Iran Newspaper

نقاشی با گل واژه ها

- بهنام کامرانی هنرمند

چه میخواند که این گونه طبیعت و شور آواز پرندگان را به جانمان میریخت؟

چـــه نقاشـــی میکـــرد کـــه البـــه الی خاکستریهای­ش آدم و خانه و درخت و ابر و لکه و نقش به هم میآمیختند و رازدار میشدند؟

برای هر جمعی شعری، آوازی، خاطرهای یا رفتاری خالقانه داشـــت. او میتوانست در همان لحظات نخســـت به تو شـــعف هنرمنـــد بودن را نشان دهد و این توانایی را مگر چند نفر در زمانه ما دارند؟ در آثارش انتزاع و پیکرهها، فّرار و سایه وار ظاهر میشدند. حالی با خود میآوردند که مثل حضورش سبک و دست نیافتنی بود.

می توانست آوازی محلی را به شیوه آوازهای اسپانیایی بخواند یا مدرن بودن شـــکلها را در نقشهای گبهای نشان دهد و ثابت کند که ِ جهانهنر هم خانواده و از یک تبارند و تفاوتها ناچیز.

او نشانمان داد که خیال مانند حریری است، گنجشکها چه آشنایند و ساده بودن چه سعادتی است.

بیاییـــد فکر کنیم او مانند حضور و غیاب بازیگوشـــ­انهاش در همه جا با نشانههایی غافلگیرمان میکند تا در نبودنش هم بخندیم. در سفر هر کس به مقصد میرسد میایستد من سفر را دوست دارم مقصد من رفتن است محمد ابراهیم جعفری

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran