Amordad Weekly Newspaper

تابناکی جمشيد از فرهمندی اوست

- نویسنده

این نوشته بر آن است که از دیدگاههایی گوناگون به جایگاه اســتورهای جمشید و ویژگیهای آن بپردازد. با این رویکرد که بتوان برخی بنمایههای شکلگیری این شــخصیت در نزد انسانهای کهن را دریافت. در آغاز باید دو اصطالح را که در این نوشتار بهکار میرود، تعریف کرد: پیشنمونه: یک نمونهی آغازین اســت که شاخص همهی آحاد، از یک پدیدهی مورد توجه انسان کهن است. بهدرســتی یک پیشنمونه از یک یا آمیزهای از چند نام عام یاد میکند. کموبیش در داستانهای استورهای و در فرایند آغازین آفرینش، درپی مرگ یا شکستهشــدن پیشنمونه و از بخشهای آن، آحاد معمولی نوع آن نمونه یا انواع گوناگونی از آن یا حتا جاندران دیگر پدید میآیند. ابرنمونه: یک نمونهی کنونی در دورانهای استورهای است که مانند پیشنمونهی شاخِص همهِی آحاد یک گونه است، که باز هم از یک یا آمیزهای از چند نام عام یاد میکند. در همان زمان که آحاد آن گونهی ویژه دیده میشود، ابرنمونه نیز هستی دارد یا شاید در آینده و در زمانی ویژه از گردهمآمدن افراد آن گونه و در هم آمیختن آنان شکل بگیرد. پیشنمونــه و ابرنمونه هر دو نمونههایی کامل و در ویژگیهایی بزرگنمایان­ه (:اغراقآمیز) هستند و کموبیش اندازههایی بزرگ و ویژگیهایی آرمانی دارند. شــاید با اندیشیدن دربارهی این نمونههای اســتورهای، ُمُثل افالتونی به اندیشــه بیاید، اما ناهمسانی ابرنمونه و پیش نمونه با مثال در جهان مثالی افالتون این اســت که ایــن دو را از دید استورهای در جهان میتوان دید ولی آن یکی را نه. شاید بتوان گفت انسان کهن برابر هر نام عام در زبان، میتوانسته است یک ابرنمونه نیز بپندارد و شاید اینچنین پندارهایی حتا پیش از پیدایی زبان شکل گرفته و از توانایی انتزاع در اندیشهی انسان سرچشمهمیگی­رد. اما جمشــید آنگونــه که از نامش بــر میآید دربردارنــ­دهی مفهوم دوگانگی اســت. بخش نخست نام او به زبان اوستایی، یعنی ییم، همان َیَم در سنسکریت است که واج دوم آن غنهای و سپس کامی شده است. این واژه با توجه به معادل آن در سنسکریت، یعنی َی َم، که از معانی آن دوقلو است

میتواند به چم دوقلو یا دوگانه باشد. شاید واژهی گاهانی یَِم (یسنا 03، بند3)، به معنی دوقلو و همزاد نیز با این واژه همریشه باشد. وادیم تِرپاْولُف در نوشتار «یک رییس و کاهن»، چگونگــی بخشکردن نهاد قــدرت میان قطب جنگجو یا سیاستمدار و قطب خردمند یا روحانی را در داســتانها­ی حماسی برخی تیرههای ترک آســیایی بررســی کرده اســت. به گفتهی خود او مغــوالن، کالمیکها، آلتاییهــا، خاکاسها و یاکوتها در این پژوهش آورده شدهاند و 9 الگوی بخش قدرت از این میانبهدستآ­مدهاست در همهی این الگوها قدرت دو پاره شده است و این دو بخش با هم پیوندی تنگاتنگ دارند. یک بخش نیروي جنگاوري و سیاســي و بخش دیگــر نیروي خردورزی و روحاني اســت. بخش نخست را میتوان در فرنشین یا جنگجو و بخش دوم را در ریشسفید یا مرد خردمند دید. این دو در کنار هم جای ميگیرند و دوگانهی قدرت را پدید ميآورند. در جامعهی نخستین، قدرت در دو قطب متمرکز میشود که یکی گردآمدهای از مرد خردمند و مرد دینی است و دیگری هم در نمودی از پهلوان است که با آن دادوستد و همبستگی نزدیک دارند. دو قطــب نهاد قدرت که ترپاولــف از آنها یاد میکند. یعنی فرنشــین یا جنگجــو و خردمند، در شخصیت اســتورهای ییم گردآمده است. در درســتی این برابرنهاد دو نکته ارزشــمند است. نخست پیوند دیرین این دو گروه از مردم، یعنی پیشهندوایر­انیان و آلتاییزبان­ان کهن است که گمانهی داشتن پیوند و همانندیهای فرهنگی میان آنان برای زمانی دراز (شاید برای چند هزاره) بهسر بردهاند را افزایش میدهد. برپایهی نظریهای که خاستگاه هندوایرانی­ان را در میان مردمان فرهنگ آندرنُُو و در ســرزمینها­ی شــمال دریای مازندران، شــمال و شمالخاوری دریای ســیاه میداند. اینــان از آغاز هزارهی دوم پیش از میالد در پهنهی آسیای میانه روبه گسترش داشــتهاند و در پایان این هــزاره همانندیهای فرهنگ آنها را تا درهی فرغانه و تا سینکیانگ در شمالباختری چین امروزی میتوان پیگرفت

ِِ الناکوزمین­ا بــاور دارد در پایــان دورهی مفرغ، مردمان آندُرنُُو پس از روزگار دراز یکجانشــین­ی نخستین، (در تحولی که شاید وارون مسیر تحول دیگر مردمان به چشم آید) به زندگی دامپروری و کوچروی رو آورده و دشتها و کوههای آسیای میانه را قلمرو خود کردهاند در هنگامــی که پیــش از آن زمان نیز چندین ســده یا چند هزاره در گسترهی پهناور فرهنگهای استپهای آسیا بهسر برده بودند. بــر این پایــه میتوان گفت درپی همزیســتی درازمدت در محیط جغرافیایی همانند و یکسان، گذشــتگان هندوایرانی­ان بــا آلتاییزبان­ان مانند مردمان استپهای مغولســتان، همانندیهای فرهنگی بسیاری داشــتهاند. گفتنی است که بر پایهی برخی از فرضیههای زبانشناختی همانند کالنخانواد­هی زبانی نوسترایی یا کالنخانواد­هی زبانــی اوراســیای­ی ایــن دو گــروه از مردمان نزدیک هزارهی ششــم پیــش از میالد هموند یک خانــوادهی فرهنگی بــزرگ و در نزدیکی همان زمان در حال جدایــی از یکدیگر و از آن ابرخانواده­ی اصلی بودهاند. از ســوی دیگر نشــانههای تاریخــی اندکی از نهادهای دوگانهی سیاسی در میان هندواروپای­یان نیز در دســت است. این نشــانهها به پادشاهی دوگانهی اسپارت در روزگار باستان پیوند میخورد که شاید بازماندهای از سامانهی اجتماعی کهنی باشــد. همانند آنچه مــا در این نوشــتار بدان پرداختهایم ميتوان گفت قدرتهــاي دوگانهی گردآمده در جمشید برابر با شاهنامه یعني شهریاري و موبدي نیز از دو بخش قدرت سیاسی در جامعهی نخستین پیشهندوایر­اني یاد میکنــد. از اینرو باید گفت اشارهی وندیداد به اینکه جمشید براي بار نخست شهریاري بر زمین را پذیرفت و آنگاه بند هفتم از فرگرد دوم مبني بر اینکه «َیم دارندهی (یا حامل) دو قدرت اســت» (و البته از درستی برگردان آن بنابر ناشناختهما­ندن یکی از واژگان آن نمیتوان بیگمــان بود)، از همین قدرتهــاي دوگانه یاد میکند. پس در جامعهی مردمان پیشهندوایر­انی بخشبندی قدرت میان دو صاحب آن که با هم به سرپرستی جامعه میپرداختها­ند، پیشنهای دیرینه داشته است. یکی از نمودهای استورهشناخ­تی جم ابرنمونگی همین پدیده، یعنی قدرتهای اجتماعی دوقلو یا همزاد اســت. در پایان کار که جمشید با اره به دو نیم میشــود میتوان او را پیشنمونهی هریک از این قدرتهای دوگانه دانست که پس از آن یا در دورانهای پس از آن باید در هیات دو نهاد جداگانه اما درپیوند با جامعه به زیســت خود ادامه دهند: پیشهندوایر­انیان مانند فرزندان ایرانی خود، بسیار به پیشنمونهسا­زی و ابرنمونهسا­زی میپرداختها­ند و بسیاری از پدیدههای اســتورهای از این روش را میتوان گزارش کرد. در این میان نقش جمشید بسیار پررنگ اســت و پیشنمونگیه­ا و ابرنمونگیه­ای بسیاری بر دوش او گذاشته شده است یا در بسیاری از آنها جایگاه پررنگ یا اصلی را دارد. در میان ویژگیهای جمشیدشاه، ویژگی فرمانروایی همراه با داستانهاي اوست. اما نکتهای نیز در نام او نهفته اســت. بخش دوم نام او، یعنی خَِشَت، از ریشهی خشی- اوستایی است. اگر دیدگاه کانگا را درســت بدانیم از میان چمهاي این ریشه یکي فرمانراندن و دیگري تابیدن و درخشــیدن است امــا بههــر روی بخش دوم نام او میتواند به چم درخشــنده و تابناک باشد جمشید تابناک است چرا که او فری بزرگ دارد. او بیگمان پیشنمونهی فرهمندي نیز هست. از اوست که برابر با بندهای 35 تا 39 زامیادیشــ­ت فر به سه ابرنمونهی دیگر یعني ایزدمهر، فریدون و گرشاسب میرسد (پورداوود، :1377 رویههای 336 - .)337 بــه هرروی جم نیز ماننــد پیشنمونهها­ی دیگر ســرانجامی جز مرگ ندارد. او را با اره به دو نیم ميکنند. این نیمشــدن نیز میتواند نشانهای از پیش نمونهبودن جمشــید داشته باشد که باعث ميشود تا دو قدرت اجتماعی جداگانه پدید آیند و زان پس زندگی خود را دنبال کنند. او پیشنمونهی قدرت است و برای همین فرهمند و تابنده است. فر جمشید، فر کیانی است. فر داشتن و تابندگی جمشــید نشــان از توانایی او برای شهریاری و فرمانروایی دارد. از اینرو، جمشید یا جم درخشان که فرهمند است پیشنمونهی شهریاري خواهد بود. همــان پیوندی که میــان دو معني کنونی اوستایی، یعني فرمانراندن از یک سو و از سوي دیگر تابیدن و درخشیدن، در یک ریشهی مشترک دیده میشود، در هستی خود جمشید نیز نمایانگر است و نشان از پیوستگي این دو معنا دارد. یعني فرهمندي او که باعث شــده تا فرنام خورشیدرو داشته باشــد برابر است با توانایي شهریاري آرماني او.

جمشید، نمود فرهمندی و فرمانروایی دوگانهی زمینی

یارینامه فارسی: 1 - آقازاده، فرزین، پاییز ،1389 ضحاک ماروش، پژوهشی درباب مفهوم اژی و اژیدهاک در استورهها و متون ایرانی و جز آن، تهران، انتشارات ققنوس. ۲ - پورداوود، ابراهیم، 7731،یشتها، ج ۲، تهران، انتشارات اساتیر. 3 - کریستنســن، آرتور امانوئل، بهــار ،1386 نمونههای نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانهای ایران، ترجمه و تحقیق از ژاله آموزگار و احمد تفضلی، چ3، تهران، نشر چشمه. 4 - مول، ژول (مصحح)، ،1374 شاهنامه، مترجم دیباچه: جهانگیر افکاری، ج 1، چ6، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. یارینامه التین: با پوزش به شوند کمبودن جا برای نوشتار یارینامهی التین در دفتر امرداد در دسترس است. * کارشناس ارشد فرهنگ و زبانهای باستانی

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran