خورشیدی مصر را گشود و ابوالفوارس، واپسین فرمانروای اخشیدی را کشت و به شهریاری این دودمان پایان داد.

یارینامهها: ابوالحسن مسعودی، التنبیه و االشراف، شرکت علمی و فرهنگی، ۵۶31 ابوزید عبدالرحمن بن محمــد ابن خلدون، العبر و دیوان المبتداء و ،... موسســه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 13۶3

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran