هیچ کس در جای خودش نیست
«فقطدرتلویزیونایناتفاقنیفتاده اســت. در بســیاری از وزارتخانههــا، ســازمانها و ارگانهــای دیگــر نیــز ایــن اتفــاق افتــاده اســت و علــت عقــب ماندگــی ماســت. بــه ایــن دلیــل کــه برنامههایمــان درســت پیش نمــیرود و مدیریت ضعیفی حکمفرماست؛ به خاطر اینکه هیچ کسدرجایخودشنیست.بعضی از مشاغل را به خاطر جذاب بودنش همه دوستش دارند. مثالً53 نفر برای یک برنامه کار میکنند اما یک نفر است کهفقطجلویدوربیندیدهمیشود.طبیعیاستکهبقیه عوامل دوســت داشــته باشــند که جای آن یک نفر باشند. چون نه کارشــان دیده میشــود و نه پول خوبی میگیرند. در ســایر ســازمانها هم همینگونه اســت. هزاران نفر کار میکنند اما یک نفر با مردم در تعامل باشــد و مردم فکر میکنندکهاوتمامکارراانجامدادهاست.دراینجامدیرانو تهیهکنندگانبایدبدانندابتداییترینمسألهدریکبرنامه تلویزیونیایناستکهآدمهابایدسرجایخودشانباشند. در شــطرنج سرباز نقش ســرباز را دارد و وزیر نقش وزیر را. مســابقات یا برنامههایی که چهرههای محبوب سینما یا موسیقی مجری آن میشوند، چیزی بیشتر از برنامه قبلی نــدارد، چرا کــه در محتوا نمیتوان نقش چندانی داشــت و کامــالً محدود اســت. از اینرو ســعی میکنند این نقطه ضعفراباانتخابهنرپیشهیاموزیسینمحبوببپوشانند وجاذبههایبرنامهرابیشترکنند.»