«ای ایران » سند شرافت موسیقی ملی است
گفتوگو با گلنوش خالقی موسیقیدان، آهنگساز و رهبر ارکستر
«ای ایران ای مرز ُ پرگهر...»کمتر کســـی را میتوان یافت که این مطلـــع را بر زبان نیاورده یا با شـــعر و ملودی آن بیگانه باشد. سرودی نام آشنا برای ایران زمین که البته هیچ گاه فرصت آن را نیافت که جامه یک ســـرود ملی را بر تن کند، اما همواره در قوارههای یک سرود ملی عرض اندام کرده اســـت. خالق این اثر اســـتاد روحاهلل خالقی است؛ موسیقیدان و آهنگساز بزرگی که براستی واژه استاد بزرگ موسیقی ایران برازنده نامش بوده است. تاریخ گواه آن است که خالقیتأثیریبسزاویگانهدرموسیقیمعاصرایرانداشتهوعالوهبرآفرینشقطعاتیماندگار، چندین نسل از برجستهترین موسیقیدانان کشـــور در محضرش تلمذ کرده اند. بانو گلنوش خالقی، موسیقیدان، آهنگســـاز، رهبر ارکستر و گروه کر ایرانی فرزند چنین مردی است. او هم به مانند پدرش عاشـــقانه کار کرده و بهدنبال آن بوده که در موسیقی ایران منشأ اثر باشد. او 40 سال است که در امریکا زندگی میکند اما در این4 دهه همواره دغدغه ادای دین به پدر را داشته و تالش کرده عاشـــقانههای اســـتاد خالقی را به گوش جهانیان برساند. بانو خالقی همچنان با وجود کهولت ســـن خود را متعهد به موســـیقی میداند و قرار است نتها و دستخطهای پدر را در کتابی به چاپ برســـاند چرا که آن را سرمایه ملی نســـل جوان و آینده موسیقی ایران میداند. گلنوش خالقی متولد ۷۱ دی ۹۱۳۱ در تهران اســـت. او در ســـال 0۳۳۱ به هنرســـتان موسیقی ملی راه یافت و فراگیری ساز پیانو را در هنرستان در محضر استادان «حسین صبا»، «جواد معروفی» و «مصطفی کمال پورتراب» آغاز کرد و در سال ۸۳۳۱ پس از دریافت دیپلم هنرستان موسیقی ملی، با رتبه نخست به هنرســـتان عالی موسیقی وارد شد و تحت تعلیم «امانوئل ملیک اصالنیان» قرار گرفت و پس از آن بهعنوان دســـتیار استاد به آموزش پیانو و سرایش در هنرســـتان عالی موسیقی مشغول شد. فرخ خالقی از دیگر فرزندان استاد روحاهلل خالقی است. او نیز چهار ســـال پیش از انقالب فعالیت موسیقایی خود را با گلنوش خالقی در گروه کر رادیـــو و تلویزیون ملی ایران که خواهرش راهاندازی کرده بود و بعدها نامش به هم آوازان تغییر یافت آغاز کرد.او در گپی کوتاه میگوید: «خواهرم پیشنهاد کرد بهکار موسیقی که از عالیق بنده بود بپردازم و در گروه کر به مدت چهار سال فعالیت داشتم که متأسفانه نزدیک به انقالب این گروه منحل شد و خواهرم به امریکا برگشت و همه چیز به پایان رسید و بعد از آن دیگر در زمینه موسیقی فعالیتی نداشتم.» گفتوگو با گلنوش خالقی را به بهانه زاد روز تولد ایشانوصدسالگیهنرستانموسیقیدرادامهمیخوانید. ■ درابتدابفرماییدخانوادهدرانتخابمسیرهنری شماچهمیزاناثرگذاربودهاست؟
مــــن دریــــک خانواده هنــــری متولد شــــدم و رشد کردم و قطعاً پدرم (استاد روحاهلل خالقی) درگرایــــش مــــن بــــه موســــیقی وعالقهمندیام بســــیارتأثیرگذاربوده است و بهخاطر پدرم رشته آهنگســــازی و رهبری ارکســــتر را انتخــــاب کردم. زمانیکهدرهنرستانموسیقیتحصیلمیکردم به نوازندگی پیانو و موسیقی کالسیک عالقهمند شــــدم و تنها در این زمینه فعالیت داشتم.البته موسیقی ایرانی را کمی جزئی آموزش دیدهام و با ســــازهای قانون و سه تار آشنایی داشتم. به هر حال ایرانی بودن و در ایران زندگی کردن ســــبب میشــــود ناخودآگاه فرهنگ و هنر آن کشور روی شــــما تأثیر بگذارد. بعد از اخذ دیپلم به اتریش رفتم و بعد آن به امریکا و درآنجا اقامت گزیدم و تدریس نوازندگی پیانو به ایرانیها را آغاز کردم، البتــــه کارحرفهای من نبــــود اما چــــون درامریکا رپرتوارهای موســــیقی ایرانی برای پیانو انگشت شمار بود، آهنگهای محلی ایرانی را برای پیانو و دانشــــجویان مبتدی تنظیــــم کردم.کوک پیانو درامریکا بهصورت فرنگی تنظیم شده و آن زمان هم که درهنرستان موســــیقی بودم کوک ایرانی وجودنداشتومنآشناییبااینسبکنوازندگی نداشتم اما هنرمندانی چون مرتضی محجوبی - که به موســــیقی ایرانی عالقهمند بود- پیانو را بهصــــورت ایرانی مینواخــــت ولی چون گرایش مــــن به موســــیقی کالســــیک اســــت لزومی هم نداشت که این کار را یاد بگیرم، بنابراین درابتدای کار نمیتوانســــتم موســــیقی ایرانی بــــرای پیانو آموزش بدهم و بعد از آنکه تکنیک نواختن آن را آموختم توانستم بسیارموفق عمل کنم، البته همان زمان هم ایده من پرداختن به جنبههای دیگرموسیقیبود. ■ آیا با موســـیقی ردیف - دستگاهی هم آشنایی داریدوآنراتدریسمیکردید؟
خیر.من نه درزمینه موسیقی ایرانی فعالیتی داشتمونهصالحیتآموزشونواختنموسیقی ردیف و دستگاهی را دارم.
درایــــران وقتی صحبــــت ازموســــیقی ایرانی میشــــود، ضــــرورت آن را نواختــــن درچارچوب دستگاههای موسیقی ایرانی میدانند در صورتی کهموسیقیایرانیتنهانواختندرردیفودستگاه نیســــت و الزامی درآموختــــن آن وجــــود ندارد. ما میتوانیــــم موســــیقی ایرانی را بــــدون ارجاع به دســــتگاهها بنوازیم و اجرا کنیــــم و همانگونه که اشــــاره کردم با همین کوکهای فرنگی پیانو توانســــتهام قطعــــات ایرانــــی و محلی بســــیاری بنوازم. از نگاه من موسیقی سنتی بسیارمحدود است و امکانات کمی دارد و آن دوران که نواختن تار و قانون را آموزش دیدم به این نتیجه رسیدم کــــه نمیتوانم دریکســــری چارچوبهــــا کارکنم وعالقهایهمنداشتم. ■ تمامی آثاراستاد خالقی برگرفته از ملودیهای موســـیقی ایرانی اســـت؛ درمعرفـــی و آموزش موســـیقی ایرانی خـــارج از ایران چـــه ایدههایی داشتهاید؟
با شــــنیدن آثــــار پــــدرم خواهید دیــــد برخی ازکارهــــای ایشــــان ربــــع پــــرده نــــدارد و اکثریت ارکسترال است و این قابلیت را دارد که با سازهای غربی هم اجرا شــــود، البته بستگی دارد چه نوع موســــیقی را میخواهید اجــــرا کنید. ربــــع پرده، هنرمند را ملزم میکند موسیقی ایرانی بنوازد و برای هنرمند محدودیت ایجــــاد میکند چرا که تنهامیتواندملودیهایخاصباسازهایغربی اجرا کنــــد درصورتیکه خارج از ایــــران غیرقابل استفاده بوده واگرهم باشد، بسیار انگشت شمار است. ■ بهنظر شـــما آیا زمان آن فرارســـیده اســـت که موسیقیایرانیبیشازآنچهتابهامروزبودهبهدنیا معرفیشود؟
بله. البتــــه نمیدانم درحــــال حاضراوضاع موســــیقی درایران به چه صورت است.فعالیت من درحوزه موســــیقی کالســــیک است وسالها تجربــــهام دراین زمینه بوده اما زمانی میتوانیم موســــیقیمان را بینالمللی کنیم کــــه ربع پرده ازموسیقی حذف شود.موسیقی ایرانی بهلحاظ ارکستراسیون وآهنگسازی بسیارمحدود است، به همین دلیل خــــارج ازایران کاربــــردی ندارد و چنداندیدهوشنیدهنمیشود.
بعد ازانقــــالب وضعیت موســــیقی درایران بســــیارنامطلوب بــــود و هنرمندان حتــــی اجازه حمل ســــاز را نداشتند، آن زمان تصمیم گرفتم روی موســــیقی ایرانی کارکنم و در امریکا ارکستر روحاهلل خالقــــی را راهانــــدازی کــــردم کــــه در آن ارکســــتر رپرتوارهای موســــیقیدانان ایرانی چون روحاهلل خالقــــی، مرتضی محجوبــــی ...و را برای ارکســــتر تنظیــــم و اجــــرا کردم کــــه اتفاقاً بســــیار استقبال شــــد و تمامی بلیتهای آن به فروش رســــید ولی متأســــفانه این اتفــــاق بهدلیل عدم بودجه چند صد هزار دالری تکرار نشد.متأسفانه ایرانیها حتی درامریکا بهدنبال موسیقی جدی یا کالســــیک نیســــتند وبیشــــتر بهدنبال کارهای شــــاد و ریتمیک میروند البته درهمه جای دنیا وضع به همین منوال است و اصوالً عامه مردم بهدنبالموسیقیجدینیستندواینیکفاجعه فرهنگی است و هیچ حمایت بودجهای صورت نمیگیرد. طی این ســــالها در ایران دولتهای بســــیاری برســــر کار آمدنــــد اما نتوانســــتند برای فرهنــــگ و هنر ایران کاری انجام بدهند و همین امر سبب شد متأسفانه موسیقی درایران تا حدی مبتذلشود. ■ اشارهداشتیدربعپردهازموسیقیحذفشود،در واقع نظر شما براین است که قالبهای موسیقی ایرانیشکستهشودوبهسمتموسیقیکالسیک برویم؟
الزم نیســــت به ســــمت موســــیقی کالسیک برویــــم، ما میتوانیم با ســــازهای غربی هم این کار را انجام بدهیم، یعنــــی بدون آنکه ربع پرده باشدباهمینسازهادستگاههاییچوناصفهان، چهارگاه، همایــــون و...را پیاده کرد. در ســــازهای بادی هم میتوان با انگشــــتگذاری خاص ربع پرده ایجاد کنیم که البته بســــیارمحدود اســــت، بنابراین باید ســــعی کنیم روی دســــتگاههایی از موســــیقی ایرانی کار کنیم که الزامی به ربع پرده ندارد. درخارج از ایران اکثریت سازها بینالمللی است و ربع پرده ندارد. ■ چند سالی است درایران موسیقی تلفیقی باب شدهاستودرستیاغلطایننوعموسیقیاجرا میشود،نظریدراینبارهدارید؟
من با موسیقیهایی که در ایران تولید و اجرا میشود در ارتباط نیستم و دسترسی هم ندارم، اماخیلیجالباستاگرهنرمندانایرانیبتوانند رابطهای بین موســــیقی ایرانی و کالسیک ایجاد کنندتابلکهموسیقیمابتواندبینالمللیشود. ■ اشارهکردیدماملتیهستیمکهدچارفقرفرهنگی شدهایم،اینفقرفرهنگیرادرچهمیبینید؟
وقتی نگاههای افراطی به فرهنگ و هنر وارد شوند قطع به یقین موانعی هم ایجاد میگردد. چرا باید نهادهای غیرمســــئول تصمیم گیرنده فرهنگ وهنر ما باشند! پیش از انقالب هم وضع به همین منوال بود اما هنرمندان نگذاشتند این مســــأله پا بگیرد، همین امر سبب شد موسیقی ما آن دوران نســــبت به امروز پیشرفت بیشتری داشته باشــــد. نوســــانهای فرهنگی ما به سبب همین نگاهها و تصمیمگیریها به وجود آمده و موسیقی در ایران را با دشواری هایی مواجه کرده است.
بیســــت وپنجمین ســــالگرد فوت پدرم بود کــــه به ایران آمدم؛ به این نیــــت که یک تعداد از کارهای ایشان را در کشورم اجرا کنم، زمانی که به تاالر وحدت رفتم، آقایی پشت میز نشسته بود و پارتیتورهاراازمنگرفتوگفتنداجازهندارماجرا کنم. وقتی به ایشان نگاه کردم دیدم پارتیتورها را برعکس گرفته و معلوم بود که تا به حال چنین چیزی ندیده و حتی آگاهی نســــبت به آن ندارد. بیتردید یکی ازعلتهایی که از برگشت به ایران صرفنظرکردمهمینمشکالتاستچراکهدر اینسالهاهمچیزیتغییرنکردهاستوهمین امر سبب شد بعد از انقالب افرادی چون من که در ایران به فعالیت موســــیقی مشــــغول بودیم، باالجبار کشورمان را ترک کنیم. هر زمان به این موضوع فکرمیکنم که شــــاید اوضاع کمی بهتر شــــده باشــــد و تغییراتی درایران رخ داده به این نتیجهگیری میرســــم که هیچ اتفاقی رخ نداده وهمان سطح فرهنگی وجود دارد. البته عدهای این مشــــکالت و اشتباهات را به خود قبوالندند و متقبل شدند که حسابشان ازبقیه جدا است، اما افرادی هم ازایران کــــوچ کردند. آن زمان به من گفتند اجازه روی صحنه رفتن ندارم و نمیتوانم رهبرارکستر باشم، در صورتی که درهنر تفکیک جنسیتیوجودنداردوایننگاهکامالًاشتباهاست. ■ البته در حال حاضر فضای موســـیقی در ایران بویژه برای بانوان کمی بهترشـــده اســـت و شاهد حضوربانوانهنرمندبخصوصدررهبریارکستر روی صحنه هســـتیم. آیا تصمیم داریـــد به ایران برگردیدوادامهفعالیتهایخودراداشتهباشید؟
خیر، دیگر از من گذشــــته اســــت. آن زمان که فعال بودم، این همه سنگاندازی کردند و طرد شدیم و اکنون که تقریباً نزدیک به 80 سال سن دارم و نمیتوانم بدرســــتی راه بروم چه فایدهای برایم خواهد داشت. شــــنیدهام عدهای روی کار آمدهاندکهچندانتخصصیدرموسیقیندارند. وقتی تحصیــــالت به همان میزان آموزشــــی که درایران وجود دارد خالصه میشــــود، نتیجهاش همین است وقطعاً هنرمندان رشدی نخواهند داشت. سطح کارموسیقی بانوان درایران بسیار مبتدی اســــت، چرا که محدودیت در موســــیقی بانــــوان مانع از رشــــد آنها شــــده اســــت. در مورد رهبری ارکستر هم باید بگویم، رهبری ارکستر در ایران چندان گسترده نیست و حتی کسانی که به این کار میپردازند نیاز به علم و آگاهی بیشتری دارند. امیدوارم شــــرایط هنر در ایران کمی بهتر شــــده باشــــد اما چه فایده ما دو- سه نســــل را از دست دادهایم. فقر فرهنگی تنها شامل دخالت یک ســــری نهادها ونگاههای افراطی نمیشود، به هر حال هنرمندان هم وظیفه دارند در زمینه موســــیقی و پیشــــرفت علم و دانششان تالش کننــــد. برای اینکه بخواهیم چیــــزی را بیاموزیم، ابتــــدا باید این اطمینان وجود داشــــته باشــــد که آن چیــــز موجودیــــت دارد یا خیر؛ وقتــــی برروی موسیقی پرده کشیده شــــده، چگونه میتوان آن را دید وحضورش را بــــاور کرد! وقتی تحصیالت و پیشــــرفت را محدود میکنند قطعــــاً فردی که بهدنبال موسیقی اســــت آموزشهای مبتدی را میآموزد. ■ با این حســـاب تفسیر شما این اســـت که ایران همچناندرهنرموسیقیرشدینداشتهاست!
بله، صددرصد. همه موزیســــینها در ایران باسواد نیستند و اگرهم کسانی باشند که بخواهند در ایــــن زمینه تحصیل کننــــد، مجبورند تنها به هنرســــتانها و مراکز آموزشــــی متوسل شوند که بازهم نمیتوانیم بگوییم همه استادان باسواد هســــتند. الحمدهلل در ایران همه با عنوان استاد نام برده میشوند. وقتی کسی مرا استاد خطاب میکند،بهمنبرمیخورد.مناستادنیستمواین واژه برای یک تعداد افراد محدود به کار میرود. ما باید سواد باال و قدرت تشخیص خوب از بد را داشته باشیم تا هر فردی را استاد خطاب نکنیم. آن زمــــان که به ایران آمدم، به دیدار هنرجویانم رفتم، وقتی از آنها ســــؤال کردم مشــــغول به چه کاری هســــتید، گفتند تدریس موســــیقی و بسیار تعجب آور! وقتی یادگیری به همان میزان علم و دانش محدود میشــــود، به همان نسبت هم مــــردم آگاهی پیدا میکنند. فرهنگ در یک چیز خالصه نمیشــــود، فقرفرهنگــــی در صورتی به وجود میآید کــــه ذهن را به چیزهای محدود در پیرامونمان مشغول کنیم.من براین نظرم برای تربیت یک جامعه در وهله نخست باید استادان و معلمان بزرگی حضورداشــــته باشند تا بتوانند کار کنند که اکثریت این معلمان بزرگ به خارج از ایران ســــفر کردهاند و آن تعداد هم که در ایران زندگی میکنند، شرایط خوب کار کردن برایشان فراهمنیست. ■ ارزیابی شما از موســـیقی ایران بویژه موسیقی بانوانچیست؟
طبق اطالعات جســــته گریختهای کــــه دارم محدودیــــت موســــیقی در ایران باعث شــــده هر کســــی به همان میزان فکر و اندیشه خود تالش کند. متأسفانه بعد از انقالب عرصه هنر مشمول تالطم های فراوان شــــد و نیاز اســــت ســــه، چهار نســــل تغییر کند تــــا این وضعیت جبران شــــود. پیش از انقالب شرایط ارکسترمجلسی و ارکستر سمفونیک بسیار خوب بود وحتی ارکستر بانوان