Amordad Weekly Newspaper

شـمع و لنگـری آیینی برای سیامین روز درگذشت زرتشتیان

- نویسنده شهریار هیربد

زرتشــتیان با فرارسیدن سیروزهی فردی که از دنیا رفته چنانچه همسایگان دوست داشتند مهربانی او را که در زمان زندگی بدان بدهکار بودنــد تالفی کننــد با هماهنگــی صاحبان سوگ، شمع و لنگری برایش میبردند. لنگری سینی گرد و لبهداری از جنس برنج است که درون آن شمع گذاشته و میگردانند. سفرهی ســیروزه نیز مانند ســفرههای دیگر گســترده میشود. نخســت آنجا را آب و جارو میکنند تاالر(پسکم) یا اتاق پاکی (ورون و تن) که در آن گل سفید روی زمین پاشیده میشود. گل ســفید جدا از ویژگی ضدعفونی، راهنمای مردم نیز هســت که بدانند به کجا باید بروند. یعنی گل ســفید از در خانه میپاشــند تا جای سفره، همانند بیمارستانه­ا که خط آزمایشگاه یا

در کتاب شمع و لنگری به نوشتهی کتایون مزداپــور چنین آمده: «خانــهای که جهت برگزاری ســیروزه پاک و پاکیزه شده است، دیگــر خانه به اصطــالح «مرگمند»، یعنی خانهای که در آن واقعه مرگ روی داده است و آلوده است، نیست. همچنین این خانه، خانه سوگوار و سوگواری نیست، زیرا که سوگ و اندوه و غم اهریمنی اســت و ناخجسته. پس شمع و لنگری، با ساز و گشت و آواز، آیا آگهی از بازگشت روان را به خانه میدهد؟ آیا پس از گذشت یک ماه تمام، سی شمع در شمعدان گلی یا میوهای، به پاس بزرگداری آداب دینی سیروزه اســت که در آن، سی تخم مرغ و ســی دیگ برای پختن خوراک و سی ظرف خوردنی بر سر ســفره نیایش خواندن برای روان، میگذارند و تکرار و تأکید عدد ســی است در سی شــمع افروخته و درخشان؟ آیا عدد سی نماد ســی روز دور از خانه است و اینک روان با روشنی و آواز به خانه بازمیگردد. در نمادســازی شــمع و لنگری چارچوبی روشن و گویا برای نموداری تصور و اندیشه فرهنگ زرتشــتی از مرگ پدیدار میگردد. در ایــن چارچــوب، روشــنی و آواز و نغمه همان صفتهای گرزمان و بهشت آسمانی دادار اورمزد اســت و در غروب خورشــید، روان با این نمادها به ســوی خانه فراخوانده

صندوق و یا ... دارند. در ســفرهی سیروزه نیز نمادهای شــش امشاسپندان جای دارند، ظرف آتشدان، ظرف شــیر، ظرف آب که ظرفهای فلزی خود نماد امشاســپند شهریور و سفره نماد امشاسپند سپندارمزد هستند. نان و کماج و سیروگ نیز در میان سفره به چشم میآیند و افزونبر آن میوههای فصل و شــاخهی گل و مورد که نماد امشاســپند امرداد هســتند نیز همگی در همهی سفرهها هستند. زمانی که خانوادهای میخواهد شــمع و لنگری بیاورد در گل رس که خمیری خیس است یک انگشت فرو میبرند تا جاشمعی درست شود. در شب سیروزه شمعها را روشن و درون ســینی سردست میگذارند و با اربونه و ساز میخوانند و گروهی در پی آنها میآیند تا به سفره میرسند و سینی را زمین میگذارند. به گونهای که فردی که از دور نگاه میکند فضای

میشود. خویشــان مقدم او را مژده میدهند و گرامی میدارند. در فراســوی این مژدهگری و شمعافروزی و آوازهخوانی و نغمهساز، مرگ که پایانه و ســرانجام زندگانی تن است، با شدت و قدرت بیشــتری به تصویر در میآید و در تضاد با ســاز و آواز و نور، با سردی و ژرفای بیشتری تجلی میگیرد. بدین شمار، گر چه سوگواری در میان نیســت، شمع و لنگری در سرآغاز مراسم سیروزه، پردهای اســت درخشان از نیرومندی فرهنگی و آیینی ایرانی در نمایاندن وحشــت مرگ و تلخی سخت فاجعه حیات و زیستن. گلی خانم پنجاه ساله از تفت، میگوید که رسم شــمع و لنگری به معنای آوردن روان است در شب سیروزه به خانه. شگفتی ندارد اگر میبینیم که در آثار مکتوب از چنین رسم و شیوه و باوری اثری نیست، زیرا بسیار است آداب و مراسم کهن که به دالیل گوناگون به کتابت در نیامده است. قرینهای که با بازگشت به خانه در آداب مکتوب مرگ در ایــران پیوند میخــورد، ترک کردن زندگان خانه مرگمند را اســت پس از مرگ، که در تابستان به مدت نه ماه و در زمستان به مدت یک ماه به درازا میکشد. آیا رسم شمع و لنگری با بازگشــت پس از یک ماه بــه خانه پیوندی دیرین دارد که بعدا صورت نمادین یافته است؟ اگر چنین باشد، بازگشــت روان به خانه مطرح نیست، بلکه این زندگاناند که پس از یک ماه

نورانی را میبیند. شــمعهایی که افروخته شده عمری دارند و تا شب همه میسوزند و آن زمان سینیها را به صاحبانش پس میدهند. ترک کــردن خانهای که در آن مرگی واقع شده و به اصطالح «مرگمند» است، به خانه باز میگردند. خانه در این مدت، با گذر زمان، از آرایش مرگ و ریمنی آن پاک میشود و میتوان باز در آن ســکنی گزید. اگر چنین باشد، ما در آیین شمع و لنگری با یادگاری دوردست از زمان آغاز سکونت یافتن جامعه باستانی و کهن سروکار داریم. کتاب شمع و لنگری در 120 رویه، با بهای ۵3 هزار تومان در دفتر امرداد در دسترس است. برای خرید به شماره 021-8832۵329-31 زنگ بزنید. در این آیین سرودی نیز میخوانند: خوشا آنان که با عزت ز گیتی بساط عمر برچیدند و رفتند ز کاالهای این آشفته بازار محبت را پسندیدند و رفتند هر روز از این دیار غمآباد میروند آنانکه هفتهی دیگر از یاد میروند این زندگی حالل کسانی که همچو سرو آزاد زیست کرده و آزاد میروند هرکه آمد گل ز باغ زندگانی چید و رفت عاقبت بر سستی اهل جهان خندید و رفت سر چرا عاقل فرود آرد به تاج سلطنت باید آخر پای خود را در کفن پیچید و رفت گاه کله قند ســبز به رســم یادبود بر سر سفره میگذاشتند و میگفتند: جایش سبز است.

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran