Iran Newspaper

«متری شیش و نیم» دیدن این فیلم واجب است

-

ژانر فیلمهای قاچاق مواد مخدر به عنوان یک ساب ژانر فیلمهای پلیســی- گانگستری، ســابقهای طوالنی در ســینمای ایران دارد که اوج آن را میتوان در دهه چهل و با فیلمهای ساموئل خاچیکیان، ســیامک یاســمی، خســرو پرویــزی و اســماعیل ریاحــی دیــد. بعد از انقالب نیز فیلمها و ســریالهای زیادی در این ژانر ســاخته شــد کــه جــز چند اســتثنا مثــل «تیــغ و ابریشــم» کیمیایی یا «ســناتور» مهــدی صبــاغزاده، اغلــب آنها فیلمهایی کلیشــهای و ســطحی با شــخصیتهای­ی مقوایی و فیلمنامهها­یی آبکی بودهاند اما ساخت فیلمهایــی مثــل «مغزهــای کوچک زنــگزده» و «متری شــیش و نیــم» در ســالهای اخیــر، بیانگــر تحولی در ایــن ژانر در ســینمای ایــران اســت. به نظر، تأثیر ســینمای معاصر امریــکای التین بویژه ســینمای مکزیک و برزیل و فیلمهایی چون امورس پروس، شــهر خدا، ســیکاریو، هلی و ترافیک بر فیلمهای این ژانر در ایران، کامالً مشــهود اســت. ســعید روســتایی در فیلم اولش یعنــی «ابد و یک روز»، بــر روی قربانیــان اعتیــاد و فقــر تکیــه کرده بــود و ایــن بار در «متری شــیش و نیــم» به دنبال عامالن و مســببان این پدیدههای ســیاه اجتماعی اســت. فیلم تصویر وحشــتناکی از زندانهای مواد مخدر و شرایط غیرانسانی حاکم بر آن نشان میدهد.

واقعیتــی تکاندهنــد­ه کــه خــودم ســالها پیــش، از نزدیک در جریــان ســریال مســتندی کــه در مــورد ریشــههای اعتیــاد در ایران میســاختم دیــدم و لمــس کردم هرچند آن ســریال هرگــز از صدا و ســیما پخش نشــد. در این فیلم، انبوهی از زندانیــان (معتادان و قاچاقچیان مواد مخدر) را میبینیم که در فضایی تنگ و خفقانآور کــه امکان نفس کشــیدن هم نیســت در کنار هــم میلولند و اغلب آنها اعدامشــان را انتظار میکشند. پیمان معادی در نقش پلیسی ســختگیر، تندخو و ســازشناپذ­یر که رفتاری خشــن و غیرانسانی با معتادها و زندانیان دارد، یکی از واقعیترین پلیسهایی اســت که در ســینمای ایران خلق شده است. فیلم با ضرباهنگ تندی پیش مــیرود و فیلمســاز، بــر کارگردانــ­ی صحنههــای داخلــی و خارجی و کنتــرل بازیگــران غیرحرفــها­ی در کنــار بازیگران حرفهای تســلط دارد. ورود ناصــر خاکزاد(نویــد محمدزاده) به عنوان یکی از ســران شبکه قاچاق مواد مخدر به داستان و جدال لفظی او با افسر پلیس (پیمان معادی)، کشــمکش هیجانانگیز و نیرومندی ایجاد کرده. خاکزاد که در خانوادهای فقیر و محروم بزرگ شــده، در مناســباتی فاســد و بیمار از راه قاچاق مواد مخدر، به ثروت هنگفتی رســیده و مست قدرت است و از اینکه مجبور است در کنار عوامل و پادوهای خود که لو رفتهاند زندانی باشد احساس حقارت و ناتوانی میکند. او تالش میکند تا با دادن رشــوه، افســر پلیس را بخرد اما تالش او بیفایده است.متأســفانه روســتایی، در بخــش دوم فیلم، با تغییر زاویــه دید، افســر پلیــس را رها کــرده و با تمرکــز و تأکید بــر زندگی ناصر خاکزاد و وضعیت اسفناک خانوادگی او در گذشته، سعی در ریشهیابی و تحلیل شخصیت او و ایجاد سمپاتی در تماشاگر نسبت به او دارد که موفق نیست.

اینکــه او حاضــر اســت همه جرایــم خــود را بپذیرد جز کشــتن بچه، یادآور شــخصیت کریســتین بیل در فیلم «در بروژ» است. در صحنــهای از فیلم که پلیس برای دســتگیری او به خانهاش حمله میکنــد، او را در حالــی کــه بر اثر مصــرف زیاد قــرص و مواد مخدر بیهوش شــده پیدا میکند و بعد از زبان او میشــنویم که با خوردن قرص قصد خودکشی داشته است که چنین کاری از شخصیتی مثل او برنمیآید. بویژه آنکــه در صحنه مالقات خانوادگی در زندان، او را بســیار وابســته به خانوادهاش میبینیم و این تضاد شخصیتی او قابل باور نیست. همینطور صحنهای که او در دادگاه جلوی قاضی به افســر پلیس تهمت قبول رشــوه و ســرقت مواد مخدر میزند و قاضــی حــرف او را میپذیرد و به معادی شــک میکنــد پذیرفتنی نیســت. چرا کــه بعید اســت قاضی دادگاهــی بخواهد هــر حرف و تهمتی را که یک زندانی برای نجات خود به مأموران قانون میزند بــاور کند و دســتور بازداشــت فــوری آن مأمــور را آن هــم در حضور متهم بدهد. از ســوی دیگر اســتیصال و درماندگی افســر پلیس نیز بعد از شــنیدن تهمت باورپذیر نیست. به این ترتیب روستایی، در نیمــه دوم فیلــم، همه زحماتی را کــه برای معمــاری فیلم خود و پرداخت شخصیتهای محوریاش ساخته، هدر میدهد.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran