«مهربان» نامی ماندگار در تاریخ فیروزبهرام
اتاق مهربانی برای بچههای مدرسه
یادی از مهربان بمان فرودی
«مهربان»ب هراستیمهربانبودوهمهدوستش داشتند.بهگمانمواپسیننسلیکهخاطرههایی ازاوبــهیــاددارنــدده هیچهــلزندگیرا م یگذراندد لنگران یهاورسیدگ یهایاورادر زمانتحصیل،مانندپدریکهمراقبفرزندش است،ازیادنبردهاند.یادمم یآیدسا لهایپایانی خدمتشدرفیروزبهرامبودکهدررفتگیآرنجم باعثشدمادرممراکهدردبسیاریداشتمپیش اوببرد.بسیارترسیدهونگرانبودمکهاوچگونه م یتوانــددردمراآرامکند.همســرمهربانش زردچوبــهوتخ ممرغراآمــادهکرد.منماتو شــگف تزدهبودم.آقامهربــانازمنماجرای دررفتنآرنجمراپرســیدومنبادردبسیاری کهداشــتمداستانرابازگوکردمدرحالگفتن ناگهــانباحرکتیکهکردآرنجمصداییدادو جاافتاد.اوبامهربانیمراازدردیکهم یکشیدم رهاکردودســتمرابادستمالیبهگردنمبست وگفت:«دوهفتهبههمینشکلباشهبعدش میتونیدوبارهبازیکنی.»روانششاد مهربانبمانفرودیقاس مآبادیازسال9231 تا0631خورشــیدیدردبیرستانفیروزبهرام خدمتگزاربود.اوخورشیدنزدهساعت6بامداد دمدرمدرســهم یایستادوتازمانیکهآخرین دان شآموزازمدرســهم یرفتآرامنم یگرفت. بســیاریازدان شآموختگانفیروزبهرامازوی خاطرهایبهیاددارند.دراینگزارشبوذرجمهر پرخیــدهمدیرکنونیدبیرســتانفیروزبهرامو داریوشمهرشــاهیکهازنزدیــکبازندگی مهربــانزحمتکشداســتانماآشــنابودند، یادگوی ههایینوشت هاند.
بوذرجمهــرپرخیده:«پاییز0531،دبیرســتان فیروزبهرام،مســابق هیبوکسمحمدعلیکلی وجوفریزرازمســابقاتبوکسجهانیبیندو بوکسوربرجســتهونامدارجهانراازتلویزیون کوچکوسیاهسفید«مهربان»تماشام یکردیم. ک موبیشهم هیبچ ههایمدرسهدرآنصبح زودوسردپاییزیجلویاتاقسرایداریمدرسه جمعشــدهبودند.مهربانهمچشمدرچشم بچ ههــاازاینکهبچ ههاازدیدنمســابق هی بوکسازتلویزیونشلــذتم یبرند،لبخندبر لبداشــتوکیفم یکــرد.چهرهاشجلوی چشمماســت.صورتالغروکشیدهوبیشتر وق تهاعصب یاش،آنروزجوردیگریشــده بود.تلویزیونراروییکچهارپایه،رویپل هی باالییاتاقشگذاشتهبود.ماعالوهبرتلویزیون داخلاتاقمهربانراهمم یدیدیم.کمترپیش آمدهبودکــهبتوانیمدروناتاقــشراببینیم. تابستانوزمستاندراتاقشبستهبود.زندگی سادهایداشت،باکمیاسبا باثاثیهوخردوریز. اتاقمهربان،کهآنرام یشد«اتاقمهربانی» همنامید؛نزدیکدرشمالیمدرسهقرارداشت. اکنوناتاقمهرباندیگردرفیروزبهرامنیستو شدهیکیازاتا قهایآتشکدهیتهران.پیشاز مهربان،عم هامدولتبمانپرخیدهدرایناتاق سرایداربودکهخودداستانیجداگانهدارد.
داریوشمهرشــاهی:«آخرینبارکهبهدیدار آرامستانزرتشتیانیزدرفتم،بیشازیکسال پیش(شــهریور8931)بودوسنگآرامشگاه روانشادمهربانفرودی(بمانحکیم)راکهدیدم چنینشعریبرآننوشتهبود: بودیموکسیپاسنم میتسههکتشادی باشدکهنباشیموبدانندکهبودیم گویاسرایندهیاینشعربانوسیمینبهبهانی اســت.اینشــعرقص هیزندگیبسیاریاز خدم تگزارانوتال شگــرانواقعیجامعهی زرتشتیاستکهشــوربختانهبهشونداینکه پســتومقــاموجایگاهباالیــیدرطبقات اجتماعینداشت هاندازیادرفت هاند. ازاوایلسال8531خورشیدیاورام یشناختمو بازندگیاوآشناشدهبودم.دراینسالبهشوند رف توآمدبهانجمنزرتشــتیانپسازانقالب وگاهدیدارآتشــکده،فرصتیشــدکهبیشتربا دبیرســتانفیروزبهراموکارکنانآنآشناشوم. هنگامیکهنسبتخویشاوندیباروانشادمهربان یافتمنیزرف توآمدمنبهفیروزبهرامبیشترشد. روانشادمهربانفرودیسرایدارقدیمیمدرس هی فیروزبهرامبودکهبیشازسیسالدرآنجاکار کرد.آنزمان(سال8531)مدیردبیرستانآقای افشارومعاونآقایخزائلیبودکهبعدهابهشوند تدریسدروسدینیباایشاندوستشدهبودم. درسال9531موبدیاررستمثالث،کهپیگیرسفر خارجبودند،(کههرجاهستندتندرستباشند)،با منگف توگوکردندوازمنخواستندکهبهجای ایشاندرسدینیرابهمدتیکسالآموزش دهم.اینیکسالکهبیشتردرمدرسهرف توآمد داشــتمباعثشــدازطریقدان شآموزانونیز بهشکلبســیارنزدیکبااخالقوویژگ یهای روانشادمهربانفرودیآشناشوم. مهرباندرسال6031خورشیدیدرخانوادهای کشــاورززرتشتیدرروستایقاس مآبادیزدزاده شــد.درجوانــیوپسازیادگیــریرانندگی کامیونسنگین،چندسالیدرجادههایتهران بهشمالبهحملبارپرداخت.اوتعریفم یکرد کهپسازیکحادثــهدرجاده،کاررانندگیرا کنارنهادهوبهدنبالپیش هایک مخطرترم یرود. بعدازمراجعهبهانجمنزرتشتیانتهراندراواخر ده هیبیستخورشیدیبهسرایداریدبیرستان فیروزبهراممشغولم یشود. اوشــاهدآمدنورفتنمدیرانومعاونانبسیار فرهیختــهودانشــمندیمانندآقــایحکیم اللهیوآقایجمشــیدپیشدادیبود.همی نطور دان شآموزانیدیدهبودمانندبرخیازمعرو فترین ورزشکارانوالیبالوبسکتبالوشنایده هیسی وچهلتیمملیایرانکهنا مشانرام یدانستو مناالنبهیادندارم.ازمه مترینویژگ یهایاو درس تکاری،دلسوزیونظموانضباطبود. مهربــان،ب هویــژهدرروزهــایجوانــیوحتا میا نسالی،ابهتیویژهداشتودان شآموزانازاو حسابم یبردند.هنگامیکهبامعاونمدرس هی فیروزبهرام،آقایخزائلیگف توگوم یکردم،ایشان بهشوخیم یگفتند:"آنقدرکهبچ ههاازآقامهربون حســابم یبرندازمنومدیرمدرســهحســاب نمیبرند!"اتفاق ًابیشــتربچ ههادوستیورفاقت ویژهایباآقامهربانداشتندوبهگفت هیخودشان م یتوانستندبرایخروجکوتاهمدتدرزنگتفریح، ازاواجازهدریافتکنند!!درایناجازهداد نهاخود مهربانهمم یگفتکهمنبینبچ ههایمسلمان وارمنیوزرتشــتیتفاوتنم یگذارمواگرکسی دلیلقان عکنندهایداشتهباشد،برایچنددقیقهبه اواجازهم یدهمکهبرودوبرگردد. مهربــانهنرهایویــژهایداشــتازجمله شکســت هبندیکهدرآناستادبودوبهکمک بچ ههایمدرســهم یآمــد.حتاچــهپاهای شکست هایبودکهبهخوبیآ نهاراجاانداخته بود.یکیدیگرازویژگ یهایارزشمندمهربان، تواناییاودرگفتنداســتا نهایقدیمیبسیار جالبوشنیدنیبود.قصهومت لهایبسیاری رام یدانستکهماازشنیدنآنلذتم یبردیم ولیشوربختانههی چگاهبهاینفکرنیافتادیمکه آ نهاراضبطوثبتکنیم». آقامهرباندرســال0631خورشیدیمفتخربه بازنشستگیازآموز شوپرورششدوباهمسرش، روانشادگ لاندامخســروی،بهزادگاهخودیزدو روستایامحل هیقاســ مآبادبازگشت.اوخان هی پدریرابازسازیکرد،درآنساکنشدوبهکار کشاورزیکهبسیاردوستداشتپرداخت. مهربانبمانفرودیپسازهفتادوهشتسال زندگیدر41تیرماه4831،وبهدنبالهمسرش کهچندســالزودتردرگذشتهبود،اینزندگی خاکیرابدرودگفتوبهســرایمینوشتافت. روانششادویادشگرامیباد.
سالنامهی دبیرســتان فیروزبهرام 45( ـ :)1344 «آقا مهربان مدرسهی ما. تا آن جایی که من میدانم محال اســت در زندگی درمانده شود و بیچارگی به او روآورد. او از فنون نجاری، آهنگری، لولهکشی، تعمیر کاربوراتور بخاری، سیمکشی و کارهای ساختمانی به خوبی مطلع است. در ضمن شکستهبند ماهری است. آیا ممکن است کسی که کارش مورد احتیاج همه است بیکار بماند؟»
بودیم و کسی پاس نمیداشت که هستیم