Amordad Weekly Newspaper

کلیله و دمنه؛ ارمغانی از برزویه برای انوشیروان

انوشیروان ساسانی میشنود کتابی چنین ارجمند در گنجینهی هندوستان اســت، کتابی که همچون آب زندگانی، زندگیبخش است. از بزرگمهر، وزیر دانشــمند خود، میخواهد این کتاب را به دســت آورد. بزرگمهر از برزویهی پزشک که زبان سانسکریت میداند میخواهد که به هندوستان برود و

- نویسنده آناهید خزیر

نقشآفرینی جانوران در نوشتههای ادبی

نقشآفرینــ­ی جانوران در نوشــتههای ادبی با بســتری درازدامن و گوناگون شیوه و شگردی اســت که از بازگویی یکنواخت شخصیتهای انســانی میکاهد و به اثر گیرایی و دلانگیزی میبخشد. در چنین فضایی بیان زورگویی آسان و به دور از هرگونه خردهگیری امکانپذیر است. بسیاری از داستانهایی که جانوران در آن نقش دارند، در قلمرو ادبیات شــفاهی بوده و سینه به ســینه و دهان به دهان گشــته و به روزگار ما رسیده اســت. برخی از جانوران یاریکنندهی قهرمانان انســانی و برخی از جانوران دشمن، دردسرساز و بازدارندهی قهرمانان دوستداشتنی اســاتیری هســتند. راز ماندگاری کلیله و دمنه و مرزباننامه آن اســت که نکتههای سرشت مشترک همهی انسانها از زبان جانوران گفته میشود و در آن همســویی عاطفی از گونهی عاطفهی انسانی است، که این ویژگی این دو اثر را در زمرهی شاهکارهای ادبی قرار داده است. دربارهی بنمایههای کلیله، آنچه پژوهشگران نوشتهاند همه بیانگر آن است که اصل کتاب به زبان سانسکریت در هندوستان بوده و میدانیم هنــد، زادگاه بســیاری از آرا و اندیشههاسـ­ـت و پرورشــگاه اندیشــهمن­دان و خردمنــدان و از روزگاران کهــن، دســتاورد اندیشــهها و خردورزیهای مردمان آن سرزمین به صورت داســتانها­ی پندآموز گرد آمــده و آوازهاش به دیگر ســرزمینها و بهویژه ایران رسیده است، ســرزمینی که همیشه پایگاه دانش و دانشوران بوده و هست. داســتان به دســت آوردن این کتاب سترگ از سوی ایرانیان چنین است که انوشیروان ساسانی میشــنود کتابی چنین ارجمنــد در گنجینهی هندوســتان اســت، کتابی کــه همچون آب زندگانی، زندگیبخش است. از بزرگمهر، وزیر دانشمند خود، میخواهد این کتاب را به دست آورد. بزرگمهــر از برزویهی پزشــک که زبان سانسکریت میداند میخواهد که به هندوستان برود و نسخهای از کتاب را بیاورد. اما نسخهی ارزشــمند آن در کتابخانهی پادشاه هند است و امانت دادن آن برای کتابدار کتابخانه به بهای از دست دادن جانش اســت. برزویه که دارایی فراوان همراه خود دارد تا به هر بهایی که هست این کتاب را برای انوشــیروا­ن ببرد، با پرداخت گنج و تاب آوردن ســالی رنج، شبها کتاب را از خزانهدار به امانت میگیرد و رونویسی میکند و پگاه به خزانه باز میگرداند پس از یک سال، نسخهنویســ­ی کتاب به پایان میرســد و این گنجینــه را به ارمغان مــیآورد و خود از زبان سانسکریت به زبان پهلوی ترجمه میکند. دربــارهی تاریــخ گردآوری کلیلــه و دمنه به زبان سانسکریت نوشــتهاند: «این کتاب بنابر گفتههای "برهمن بیدپای" اندیشــمند نامدار هندی شــهروند ســراندیب، «رای رابشلیم» پادشــاه یکی از شــهرهای بزرگ هندوستان، نزدیــک به ۳۲۳ پیش از میالد نگارش شــده است.» و «ترجمهی کلیله به زبان پهلوی نیز که در زمان انوشیروان انجام یافته شوربختانه از میان رفته است.» نزدیک سال ۰۷۵ میالدی کشیشیبهنام«بود» ازرویترجمه­ی پهلــوی کلیله، این کتاب را به زبان ســریانی ترجمه کرد که نزدیک به یک ســده پیش در دیر ماردین به دست آمد.» پس از ترجمههایی که گفته شد و پیش از ترجمه و نگارش نصراهلل منشی، ابوالفضل بلعمی، وزیر دانشمند ســامانی در سدهی چهارم هجری، به ترجمهی کلیله همت گماشت؛ اما نمیدانیم آن را به پایان رســانده یا نه، زیرا اندک رویههایی نیز از این ترجمه به جای نمانده اســت. پس از بلعمی، رودکی سرایندهی بزرگ زمان سامانیان، کلیله را به نظــم درآورد. اگر بلعمی همهی آن را ترجمه کرده باشــد میتــوان نتیجه گرفت سرودهی رودکی برپایهی ترجمهی بلعمی انجام یافته است، داستان از زبان فردوسی بزرگ نیز این چنین است: کلیله به تازی شد از پهلوی بدینسان که اکنون همی بشنوی

بهتازی همی بود تا گاه نصر بدانگه که شد در جهان شاه نصر گرانمایه بوالفضل دستور اوی که اندر سخن بود گنجور اوی بفرمود تا پارسی و دری نبشتند و کوتاه شد داوری وز آن پس چو پیوسته رای آمدش بهدانش خرد رهنمای آمدش همی خواست تا آشکار و نهان ازو یادگاری بود در جهان گزارنده را پیش بنشاندند همه نامه بر رودکی خواندند بپیوست گویا پراگنده را بسفت این چنین در آگنده را بدان کو سخن راند آرایشست چو ابله بود جای بخشایشست سرودههای رودکی از کلیله نیز از بین رفته است و رجهای اندکی مانند این چهار رج که در آغاز کلیله با ویرایش استاد مینوی آمده از آن دفتر است: تا جهان بود از سر آدم فراز کس نبود از راه دانش بینیاز مردمان بخرد اندر هر زمان راه دانش را به هر گونه زبان گرد کردند و گرامی داشتند تا به سنگ اندر همی بنگاشتند دانش اندر دل چراغ روشن است وز همه بد بر تن تو جوشن است

بیشترین شــمار رجهای برجایمانده از کلیله و دمنهی رودکــی در کتاب «محیط زندگی و احوال و اشــعار رودکی» نوشتهی استاد سعید نفیســی آمده اســت که در این کتاب، شمار رجهای پراکنده از مثنــوی بحر رمل کلیلهی رودکــی ۲۰۱ رج اســت. از آنجــا که مثنوی ســندبادنا­مه رودکــی نیز در بحــر رمل بوده ممکن است سرودهها درهم آورده شده باشند. شاید استاد نفیسی هم به همین شوند رجهای پراکندهی هر دو مثنوی را یکجا آورده اســت. پس از ترجمههایی که نام برده شد به ترجمه و ویرایش نصراهلل منشــی میرسیم که گویا بین سالهای 8۳۵ تا ۰4۵ هجری مهی انجام گرفته است و از شیوهی نگارش و نوشتار بهتر و برتری از همهی ترجمههای کلیله برخوردار اســت. نصراهلل منشــی در این کتاب، کالبد و درونمایــه­ی اصلی داســتان را از ترجمهی ابنالمقفع میگیرد. داستانهای کلیله مانند زنجیری که حلقههایش به هم پیوند خورده است، به هم پیوسته است و این پیوستگی داستانها دو ویژگی مهم دارد یکی اینکه خواننده با خواندن یکی دو داستان کوتاه از خواندن بازنمیایسـ­ـتد و کتاب را کنار نمیگذارد، دیگر اینکه پیوسته بودن داستانها به همدیگر و اینکه رسیدن به سرانجام داستان نخست وابســته به خواندن داستان پس از آن است که سبب میشود یکپارچگی کتاب از بین نرود. کلیله 8۱ بخش است و با آنکه هر کدام نامی و داســتانی جداگانه دارد، اما چون محور اصلی کتاب دو شــغال به نــام کلیله و دمنه هســتند این دو مانند ریسمانی که مهرههای گردنبند را به هم پیوند میدهند همهی کتاب را با بخشهای گوناگون و رنگارنگش یکپارچه جلوه میدهند و از سوی دیگر درون هر بخش نیز داســتانها زنجیروار به هم پیوســتهان­د تا گسستگی پیش نیاید. در کلیله و دمنه بازیگران اصلی داســتان که هــر یک ســمبل و نماد گونــهای از آدمیان اســت جانورانی چون شیر، شغال، گاو، گرگ، روباه، خرگوش ...و هســتند. اما اگر سراســر کلیله بــه همین جانوران، هــر چند نمادین، محدود میشــد کتاب تا انــدازهای جنبهی داســتان کودکانه پیدا میکرد، چنانکه بیشتر کتابهای کودکان دربارهی جانوران اهلی و گاه حیوانات خانگی کودکان هســتند. اما در جای جای کتاب داســتانها­یی که قهرمانان آن انســانهای­ی مانند وزیر، بازرگان، پزشک، زرگر، شکارچی، کفشگر، دزد، طرار و دیگران هســتند تا کتــاب به گونــهی زندگینامهی جانوران در نیاید.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran