Amordad Weekly Newspaper

یکی موبدی بود رستم به نام

موبد رستم شــهزادی پور دینیار و ســلطان موبد خداداد در سومین روز فروردین ماه سال 1291 خورشیدی در یزد و در محلهی کوی موبدان زاده شد. روانشاد چند دوره فرنشــین انجمن موبدان تهران بود و با بزرگانی چون موبد فیروز آذرگشسب، موبد اردشــیر آذرگشسب، موبد هرمزدیار

- نویسنده فیروزه فرودی

به مناسبت بیستمین سالگرد درگذشت موبد رستم شهزادی

ب ‌هراســتی‌«رســتم»‌زمان ‌هاش‌بود.‌پیا ‌مها‌و‌ ســخنانش‌در‌روزگار‌خش ‌کاندیشی‌همچون‌ گرزی‌تیرگ ‌یها‌را‌م ‌یشــکافت‌و‌نور‌دانشش‌ اندیش ‌هها‌را‌روشن‌م ‌یساخت.‌او‌آموزگار‌بزرگی‌ بود‌که‌در‌راه‌شناساندن‌آموز‌ههای‌اشوزرتشت‌ هر‌ســختی،‌ناهمواری‌و‌نامالیمتی‌را‌به‌جان‌ خویش‌خرید‌اما‌چون‌دماوند،‌استوار‌و‌پابرجای‌ تا‌آنجا‌که‌توان‌داشت‌در‌راه‌سربلندی‌دین‌و‌ گسترش‌دی ‌نداری‌کوشید.‌ ب ‌یگمان‌روانشاد‌موبد‌رستم‌شهزادی‌یکی‌از‌ شیفتگان‌هازمان‌زرتشتی‌بود،‌چرا‌که‌از‌همان‌ کودکی‌به‌کن ‌شهــای‌اجتماعی‌م ‌یپرداخت.‌ شهزادی‌دوران‌دبستان‌را‌در‌جمشی ‌دجم‌گذراند‌ و‌پس‌از‌آن‌به‌دبیرســتان‌البرز‌رفت.‌پیشرفت‌ ر ‌وب ‌هرشــد‌شــهزادی‌تا‌آنجا‌ادامــه‌یافت‌که‌ کنکاش‌موبدان‌در‌سال‌۷0۳۱‌خورشیدی‌بار‌ دیگر‌با‌هزین ‌هی‌خویش‌او‌را‌به‌همراه‌با‌موبد‌ فیروز‌آذرگشسب‌بورسیه‌کرد‌و‌ای ‌نبار‌آ ‌نها‌را‌ به‌هند‌فرستاد‌تا‌در‌آموزشگاه‌«کاماآتورنا­ن»‌ که‌ویژ‌هی‌موبدزادگان‌بود،‌آموز ‌شهای‌عال ‌ی‌ دین‌زرتشــتی‌را‌نیز‌بگذرانــد‌و‌بر‌زبا ‌نهای‌ اوستایی،‌پهلو ‌ی،‌پازند‌و‌مسایل‌تطبیقی‌ادیان‌ استاد‌شوند. شهزادی‌دو‌دور ‌هی‌متفاوت‌را‌در‌آن‌دانشگاه‌ گذراند.‌نخست،‌یک‌دور ‌هی‌سه‌ساله‌را‌برای‌ مدرک‌«موبد‌اوســتاخوا­ن»‌پشت‌سرگذاشت‌ و‌پــس‌از‌چهار‌ســال‌نیز‌توانســت‌مدرک‌ «موبد‌دانشــمند»‌را‌بگیرد.‌موبد‌شــهزادی‌ آن‌گونه‌در‌این‌دو‌رشــته‌شایســتگی‌از‌خود‌ نشان‌داد‌که‌در‌سه‌سال‌پایانی‌گذراندن‌این‌ دور‌هی‌آموزشــی،‌سخنران ‌یهای‌گوناگونی‌را‌ دربار ‌هی‌آداب‌و‌رسوم‌سنتی‌زرتشتیان‌ایران‌ در‌همان‌دانشگاه‌انجام‌م ‌یداد.‌دستور‌رستم‌ شهزادی‌۵۶‌سال‌ب ‌هگون ‌های‌جدی‌سخنرانی‌ و‌نویســندگی‌کرد‌و‌در‌مجموع‌بیش‌از‌هزار‌ سخنرانی‌و‌صدها‌نوشته‌و‌د ‌هها‌عنوان‌کتاب‌ از‌خود‌ب ‌هجا‌گذاشت.‌ موبد‌کورش‌نیکنام‌از‌خاطرات‌خود‌با‌روانشاد‌ موبــد‌شــهزادی‌م ‌یگوید:‌«ســخن‌گفتن‌ دربار‌هی‌زندگی،‌اندیشه‌و‌یادما ‌نهای‌زنده‌یاد‌ موبد‌رستم‌شهزادی‌اندکی‌دشوار‌است؛‌زیرا‌ خردســالی‌او‌با‌تنگدســت ‌یهای‌پس‌ازجنگ‌ جهانــی‌به‌ویــژه‌در‌خانواد ‌هی‌موبــدان‌یزد‌ بوده‌که‌با‌انــدک‌درآمدی‌از‌دین‌و‌فرهنگ‌ نیاکان‌پاســداری‌م ‌یکردند،‌سفر‌او‌با‌دو‌تن‌ از‌موبــدان‌دیگر‌برای‌یادگیــری‌آموز ‌ههای‌ دینــی‌در‌هندوســتان‌سرگذشــت‌دیگری‌ دارد،‌پیوند‌زناشــویی‌با‌خانواد ‌هی‌غیرموبدان‌ رســم‌آن‌روزگار‌نبوده‌است،‌آموزش‌دین‌و‌ پاســخگویی‌به‌پرســ ‌شهای‌دینی،‌پذیرش‌

فرنشــینی‌انجمــن‌موبدان‌و‌باشــندگی‌در‌ شــورای‌تدوین‌قانون‌اساسی‌پس‌از‌انقالب،‌ هریک‌گفته‌هایی‌شــنیدنی‌خواهد‌داشت‌که‌ باید‌اندک‌اندک‌بازگو‌شود. آشنایی‌من‌با‌روانشاد‌به‌پیش‌از‌ده ‌هی‌شصت‌ برم ‌یگردد.‌زمانی‌که‌با‌خانواد‌هی‌موبدان‌پیوند‌ داشتم‌و‌مایل‌بودم‌با‌آموزش‌دین‌و‌برگزاری‌ آیی ‌نها‌به‌جرگ ‌هی‌موبدان‌درآیم.‌رایزن ‌یهایی‌ با‌موبدان‌ب ‌هویژه‌ایشان‌داشتم.‌ چند‌سال‌بعد،‌چون‌نمر‌هی‌دینی‌در‌کارنام ‌هی‌ تحصیلی‌ثبت‌م ‌یشد‌بدین‌روی‌انجمن‌دینی‌ در‌یزد‌دایــر‌کردیم‌تا‌نمر‌هی‌دینــی‌را‌برای‌ دان ‌شآمــوزان‌فراهم‌کنیم.‌نخســتین‌دور‌هی‌ پنج‌روز‌هی‌بازآمــوزی‌مربیان‌دینی‌را‌در‌تاالر‌ نرســ ‌یآباد‌برگزار‌کردیم.‌ب ‌هجــز‌آموزگارانی‌از‌ یزد،‌موبد‌شــهزادی‌را‌برای‌آمــوزش‌دین‌و‌ موبد‌اوشــیدری‌را‌برای‌آموزش‌تاریخ‌زندگی‌ زرتشــتیان‌از‌تهران‌فراخواندیم.‌هر‌شــب‌به‌ خان ‌هی‌برخی‌از‌هموندان‌برای‌شــام‌م ‌یرفتیم.‌ موبد‌شهزادی‌با‌بیان‌سرگذشت‌و‌رویدادهایی‌ خند‌هدار،‌یادآوری‌م ‌یکرد‌تا‌هرگونه‌آموزشــی‌ نباید‌خشــک‌و‌خست ‌هکننده‌باشد‌بلکه‌هرگونه‌ یادگیری‌با‌شــادی،‌نتیجــ ‌هی‌بهتری‌خواهد‌ داشت. پس‌از‌آن‌برای‌تهی ‌هی‌فیلم‌از‌گف ‌توگوهای‌ موبد‌از‌یزد‌به‌تهران‌رفتم.‌خانواد ‌هی‌مهندس‌ سیروس‌خسروی‌محبت‌کردند‌و‌چند‌روزی‌ زنــده‌یاد‌را‌به‌خانه‌آوردند‌که‌پرســ ‌شهای‌ دینــی‌و‌فرهنگی‌را‌فراهــم‌کنیم.‌فیل ‌مهای‌ گف ‌توگوی‌ایشــان،‌اثر‌ارزشــمند‌و‌یادگار‌ کنونی‌است. موبد‌شهزادی‌به‌پیشــنهاد‌انجمن‌زرتشتیان‌ تهران‌دو‌روز‌در‌هفته‌پس‌از‌نیمروز‌پاسخگوی‌ پرســ ‌شهای‌دینی‌بود.‌نشس ‌تهایی‌در‌دفتر‌ کارش‌در‌بــاالی‌تاالر‌پذیرایی‌برپا‌م ‌یشــد.‌ دور‌تا‌دور‌اتاق‌را‌دانشــجویا­ن‌و‌خواستارانی‌ م ‌ینشســتند.‌زمانی‌که‌بــرای‌آموزش‌دینی‌ دبیرســتان‌فیروزبهرام‌به‌تهران‌آمدم،‌پیوسته‌ در‌کنار‌موبد‌جای‌داشــتم.‌به‌ســبب‌کهولت‌ ســن،‌شــنوایی‌او‌کاهش‌یافته‌بود‌بنابراین‌ برخی‌از‌پرس ‌شها‌را‌در‌نزدیکی‌گوشش‌تکرار‌ م ‌یکردم.‌ایشان‌اشــاره‌م ‌یکرد‌تا‌بسیاری‌از‌ پرســ ‌شها‌را‌من‌پاسخگو‌باشم‌چون‌دریافته‌ بود‌که‌به‌خوبی‌یاد‌گرفت ‌هام. رستم‌شهزادی‌در‌سا ‌لهای‌پایانی‌زندگی‌بیش‌ از‌گذشته‌با‌شهامت‌سخنانش‌را‌بیان‌م ‌یکرد‌ و‌از‌جایگاه‌دین‌و‌فرهنگ‌نیاکان‌پشــتیبانی‌ م ‌یکرد.‌گاهی‌م ‌یپنداشتیم‌برایش‌مشک ‌لساز‌ شــود.‌در‌پایداری‌از‌ســه‌رنگ‌سرخ‌و‌سپید‌ و‌ســبز‌پس‌از‌انقالب‌‌بــر‌روی‌پرچم‌ایران،‌ نقش‌کلیدی‌داشــت‌و‌با‌سخنانی‌هوشمندانه‌ در‌نگارش‌قانون‌اساســی،‌به‌سفارش‌ایشان‌ رن ‌گهای‌پیشین‌بر‌پرچم‌ثابت‌شدند. موبد‌شــهزادی‌اندک‌اندک‌بیمار‌شد‌و‌کمتر‌ از‌خانــه‌بیرون‌م ‌یآمد‌تا‌اینکه‌در‌بامداد‌یکی‌ از‌روزهای‌پایان‌ســال‌آگاه‌شدیم‌که‌چشم‌از‌ جهان‌فروبسته‌است.‌دکتر‌رستم‌گوهر ‌یزاده‌ فرنشــین‌انجمن‌زرتشــتیان‌تمــاس‌گرفت‌ تا‌شــیو‌هی‌مناســبی‌برای‌خاکســپاری‌وی‌ بیندیشیم،‌چون‌ب ‌هجز‌همکیشان‌بسیاری‌که‌ در‌سوگ‌وی‌به‌آرامگاه‌م ‌یآمدند،‌از‌نهادهای‌ دولتی،‌ارتشی‌و‌سیاسی‌نیز‌نشانی‌گرفته‌بودند‌ تا‌درآیین‌خاکسپاری‌شرکت‌کنند. ‌با‌فرنشین‌انجمن‌و‌رستم‌پوالدی،‌سرپرست‌ آرامگاه‌به‌قصرفیروزه‌رفتیم‌تا‌جایگاه،‌برنامه‌و‌ مسیر‌حرکت‌برای‌خاکسپاری‌را‌برگزینیم.‌چون‌ خاکسپاری‌در‌ردیف‌عادی‌دشوار‌بود‌به‌دنبال‌ جایی‌مناسب‌بودیم‌که‌به‌جایگاه‌سخنرانی‌و‌ مراسم‌نزدیک‌باشد.‌نگاهم‌به‌بخشی‌افتاد‌که‌ درخت‌کاجی‌در‌آن‌خشک‌شده‌بود.‌آن‌بخش‌ از‌زمیــن‌را‌که‌برای‌یک‌آرامگاه‌کافی‌بود،‌به‌ آنان‌پیشــنهاد‌دادم.‌رستم‌فوالدی‌پذیرفت‌تا‌

ب ‌هزودی‌جای‌آن‌را‌برای‌خاکسپاری‌آماده‌کند.‌ فــردای‌آن‌روز‌با‌یاری‌گروهی‌از‌دان ‌شآموزان‌ فیروزبهرام‌با‌شــاخ ‌ههای‌گل‌سپید‌گذرگاهی‌ درآرامگاه‌برپا‌داشــتیم.‌پیکر‌زند‌هیاد‌در‌باالی‌ دســت‌دوســتدارا­نش‌ازآن‌گذر‌کرد‌و‌پس‌از‌ آیی ‌نهای‌ویژه‌به‌خاک‌سپرده‌شد».‌‌‌‌‌ مهرانگیز‌شهزادی‌دختر‌روانشاد‌نیز‌گوش ‌های‌ از‌خاطراتــش‌با‌پــدر‌م ‌یگوید:‌«دو‌یا‌ســه‌ روز‌پیش‌از‌درگذشــت‌پدر‌بــود‌وقتی‌رفتم‌ طبق ‌هی‌باال‌تا‌آمپول‌پــدر‌را‌بزنم‌دیدم‌موبد‌ نیســت‌کمی‌این‌سو‌و‌آن‌ســو‌را‌نگاه‌کردم‌ و‌به‌اتا ‌قها‌سر‌کشــیدم‌دیدم‌پشت‌میزشان‌ نشســت ‌هاند‌و‌چیزی‌یادداشــت‌م ‌یکنند‌حال‌ به‌نوشــت ‌هی‌روی‌برگه‌با‌دقت‌بیشتری‌نگاه‌ م ‌یکنم.‌موبد‌با‌دس ‌تخطی‌لرزان‌چنین‌نوشته‌ است:۱-‌اشوزرتشت‌نخستین‌پیامبر‌توحیدی‌ بود.‌2-‌گفتار‌اشــو‌زرتشت‌را‌باید‌در‌گا ‌تها‌ آموخت.‌۳-‌...‌‌او‌تا‌روزهای‌پایانی‌زندگ ‌یاش‌ هم‌در‌حال‌کوشش‌برای‌پایداری‌این‌فرهنگ‌ بود.‌پدر‌تا‌آخریــن‌روزها‌هم‌توی‌رختخواب‌

نیفتاد‌گرچه‌ضعیف‌و‌ناتوان‌شده‌بود؛‌اما‌روی‌ پای‌خودش‌بود».‌ انوشــه‌باســتانی‌نو‌هی‌روانشــاد‌موبد‌رستم‌ شهزادی‌هم‌از‌خاطراتش‌با‌پدربزرگ‌م ‌یگوید:‌ «از‌کودکی‌کــه‌مادرم‌ســرکار‌م ‌یرفت‌مرا‌ پیش‌ ِم َمس‌دولت‌و‌با َمس‌رســتم‌م ‌یگذاشت‌ بامس‌پندهایی‌به‌من‌م ‌یآموخت‌حتا‌گفت ‌هها‌ و‌آموز ‌شهایش‌به‌کســانی‌که‌برای‌پرسش‌ و‌آموزش‌پیش‌او‌م ‌یآمدند‌چراغی‌شــد‌تا‌در‌ تاریکی‌زندگ ‌یام‌راهم‌را‌روشــن‌سازد‌و‌جالب‌ این‌است‌که‌هرگاه‌خسته‌و‌ناامید‌م ‌یشدم‌یا‌ م ‌یخواستم‌از‌این‌راه‌دست‌بکشم‌و‌تغییر‌مسیر‌ دهم‌گویی‌چنان‌مراقبم‌است‌که‌با‌نشان ‌ههایی‌ به‌من‌هشــدار‌م ‌یدهد‌تا‌از‌راهی‌که‌در‌آن‌پا‌ گذاشت ‌هام‌خارج‌نشوم‌و‌پیش‌روم». موبد‌رســتم‌شــهزادی‌آموزگار‌خرد‌و‌دانایی‌ سرانجام‌در‌۳2‌اسفند‌ماه‌سال8۷۳۱‌خورشیدی‌ به‌سرای‌جاودان‌شتافت.‌باشد‌که‌شیو‌هی‌کار‌ و‌پژوهش،‌پشــتکار‌و‌وارستگی‌این‌بزر ‌گمرد‌ الگویی‌برای‌رهروان‌آیین‌راستی‌شود.

سرو‌کهنسال‌خشک‌شده‌با‌دیرینگی‌نزدیک‌ به‌دو‌سده‌بر‌بلندای‌زیارتگاه‌سپندینه‌زیارتگاه‌ پیر‌سبز‌خودنمایی‌م ‌یکرد،‌برخاک‌افتاد. کورش‌ قدردان،‌ هموند‌ انجمن‌ زرتشتیان‌ شری‌فآباد‌ یزد‌ با‌ گفتن‌ این‌ خبر‌ افزود:‌ «سرو‌ که‌نسال‌ بیش‌ از‌ یک‌ دهه‌ از‌ خش ‌کشدن‌ آن‌ م ‌یگذرد.‌ پیرو‌ مصوب ‌هی‌ انجمن‌ زرتشتیان‌ شری‌فآباد‌ چهارشنبه‌ هفتم‌ اسفندماه‌ 89۳۱خورشید­ی‌ درخت‌ سرو‌ خشکیده‌ بریده‌ شد‌ تا‌ به‌ جای‌ آن‌ درخت‌ سرو‌ کاشته‌ شود.‌ همچنین‌ از‌ آسی ‌بهای‌جانی‌و‌مالی‌ناشی‌از‌افتادن‌ آن‌ ب ‌هشوند‌ پوسیدگی‌ پایی ‌نتن ‌هی‌ درخت‌ پیشگیری‌شد». «پیرسبز‌چ ‌کچکو»،‌پیرا ‌نگاهی‌است‌در‌8۶‌ کیلومتری‌شما ‌ل‌‌خاوری‌(:شرقی)‌استان‌یزد‌ و‌ در‌ کو ‌ههای‌ «خرانق»‌ شهرستان‌ اردکان،‌ زرتشتیان‌ در‌ پی‌ سن‌تهای‌ دیرینه‌ و‌ کهن‌ همه‌ ساله‌ روزهای‌ ‌24 تا‌ ‌28 خوردادماه‌ به‌ نیایش‌ همگانی‌ در‌ این‌ جایگاه‌ سپندینه‌ م ‌یپردازند.

 ??  ??
 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran