اعتبار باستان شناختی آریا و پارس
اعتبار باستان شــناختی آریا و پارس، نقدی بر کتاب داوزده قرن سکوت، نوشتهی محمدتقی عطایــی و علیاکبر وحدتی، نشــر و پژوهش شیرازه، 1382 تاریخنویسی علمی و روشــمند، میدانی برای پیش کشیدن دادههای نوین است، به شیوهای که نویسنده یا پژوهشــگر بتواند مرز دانش را یک گام یا بیشتر به جلو ببرد. اگر تاریخنویسی از سپهر روشمند خود بیرون آید، میدانی برای دروغپراکنــی و برســاختن دادههای دروغین خواهد بود. پیشتر ناصر پورپیرار کوشیده بود تا با نگارش نوشتاری چهار جلدی به نام «دوازده قرن ســکوت»، تاریخ باســتان ایرانزمین و بهویژه سرگذشت دودمان هخامنشی را پارهای دروغ تاریخی بنامد. از همان آغاز نویســندگان و پژوهشگرانی به سنجش دیدگاههای پورپیرار پرداختند و در این راستا به نگارش نوشتههایی هم پرداختند. کتاب «اعتبار باستان شناختی آریا و پارس» از همین نوشتارهاست که نویسندگان آن کوشیدهاند تا به شیوهای روشمند و دادگرانه (منصفانه) به ســنجش دیدگاههــای پورپیرار بپردازند. نوشتار یادشده از یک پیشگفتار (مقدمه) و پنج واره (فصل) تشکیل شده است. نویسندگان در بخــش پیشگفتار، به شناســاندن دیدگاههای پورپیرار و نوشتارش میپردازند. پس از پیشگفتار، فصل نخست آغاز میشود. نویسندگان در این فصل چندیــن تعریــف از واژگان «فرهنگ» و «تمدن» پیش میکشــند و به شیوهای گذرا و کوتاه به فرهنگهای باســتانی ایران پیش از هزارهی اول پیش از میالد میپردازند. ســپس جستار بنیادی نویسندگان آغاز میشود و ایشان به ارزیابی سرگذشت فرهنگهایی میپردازند که از دیدگاه پورپیرار، بهدســت دودمان هخامنشی نابود شدهاند. نویســندگان پس از بررسیهای بســیار بر روی یافتههای تاریخی و باســتانی، این دســته از فرهنگها را بــه چند گروه دستهبندیمیکنند: شدهاند. گروه نخست: فرهنگهایی که پیش از ورود مردمان آریایی به ایران، نابود آمدهاند. گــروه دوم: فرهنگهایی کــه پس از هخامنشیان پدید ایرانزمین. گروه سوم: فرهنگهایی در آستانه ورود آریاییان به - گروه چهــارم: فرهنگهایــی که یک دورهی هخامنشی نیز دارند. نویســندگان در فصل دوم نوشــتار خود، بــه آریاییان میپردازند و بــا بهرهگیری از دادههای باستانشــناختی و زبانشناختی، گواهیهای تاریخی و گواهیهای اعتقادی، میکوشــند تا سرگذشــت این مردمان را روشن سازند. فصل سوم این نوشتار، فصلی کوتاه است. جستار بنیادی این بخش دربارهی زردشت و اوستا است. نویسندگان در این فصل کوتاه، به شیوهای گذرا به سرگذشت و پیشینهی تاریخــی زردشــت و اوســتا میپردازند و دادههایــی هــم در این زمینــه از میان نوشتههای کهن ایرانی ارائه میدهند. فصل چهارم این نوشتار دربارهی پیشینهی پارســیان، هنر هخامنشی و ریخت قومی شاهنشاهی هخامنشیان است. از آن جایی که پورپیرار هنر دورهی هخامنشی را سراسر بیبنیاد میداند، پس نوشتههای این فصل میتواند در سنجش و ارزیابی دیدگاههای وی بسیار سودمند باشد. واپسین فصل و پیوست این نوشتار، فصل پنجم آن اســت. نویسندگان در این فصل، جستارهایی را پیش میکشند که به دلیل سرشــت پاره پاره و گسیخته آنها، امکان پرداختــن به شــیوهی موضوعــی فراهم نیست. با این پیوست، نوشتار «اعتبار باستان شناختی آریا و پارس» نیز به پایان میرسد.