Iran Newspaper

در صفحات «ایران جوان» بخوانید:

جوانان هیجان و خطرات کویرنوردی و بیراههنورد­ی برای اندازند؟ چرا جوان ها بزرگ شدنشان را به تعویق می - نگاه جوانان به تحصیالت دانشگاهی و واقعیت هایی که همه می دانیم

- سهیال نوری گزارش نویس

پرادو به گل مینشیند و چهار سرنشین آن پیاده میشــوند؛ جایی در حــد فاصل آران و بیدگ ِل کاشــان و دشــتکویر. یک مقصد بیراههنورد­ی جذاب و مرموز برای جوانان. دو نفر به امید یافتن کسی برای کمک جدا میشوند... موســیقی لحظــه بــه لحظــه اوج میگیرد. ترکهــای النهزنبوری زمیــن تمام صفحه نمایــش را ُپــر میکنــد. بــه یکباره وســعت کویر نمایان میشــود. موســیقی در صدای قدمهایــی کوتــاه و کمجــان گــم میشــود و لحظــهای بعــد نفسهــای خســته راوی کــه میگویــد آن دو هرگــز برنگشــتند: «فروردین79 هــم دریاچه در همان نقطه آبســتن حادثهای دیگر بود. ســه نفر با یک خودروی اف ِجیکروز درگیر اتفاق مشابهی شدند و مردجوانی که شبانه برای استمداد پــای در د ِل ســنگ دریاچــه گذاشــت هرگز بازنگشت.» این آغاز یک مســتند اســت کــه به همت و روایت آرمان مکنونی و امیر نیکنامپیرز­اده روی پرده ســینما رفت. مســتندی که برای راهنمایی مســافران جوان دریاچه نمک و کویر مرنجاب ســاخته شــد؛ قشری که بعد از گران شدن ســفرهای خارجی حاال بیش از پیــش ســر بــه بیابان میِگــذارد. امــا این ســفرها به همین سادگی نیســت و آنهایی کــه بدون تجربه الزم راهی کویر میشــوند، اگر شــانس یارشــان باشــد و جان ســالم به در ببرنــد، لحظههایــی دردنــاک را از ســر خواهند گذراند. به قول اصباح رئیس جمعیت هاللاحمر شهرســتان آران و بیــدگل کــه 12 ظهــر روز هشــتم آذر ماه پــس از اعالم مرکــز کنترل EOC اســتان، در عملیــات امــداد و نجات یــک جــوان72 ســاله حضــور پیــدا کــرد، خیلــی از ایــن جوانها صرف داشــتن یک ماشین چهارچرخ خود را آماده کویرگردی میداننــد، در صورتــی کــه ایــن تــازه آغــاز ماجرای پرمخاطرهای اســت که به دســت خودشان رقم میخورد. ماجرایی که بارها و بارهــا در کویــر مرنجــاب و دریاچه نمک تکرار شده و طی 5 سال اخیر جان 3 جوان را گرفتــه و دههــا جــوان را هــم گرفتــار دل ســنگ دریاچه و میهمــان ماجراهایی تلخ کرده است. بــه گفته اصباح، جوانی که تــا این لحظه از او بــه عنــوان آخرین گرفتار شــده مرنجاب یاد میشــود به تنهایی از کرج راهی شده تا چنــد روزی در کویر و دریاچه نمک ســپری کنــد: «او خــودرواش را کاشــان میگذارد و بــا یک آژانــس تا مرنجاب مــیرود و در راه شــارژ تلفــن همراهــش تمــام میشــود. با اطالع خانــوادها­ش، امدادگران هاللاحمر آران و بیــدگل از طریــق ســیگنالها­ی مخابراتــی، رد او را میگیرنــد و در ســاعت 14 روز دهــم آذرمــاه در حوالــی کوههــای «کلنگاز» پیدایش کردند. گرچه مرد جوان از ایــن موضوع ابــراز ناراحتی کرد و به قول امدادگرها و راهنماهای محلی مثل خیلی از جوانهای گرفتار در کویر دست از غرور و کله شقی برنداشت.»

■ از همان راه برگرد

از کویــر مرنجــاب تا دریاچه نمــک مرکزی راه زیــادی نیســت. آن ســوی رملهــای خطرناک کویر و ماســههایی که به ســادگی و حتــی با وزش نســیم جابهجا میشــوند، دریاچــه پیداســت که در نقشــههای هوایی حالت مثلثی دارد. از یک طرف قم، از یک طرف کاروانســر­ای مرنجاب و از سوی دیگر میان دشت کویر محصور است. دریاچــه بــه ظاهــر خشــک شــده، امــا یــک بخــش آن بــه لحــاظ جغرافیایــ­ی جــزو آخریــن نقطههایی اســت که رو به خشــکی رفتــه و در پــی تغییرات اقلیمــی به باتالقی تبدیل شــده و الیــه ضخیمــی از نمک روی آن بســته شــده و زیر این الیه ضخیم، آب و گل اســت. در نقاطــی از دریاچــه، ضخامت نمــک کمتر اســت و بــه راحتی زیــر قدمها شکســته میشــود که این خطرناک نیست، اما خــودرو به راحتی در آن فــرو میرود. در ایــن کویر وســیع هیچ عارضهای نیســت که حتی بشــود به کمک وینچ یا قرقرهای که به یــک موتــور الکتریکی و کابل متصل اســت، خــودرو را از گل خــارج کــرد. چهــار جوانــی کــه ســال 93 با خــودرو آفــرود ســواری وارد منطقه شــدند، در جایی که ضخامت نمک کم بــود بــه همین وضعیــت دچار شــدند. وسعت دریاچه باالست و شانس پیدا شدن گمشــدهها و خــودرو پایین. بعــد از چند روز که آب و آذوقه تمام شد دو نفر از آنها برای کمــک پیاده راه افتادنــد و از آن جا که فنون جهتیابــی و کنتــرل منابــع آب و غذایی را که همراهشــان بود نمیدانستند، در مقابل تابــش آفتــاب کویــر جان خــود را از دســت دادند و دو دوســت دیگرشان بهطور اتفاقی زنده ماندند. گیــج و گنــگ شــدن در دل کویــر، ایــن کــه ندانی راه بیرون آمدن کدام ســمت است، از دســت دادن امیــد، ســرمای جانــکاه شــب و کــم شــدن آب و غــذا از یــک طرف و زیبایی ســتارههای درخشــان شــب کویر، مجموعــهای از چالشهایــی را میســازد کــه جوانان مجذوبش میشــوند؛ مجذوب هیجــان جــان بــه در بــردن و درک زیبایی بیابان. در ایــن کویــر تابلویــی در کار نیســت، تنهــا قطب نما یا دستگاه جی پی اس تا حدودی کمــک کننده اســت و اگر هیچ کــدام از اینها نبــود بایــد بــا کمــک عناصــر طبیعــت بــه جهتیابــی پرداخــت. البتــه فقــط مســلط بودن بــه جهتها کفایت نمیکنــد و لزوماً بــه معنــای پیــدا کــردن راه نجات نیســت. تیرچراغبــ­رق، ســاختمان و المانهایــ­ی از ایــن قبیــل در دوردســتها نیســت کــه فرد آنها را نشــان کند. خیلی از گرفتار شدههای کویر مرنجــاب به هوای اینکه اســیر آفتاب تند و بیرحم کویر نشــوند بــا غروب آفتاب پــی راه نجــات میگردنــد. در دوردســتها کورســوهای­ی نمایــان میشــود، نورهایی که از سرچشــمه آنهــا شــهرهایی در چنــد ده کیلومتری آران و بیدگل است. گمشده کویر، بــا هــزار امید به ســمت نــور بــه راه میافتد غافــل از اینکــه هرچقــدر هــم پیــش برود خورشــید از او جلــو میزنــد، روز بعــد از راه میرســد و تابش تند نور خورشید با او کاری میکند کــه قابل تصور نیســت. آنهایی هم کــه در طول روز پــی راه نجات میگردند در دوردســتها کوههایــی میبینند کــه در مرز اســتان ســمنان اســت. درحالیکــه دریاچه نمک به شهرستان آران و بیدگل نزدیکتر اســت. مهمتــر اینکــه پــارک ملــی کویر در نزدیکــی همیــن کوههــا و در یــک منطقــه محافظتشــد­ه قــرار دارد و انــواع حیوانات درنده و وحشی آنجا زندگی میکنند. «موقعیــت جغرافیایی دریاچــه به گونهای است که برای خروج از آن اگر از همان راهی که وارد شــدهای خارج نشــوی، شانس زنده ماندنت بسیار اندک خواهد بود.» ایــن را نجارزاده میگوید کــه نظامی بوده و بعد از بازنشســتگ­ی به واسطه تحصیالتش در حــوزه جغرافیــا تورهــای کویرنــورد­ی را هدایت میکند. او از سه جوان بیراهه نوردی میگویــد کــه فروردیــن مــاه امســال به دل کویــر مرنجاب زدند: «با اینکــه به رانندگی در کویــر تســلط نداشــتند دو روز در کویــر میمانند. روز 12 فروردین در منطقه «ریگ بلنــد» ناهار میخورند و به ســمت دریاچه نمک حرکت میکنند و نزدیکیهای همان نقطــهای که خــودروی جوانهــای قبلی به گل نشســته بود، خودروشــان داخل باتالق فرو میرود.» در اطــراف دریاچــه، معادن نمــک زیادی هست و خودروهای سنگین برای برداشت نمــک در مســیر دریاچه و اطــراف آن تردد میکننــد. بــه گفته نجــارزاده ایــن رانندهها برای نشــانهگذا­ری در بخشهای مختلفی از مســیر، الســتیکها­ی کهنــه خــودرو قرار دادهاند تا سیاهی الستیک و سفیدی سطح دریاچــه نمــک تضادی بــه وجود بیــاورد و آنها را به سمت مسیر درست هدایت کند. این ســه جــوان که از ایــن موضــوع بیخبر بودند به خیال اینکه با آتشزدن الستیک و بلندشدن دود میتوانند به نجات امیدوار باشــند، یکــی از آنها را آتش زدنــد و از آنجا کــه بــا یــک شــعله کوچــک نمیتوانســ­تند الســتیک را روشــن کننــد، یکــی ازایــن ســه جوان کفشهای خود را آتش زد تا الستیک شعلهور شود، اما این کار نتیجهای نداشت جــز اینکه مرد جوان ادامه مســیر را با پای برهنه طی کند. با هوشمندی حدود 25 کیلومتر را در جهت رد خــودروی خودشــان طــی میکننــد و به اتاقکی میرسند که در نزدیکی کاروانسرای مرنجاب است. قرار بر این میشود دخترها همانجــا بماننــد تــا مــرد جــوان دنبــال راه نجات بگردد اما او به جای اینکه به سمت جنــوب کاروانســر­ا بــرود بــه ســمت غرب و سراجه (پاالیشــگا­ه قم) میآید. منطقهای که باتالقی و نمکزار است و هیچ جنبندهای در آن وجود ندارد. او 50 یا 60 کیلومتر را در جهت اشتباه طی میکند. دخترهای جوان به صــورت تصادفی توســط رانندههــا پیدا میشــوند امــا از همســفر سومشــان خبری نشــد تا اینکه تعداد زیــادی از امدادگرها و بلدهای محلی بعد از حدود 20 روز جســد او را پیدا کردند.

■ اولین ماجراجوهای کویر ریگجن

همیــن بیگــدار بــه آب زدنهاســت کــه خطرآفریــن میشــود. چیــزی کــه مهــدی میرشاه کرمی به هیچ عنوان دنبال آن نبود و نیست. او و دوستانش تنها کسانی هستند که توانستهاند شرق به غرب کویر ریگجن را، منطقــهای کــه بــه ریگ بــزرگ معروف اســت، درســت از وســط باتــالق و البتــه بــا خودرو طی کنند. بــه گفته یکی از خبرنگارهای محلی پیش از این گروه، توریســتها­یی از کشــور فرانســه و انگلســتان قصد این کار را داشتند اما موفق نشــدند وخــودروی آنهــا هــم در دل باتالق کویر ریگجن به گل نشست. مهدی ســاکن اصفهان اســت و از سالهای خیلــی دور در منطقــه ریگجــن در امتــداد کویر مرنجــاب، کویرنوردی میکرده اســت. او از سر عالقه دوست داشت بخش باتالقی ریگجــن را با خــودرو طی کند، برای همین بــا گروهی از دوســتانش طــی چندین مرتبه بــه کویر وارد و از آن خارج شــد تــا منطقه را شناسایی کنند و اگر شرایط به گونهای شد که نتوانستند با خودرو به مسیر ادامه بدهند راه مناســب برای پیادهپیمای­ی را پیدا کنند. این جوانها که مســیر بیابانی 480 کیلومتری را طی کردند بــه عنوان اولین گروهی هســتند کــه از منطقه انارک داخــل کویر ریگبزرگ شــدهاند و بعــد از گذرانــدن تپههــای «آقــا علیعباس» از وســط باتالق عبــور کردهاند و بعــد از 12 ســاعت کلنجــار بــرای بیــرون کشــیدن خــودرو از باتــالق منطقــهای را کــه بــه ریگبــزرگ و گود دو باغ معروف اســت پشــت سر گذاشتهاند. در صورتی که به گفته مهــدی کســانی که بــا تور بــه منطقــهای که در حالحاضــر بــه ریگجن معروف اســت میآینــد، از ســمت جنــدق وارد دریاچــه نمک میشــوند. در واقع تورها باتالق را دور میزننــد و از مناطقی که بــه تنگه ظلمات و ملکآباد معرف است میگذرند.

■ طبیعت خطرناکتر از شهر نیست

مســتند «پــای در دل ســنگ» بــه مخاطب میقبوالنــ­د کــه در کویــر تکنیکهــا مقــدم بــر ابزارنــد و بــا حوصلــه و بــه کارگرفتــن روشهای خالقانه، ساده و کارآمد میشود از دل ســنگ دریاچه گریخت. آرمان و امیر که برای ساختن این مستند آموزشی راهی دریاچه شــدند، خودشــان هــم در نزدیکی همــان بخشــی کــه حادثههــای قبلــی رقم خورده بود، گرفتار باتالق شدند. تمام یک روز و نیمــی که آرمان تالش میکرد خودرو را از باتالق بیرون بکشد، با لنز دوربین امیر ثبت شد. آرمــان که از نوجوانی بــا طبیعت خوگرفته و در ســفر، از پــس خطرهــای احتمالــی و مشــکالت برمیآیــد و خیلیهــا او را «جانســخت» صدا میکننــد، بیش از یک روز وقــت گذاشــت تــا خــودرو را از باتــالق بیــرون بکشــد. از او میپرســم تنهایی توی طبیعت خطر نــدارد؟ میگوید: «طبیعت خطرناکتر از شــهر نیســت. به شــرطی که بدانی با آن چکار کنی.»

گیج و گنگ شدن در دل کویر، این که ندانی راه بیرون آمدن کدام سمت است، از دست دادن امید، سرمای جانکاه شب و کم شدن آب و غذا از یک طرف و زیبایی ستارههای درخشان شب کویر، مجموعهای از چالشهایی را میسازد که جوانان مجذوبش میشوند؛ مجذوب هیجان جان به در بردن و درک زیبایی بیابان

 ??  ??
 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran