Iran Newspaper

«ماجرای نیمروز: رد خون»؛ ملودرام ایدئولوژیک

-

محمد حســین مهدویــان دیگر متخصص ســاخت تریلرهــای سیاســی بــر اســاس رویدادهــا­ی سیاســی معاصــر و درگیــری بین نیروهای امنیتــی و نظامی با گروههای مســلح مخالف جمهوری اسالمی شده اســت. در ماجرای نیمروز شماره یک، او با رویکردی مستندگونه، درگیری مأموران امنیتی با ســازمان مجاهدین خلق و نابودی شبکه موسی خیابانی در تهران را تصویر کرده بود که نتیجه آن تریلری نفســگیر و خوش ســاخت بود هرچند در روایت تاریخی، کامالً یکجانبه و متکی به روایتهای رسمی و امنیتی بود. در ماجــرای نیمروز شــماره دو یا رد خون کــه به عملیات مرصاد و درگیــری با نیروهای موســوم به ســازمان مجاهدین خلق در ســال 1367 مربوط اســت، مهدویان ســعی کرده با اســتفاده از ماجرای خانوادگی زن و شــوهری و خواهر و بــرادری که به خاطر اختالفات سیاســی و ایدئولوژیـ­ـک در مقابــل هــم قــرار گرفتهانــد، آن طــرف درگیــر در ماجــرا یعنــی مجاهدین خلــق و تضادهــای درونی آنها را نیــز نشــان دهــد و با ایــن کار به یک توازن نســبی در روایت شــبه مســتند و تاریخی خود برســد هرچند باز همچنان موضع دوربین، زاویه دید فیلم و شــیوه روایت آن کامالً امنیتی و جانبدارانه اســت کــه کامالً طبیعی اســت و اگر غیــر از آن بود چنین فیلمی ســاخته نمیشــد. در این قســمت، فیلمســاز، عملیات مرصاد و پیشــروی نیروهــای رجوی در خاک ایران با حمایت صدام را دراماتیزه کرده و توانسته با استفاده از همان شخصیتهای قسمت اول(مأموران اطالعاتی) و ایجاد کشمکش بین آنها و نیروهای مخالف از یک سو و نیروهای خودی از ســوی دیگر، موقعیت دراماتیک جذابی خلق کنــد. امتیــاز قســمت اول ماجرای نیمــروز در رویکرد مســتندگون­ه آن بــه ماجراهای تاریخی بود اما «ماجــرای نیمروز دو» با پیگیری یــک خــط ملودراماتی­ک ضعیــف در دل جنــگ و آتش بــازی، در واقــع ترکیبــی از «ماجــرای نیمــروز یک» و «التاری» شــده اســت. ریشــههای ایدئولوژیک درگیری و اختالف افشــین و همســرش (یا کمال و خواهرش) در فیلم بیان نمیشــود. افشین حتی نمیداند زنــش که خواهر کمال اســت چرا به پایگاه اشــرف پیوســته و برای یافتن پاســخی برای ســؤال خود، میخواهد سیما زنده بماند تا به ســؤال او جواب دهد اما متأسفانه در پایان فیلم به این سؤال مهم جواب داده نمیشــود. ســیما میگوید برای فرار از دســت بعثیها به اشــرف پنــاه برده اما این حــرف، توجیه قابل قبولی بــرای کار او نیست. دوربین روی دست لرزان که با زاویه دید سوبژکتیو نظارهگر ماجراست، تصاویر گرینی و مایل به زرد و خاکستری که به تصاویر آرشیوی دهه شصت نزدیک است و روایت تقویمی رویدادها، حال و هوای مســتندگون­ه فیلم را تقویت کرده است. اما زاویه دید فیلم و قــرار گرفتــن دوربین در پایان فیلــم در کنار صــادق، مغز متفکر تیم امنیتی در عملیات مرصاد که آدم ســنگدلی اســت و رفاقت و دوســتی سرش نمیشــود و به نزدیکترین همکارانش بیاعتماد اســت و فیلمساز نیز با نشــان دادن خیانتهای اطرافیان او بر این بیاعتمــاد­ی او صحه میگذارد، «ماجرای نیمــروز: رد خون» را به تالشــی برای مستندنگاری رویدادهای معاصر از موضعی امنیتی تبدیل میکند که نمیتواند پاســخگوی بسیاری از ابهامات و چون و چراهــای تاریخــی در مورد حــوادث و درگیریهای سیاســی دهه شصت باشد.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran