محرم رازهای ترامپ

پل مانافورت که در بازارمالی نیمه غیر قانونی بینالمللی پول خوبی در میآورد، اکنون زیر ذره بین قرار داشــت. محاســبات او از احتمال ریســک و خطر براســاس احتماالت ضعیف اما پرســودی بــود مبنی بر اینکه یک ناو مزدور ســری هیچگاه مورد موشــکافی دقیق قرار نمیگیرد. دشــمن سرســخت او، اولگ دریپاسکا – که هنوز دادخواست 17 میلیون دالری خود را علیه مانافورت دنبال میکرد و خودش در طلب برخورد مطلوب مقامات فدرالی بود که سفر او به امریکا را محدود کرده بودند – همچنان تحقیقات وسیع خود را در مورد روابط تجاری مانافورت و روسیه و اوکراین ادامه میداد. تــام بــاراک، محرم راز جریان ذهن رئیس جمهوری و تاریخچه مالی او ناگهان به ارزیابی افشاگریهای خود پرداخت. در واقع همه دوستان میلیاردری که ترامپ به آنها زنگ میزد و غیبت دیگران را میکرد و گپ میزد، شاهدان بالقوه او بودند. در گذشته دولتها مجبور بودند با دادستان ویژهای که برای تحقیق و تفحص در مورد مسائل مربوط به رئیس جمهوری منصوب میشد کنار بیایند و معموالً تمام توانشــان صرف این تالش میشد. دوران تصدی آنها به دو دوره «قبل» و «بعد» تقســیم میشــد – و دوره «بعد» متأسفانه درگیر روند نمایشی تحقیق وًبازجویی مأمــور اف-بی-آی میشــد. اکنون به نظر میرســید دوره «بعد» تقریبــا کل دوره حکومت ترامپ را در بر میگیرد. ایده تبانی رســمی و توطئه ماهرانه – آنطور که رسانهها و دموکراتها کم و بیش با هیجان معتقد و امیدوار بودند بین ترامپ و روسها اتفاق افتاده باشد – برای همه در کاخ سفید نامحتمل به نظر میرسید. (اظهار نظر بنن مبنی بر اینکه ستاد ترامپ حتی برای کنار آمدن با ســازمانهای دولتی خودش به قدر کافی منظم و دارای ســازماندهی نبود چه رســد به تبانی با خارجیها به موضوع صحبت مورد عالقــه همه تبدیل شــد – کمترین دلیلش این بود که این عیــن واقعیت بود.) اما هیچکس معامالت زیرمیزی و عملیات آزاد یا موضوعات بیارزش را که خوراک روزانه دادســتان بود و باقیماندههای احتمالی انگلهای وابســته به ترامپ، تأیید نمیکــرد و همــه معتقد بودند اگــر تحقیقات به زنجیره طوالنــی معامالت مالی ترامپ کشیده شود، تقریباً قطعاً به خانواده ترامپ و کاخ سفید ترامپ هم میرسد و بعد از آن هم ادعای همیشــگی رئیس جمهوری مطرح بود که قادر است کاری در ایــن مــورد انجام دهد. میگفت: میتونم اخراجش کنــم. در واقع این نیز یکی دیگر از سلســله حرفهای تکراری او بود: میتونم اخراجش کنم. میتونم. مولر. ایــده یک آزمایش نیرو که در آن مرد قوی تر، مصمم تر، سرســخت تر و بیخیال نسبت به عواقب کار پیروز میشود، محور اصلی اسطوره شناسی شخصی ترامپ بــود. او در یک دنیــای مملو از جنگ و جدال زندگی میکــرد؛ دنیایی که در آن اگر حس احترام و شــأن شخصی شما مســألهای با باالترین درجه اهمیت نبود – اگر ضعیــف نبودید بــه این معنی که نیازی نداشــتید که مثل یک شــخص محترم و معقول به نظر رسید – دارای امتیازی بسیار بزرگ بودید و اگر به آن جنبه شخصی میدادیــد، اگر معتقد بودید که اهمیت واقعی جنگ و جدال در کشــتن یا کشــته شدن است، امکان نداشت فردی را ببینید که مایل است به اندازه شما به آن جنبه شخصی بدهد. این دیدگاه اساسی بنن درمورد ترامپ بود: او به هرچیز جنبه شخصی میداد و نمیتوانست از این کار خودداری کند.