چندصدایی در سیما نبایدنمایشیباشد
عبــداهلل صلواتــی مجــری ســابق برنامه زاویه شــبکه چهــار معتقــد اســت کــه تکلیفحضورنخبگاندرصداوسیمابایدروشن شود.مصاحبهباویرادرادامهمیخوانید.
هفته گذشــته برنامه زاویه شــبکه چهارم سیما موضوع احتمال فروپاشی اجتماعی را با حضور آقایان عباس عبدی و حســین کچویان به بحث گذاشــت کــه هــم از نظــر موضــوع برنامــه و هم انتخاب مهمان یک اتفاق محســوب میشد. به نظر شما چقدر کشاندن بحثهایی که اصطالحاًخط قرمزی هستند به رسانه ملی با دعوت از چهرههایی که کمتر حضور تلویزیونیدارنددرشرایطماضروریاست؟ یکی از آسیبهای جدی که میتواند متوجه هر کشوری باشد اوالً تکثر خطوط قرمز و ثانیــاً مشــخص نبودن مرز این خطوط قرمز اســت. وقتی که مرز مبهم باشــد هر چیزیکهمطرحنشدهرافکرمیکنیدکهخطقرمزاست.یعنیبهشکلنیاندیشیده و ننوشته چنین تداعی صورت میگیرد که یکی از مشکالت ما همین است که این مرزها هم مبهم و ناروشن است و هم متکثر. در صورتی که رسانه ما عنوانش رسانه ملیاستووظیفهانایناستکهازتکگوییخارجشدهودنبالچندصداییباشد. چرا که ملیت چیزی نیست که تکصدایی باشد. البته هر رسانهای سیاستهایی دارد کهمیتواندآنچندصداییرادرقالبآنسیاستهامدیریتکندامااینسیاستها نبایدونمیتواننداصلچندصداییرابهکلیکناربگذارند.ضمناینکهاصلمخرب تک صدایی نباید از رسانه شروع شود. نکته دیگر درخصوص آن برنامه خاص، این دعوتها در مقاطع مختلف از کنشــگران سیاســی و فرهنگی وجود داشــته. خودم شــخصاً سال گذشته با آقای عبدی صحبت کردم که ایشان را به تلویزیون بیاورم و جالب بود ایشان قبالً در شبکهای دیگر در برنامهای حاضر شد که پخش نشده بود و از همین رو در برنامه زاویه که زنده بود، ترجیح داد حضور نداشته باشد. این اتفاق از همه طیفها برای ما افتاده و یک سری افراد با تمایل به تکصدایی حاضر به حضور در این دســت برنامهها نیســتند. یعنی فقط مســأله صدا و سیما نیست و طیفی از جامعه و نخبگان ما هم تمایل به تکصدایی دارند.
فکرنمیکنیداینخودشریشهدرتغییریکسریضرورتهاییدرجامعهداردکه خودرابهبخشهایمختلفحاکمیت،رسانهونخبگاندیکتهمیکند؟ من به جای دیکته ترجیح میدهم از کنشگریهای خودجوش و نقطهای یاد کنم، چون گروهی نیســت. صدا و ســیما هم باید از این شــرایط به نحو احســن استفاده کند و برای همیشــه تکلیف خود را با نخبگان مشــخص کند که آیا عزم جدی برای استفاده از نخبگان در حل و تحلیل مسائل کشور دارد یا اینکه این دست کارها یک تب موسمی است که میآید و میرود و بعد از گذر از این مرحله باز هم نسبت به مشارکت نخبگان احساس بی نیازی کنیم. بنابراین این دست رفتارها و مشارکت دادن همــه گروههای فکری باید به صورت سیســتمی باشــد و منتقدیــن در داخل سیستم بمانند، نه اینکه در مقطعی از آنها استفاده شود و بعد از آن نه. وقتی صدا و سیما در حساسترین موضوع دو تفکر را در یک بحث مشارکت میدهد در واقع در حال تبلیغ فرهنگ گفتوگو به عنوان گمشده مهم کشور ماست و باید همه در گفتوگومشارکتدادهشوند.
اینهمهچهکسانیهستند؟صنوف،گرایشهایسیاسی،طبقاتیاچهکسانی؟ همه اینها هستند، با هر تجربه زیستی که در جامعه و هر نوع نگاهی که به مسائل دارنــد. مــا چــه در جامعه نخبــگان خود و چه در ســطح عمومی حرفهــای نزده زیادی برای شــنیدن داریم که اگر گوشــی برای آن شــنیدن وجود میداشت، ما در مســیرهای صحیحتــری حرکت کرده بودیــم. ما یک نوع حضور فرمــال داریم که حرف خود را از رســانه ما میزند. ولی یک حضور رئال داریم که مؤثر اســت و فقط بــرای نمایش نیســت که فالنی آمــد و آزادانه حرفش را زد و رفــت. ولی اگر این در ســاختارهای اجتماعــی، در طراحیهــا، تصمیمگیریهــا و برنامهریزیها امتداد پیدا نکند، آن حضور در رســانه صرفاً یک نمایش خواهد بود. قطعاً اگر بخواهیم ایــن حضــور و چندصدایی خود را به عنوان یک موقعیت رئال نشــان دهد باید در سیاستگذاریها و تصمیمگیریها سر ریز شود و جز این یک نمایش است که به ما آدرس غلط میدهد که تمام نقادان و مخالفان در جای جای سیستم مشارکت فعال دارند، در حالی که آن مشارکت فقط در قاب تلویزیون است. به نظرم نظام سیاســی و صــدا و ســیما باید مقدمات ایــن شــرایط را فراهم کند. چرا کــه اکتفا به حضور نخبگان روی آنتن نمایش چندصدایی است، باید در سیاستگذاریها هم مشارکت داده شوند.