Amordad Weekly Newspaper

سرآغازی بر تاریخ سکاها

- نویسنده علی علیبابایی درمنی

بزرگتریــن و پایدارترین مردمان ایرانی بیرون پشتهی ایران، همانا سکاها بودهاند. این مردمان کوچرو و دلیر، اگرچه همنژاد و همزبان ایرانیان بودنــد، ولی بســیاری از ویژگیهای فرهنگی ایرانیان، چون دین مزدیســنی و یکجانشینی را نپذیرفتند. از این گذشته در بیشتر تاریخ دیرپای خود، از روزگاران پیشاتاریخی گرفته تا سدههای نخستین اســالمی، هرجا که زورشان میرسید بالی جان همســایهها­ی ایرانی و انیرانی خود میشــدهاند. اینان ســرزمینها­ی پهناوری از دل اروپا گرفته تا نزدیکی ســیبری را زیر سم اســبان خود داشــتند. در آینده برخی از آنان به ســرزمینها­ی خاوری ایران کوچیدند و پارهای از آنان تا هندوستان را نیز درنوردیدند. آنانی که به خاور ایران رسیدند نام خویش را به سیستان دادنــد و همین نــام هم تا امروز بــر دوپارهی جداافتاده سیســتان ایران و افغانستان برجای مانده است. در این جستار به نخستین گزارشها از وجود ســکاها برپایــه بنمایههای خاوری و یونانی پرداخته خواهد شد. نخســتین یادها از سکایان در تاریخ، به تازش آنــان به خــاور نزدیک باســتان بازمیگردد. اســرحدون، پادشاه آشــور، در سنگنبشتهای که از خود برجای گذاشته است از لشکرکشی سکایان به مرزهای خاوری سرزمینش سخن میراند. فرمانده این ســکایان، ایشــپکایه نام داشته است و پس از همپیمانی با دولت ماننا به آشور میتازد و چنین مینماید که شکست هم میخورد. این لشکرکشی میان سالهای ۰۸۶ تا ۷۷۶ پیش از میالد روی داده است. این سکایان به گمان بسیار با گذشتن از کوههای قفقاز راه خود را به ســرزمینها­ی باختری آسیا گشوده بودند و از همان دهــهی ۰۸۶ پیش از میالد هم تاختوتاز به سرزمینهای آباد جنوب قفقاز را پیش گرفته بودند. ســپس مانناها (یا مادها) آنان را برای همپیمانی با هم و نبرد با آشــور انگیزانده باشند. به هر روی چند سال پس از آن در ۲۷۶ پیش از میالد، پادشاه سکاها، پَرَتَتوه از دختر اسرحدون خواستگاری کرد و بدینسان آشوریان و ســکاها همپیمان شدند. هرودوت نام این پادشاه را )Προτοθύης(سئوثوتورپ خوانده است. در نوشتههای آشوری این نام به گونهی برتتوئه آمده اســت. ریشهی این نام را برگرفته از ایرانی باســتان پرثو-َتَوه به چم (:معنای) دارندهی توان فراوان یاپرثو-توونت بهچمبسیار نیرومند دانستهاند. در میانــهی دهــهی ۰۲۶ پیــش از میــالد، سکاها به فرماندهی پادشاهشان مادیوس (در

یونانی: ،)Μάδιος پســر و جانشین پرتتوه، سرزمینهای آســیای باختری را درنوردیدند و به مرزهای مصر رسیدند. بسیاری از شهرهای فلســتین طعمهی تاراج ایشان شــد. رویداد دیگر، برخورد سکاها با کیمریان بود. کیمریان دســتهای دیگر از ایرانیان کوچرو و بهاحتمال نزدیک به ســکاها بودند کــه اندکی دیرتر به آســیای باختری رســیده بودند. پرداختن به کیمریها جســتاری جداگانه میجوید. به هر روی کیمریها برای امپراتوری آشور بیدردسر نبودند، ولی ســکاها توانســتند این همنژادان خود را هم به ســود آشــوریان تارومار سازند. تاریخنگارا­ن باســتان چون هرودوت و تروگ پمپهای، دورهی پادشاهی مادیوس و پدرش را دورهی سروری سکاها بر آسیا خواندهاند. البته دربارهی ســالهای این سروری هم اختالف دیدگاه وجود دارد. همچنین ســرزمین مادها هم به چنگ ســکاها افتاده بود. ولی سرانجام

با نیرنگی که خشــتریته، پادشــاه ماد به کار بست، شر ســکاها از سر ماد کم شد. برپایهی این گزارش خشــتریته ســران سکا را به یک مهمانی فراخواند و ســپس همگیشان را از دم تیغ بیدریغ گذراند. اگرچه امروزه تردیدهایی دربارهی این داستان وجود دارد، ولی دربارهی اینکه در پایان ســدهی هفتم پیش از میالد، ســکاها ناگهان آسیا را رها کرده و از راه قفقاز به سرزمین اصلی خود بازگشتند، شکی نیست. از ســدهی هفتم پیش از میالد، در نوشتههای یونانیــان ســخن از برخورد با کوچنشــینا­ن اوراسیاست. البته یونانیان نخست با کیمریها برخورد کردند و ســپس با سکاها آشنا شدند. نخســتین برخورد میــان مردمــان یونانی و سکاها در آســیای کوچک بوده است. سپس در پایان سدهی هفتم پیش از میالد، یونانیان در ســرزمین ســکاها در کرانهی دریای سیاه و دریــای آزوف، بــه ویژه جزیــرهی بِِرزان،

کلنیهایی برپا داشــتند و از این پس پیوندی پیوســته با سکاها برپا داشــتند. برخورد میان یونانیها و سکاها روی هم رفته دوستانه بوده، ولی گاهی برخوردهای خونینی نیز میان ایشان رخ داده اســت. البته بیشتر همنشینی یونانیان با سکاهای یکجانشــین بوده است تا سکایان کوچرو. در سدهی ششم میالدی، جهان باستان رویداد بزرگی را در سرزمین سکاها به خود دید و آن لشکرکشی هخامنشیان به رهبری داریوش به سرزمین ایشــان بود. از آنجا که پیشتر در ۷۲ مهرماه ۶۹۳۱ در جستاری به نام «لشکرکشی شــگفتانگی­ز داریوش به اروپا» به این رخداد پرداختهام، اینجا از بازگویی آن درمیگذرم، ولی شــیوهی فرمانروایی آنان در اینجا مورد توجه است. هرودوت از سه پادشاه سکا در زمان این لشکرکشی سخن گفته اســت: اسکوپاسیس ،)Σκώπασις( تاکســاکیس و ایدانثورسو­س .)Ιδάνθυρσος( از اینجا پیداست که سکاها پادشاهی یگانه نداشتهاند. ســکاها در نبرد با داریوش زیر پرچم این ایدانثورسو­س گرد آمده بودند. او فرزند ســائولیوس )Σαύλιος( بود. سائولیوس پسر پادشاه گنوروس بود وگنوروس پســر لوکوس و پدر لوکوس هم اسپارگاپیت­س نام داشت. در آغاز ســدهی پنجم پیش از میالد، سکاها ســرزمینها­ی زیر فرمان خــود را در تراکیه گسترش دادند و به پادشاهی ادروسی (کمابیش کشور کنونی بلغارستان) تاختند. ولی ادروسیها پایداری کردند، ســرانجام میان آنان آشــتی برپا شــده و رود دانوب مرز میان دوســرزمین گردید و میان خاندانهای پادشاهی سکایی و ادروسی هم پیمانهای زناشویی برقرار گشت. یافتههای باستانشــن­اختی نشان میدهد که در همین دهه، ســکاها پیوندهای دوستانه با کلنیهای یونانی را کنار گذاشته و به شهرهای آنان در کرانهی دریای ســیاه تاختهاند. از آنجا که این شــهرها استحکامات چندانی نداشتند، برای سکاها طعمههای خوبی بودند. بدینسان بســیاری از شــهرهای یونانی کرانهی دریای سیاه یا خراجگزار سکاها گشتند یا نابود شدند یا مانند شهرهای ناحیه بسفور توانستند پایداری کنند. در همین سده، آگاهیهای تاریخی هم از ســکاها بیشتر میشود و ســکههایی با نام پادشاهان ایشــان چون اسکولس )Σκύλης( را هم شاهدیم.

سرگذشت تبارهای ایرانی

یارینامه رودریگر اشمیت، دانشنامهی ایرانیکا، درآیهی پروتوتیس آسکولد ایوانچیک، دانشنامهی ایرانیکا، درآیهی سکاها

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran