Iran Newspaper

باخت نمادین جمعی در جهان مسطحفوتبال

- رضا شجیع

میآوریــــ­م. با همــــه اینها چرا همواره از ســــوی مســــئوال­ن و سیاســــتگ­ذاران با فوتبــــال همان برخوردی میشــــود که با دیگر پدیدههای نوین شدهاست؟

گویا هر امری که پذیرش و دعوت همگانی را به خود جلب میکند، در حوزه سیاستهای ماباکجفهمی­وحتیدشمنیم­واجهمیشود. انگار که سیاست ما همان بچه لوسی است که میخواهد تمــــام توجهات را بــــه خود جلب کند. تمام توجهات به موضوعی باشــــد که او دربارهاش صحبت میکند و قصد توجیه آن را دارد. از همین رو است که خبر اصلی برایش خبری اســــت که از رسانههای خودش پخش میشــــود. از طــــرف دیگر، هرجا کــــه میبیند «ســــپهر عمومی» بــــه پدیدهای توجه نشــــان میدهد که دیگر آن پدیده در دست او نیست، یعنــــی دیگر حوزه کنترل را به دســــت ندارد و نمیتوانـــ­ـد چفتوبســــ­تها، محدودیتها و قوانین خودش را بهصورت کامل اعمال کند، شروع به انگزنی و دشمنی و ناموجود کردن پدیدهها میکنــــد. از همین رو، دیگر تالشــــی برای فهم و الگوســــا­زیها اتفــــاق نمیافتد و تلفات انســــانی و اجتماعی زیاد میشــــود. در چنین شــــرایطی خــــود جامعه مجبور اســــت مرتــــب خطا و پرســــش کند، زمیــــن بخورد و تلفات بدهد تا در نهایت به یک نسخه رفتاری مطلوب در حوزه اجتماعی برسد. ■ برای پرســــش بعــــدی از کالم خودتــــان وام میگیرم که گفتیــــد «با فوتبال به جنگ جهان میرویــــم» در حالــــی که بــــه نظر میرســــد در حوزههای علمی یا برخی رشــــتهها­ی ورزشــــی مانندکشتیم­وفقیتهایبی­نالمللیبیش­تری کسبکردهایم.چهویژگیدرف­وتبالوجودد­ارد کهچنینقابل­یتیبهآنبخش­یدهاست؟

البته من «به جنگ جهان رفتن» را تأیید نکردم؛ بلکه فقط از رویکردمان نسبت به این سوژه ســــخن گفتم. بدین معنا که ما گاهی از فوتبال به شکل ابزاری برای بازتولید منویات سیاســــی خــــود اســــتفاد­ه میکنیــــم. در واقع آسیبشناسیک­ردم.

امــــا ویژگیهــــ­ای فوتبــــال؛ اوالً فوتبــــال پربینندهتر­یــــن ورزش جهــــان اســــت. از نظر فلسفه اجتماعی، بشدت شبیه زندگی است؛ گویــــا در حال مرور زندگی خودمان هســــتیم. مخصوصاً ویژگی غیرقابــــ­ل پیشبینی بودن آن. فوتبــــال اصالً منطــــق ارســــطوی­ی ندارد، خیلــــی از اوقــــات رخدادهایــ­ــش بــــر اســــاس شانس است مثل اینکه شما یک دقیقه بعد را هــــم نمیتوانید پیشبینی کنیــــد. گاهی در پایــــان 90 دقیقه بــــه یکباره سرنوشــــت بازی عــــوض میشــــود. به لحــــاظ نمادشناســ­ــی و اسطورهشناس­یهمفوتبالق­ابلبررسیاس­ت. داوری هست که ســــوت میزند و مرتب شما را به لحظه موعود و روز قیامت برمیگرداند؛ زمانی که قرار اســــت قضاوت شــــوید، مرتب دارید توسط کسانی که خدایان زمینی هستند و اشــــتباه میکنند، قضاوت میشــــوید. یعنی بحث تقدیر و تقدیرگرایی بشــــدت در فوتبال نمود دارد. این همان چیزی است که در آیین و اسطوره رخ میدهد. فوتبال یک آیین است و آیینها همانگونه که جورج کمبل میگوید، فراخواندنا­سطورههاهست­ند. ■

بارهــــا گفتهام اگر شــــما یــــک آدم فضایی باشید که جامعهشناسی خوانده و از کره مریخ در ایــــران و از بــــد حادثه در اســــتادی­وم آزادی پیاده شده باشید میتوانید بفهمید که مردم این جامعه چه مشــــکالت­ی دارند و چگونه به پدیدارها نگاه میکنند. به نظر میرســــد نهاد ورزش بــــا تمام ویژگیهایی که از خود نشــــان میدهد نمونه کوچکی از کل جامعه ما است.

ورزش هم مانند هر پدیده دیگری ادبیات مختص به خــــود را دارد و مرتب تولید محتوا میکنــــد. برای مثال زبان کســــانی که در حوزه هواداری هســــتند بســــیار قابل بررســــی است اینکه آنان از چه شعارهایی استفاده میکنند و چگونــــه تشــــویق میکننــــد. پــــس از باخت چگونــــه کار را ادامــــه میدهنــــد؟! گزارشــــگ­ر بازی چگونه حــــرف میزند و خــــود بازیگران صحنه چــــه دیالوگهایی با هــــم دارند؟ این دیالوگها، دیالوگهای نوشــــته شده نامرئی فرهنگی است که کامالً در فرهنگ ما جا دارد. روزنامههای ما چگونه ســــخن میگویند؟ اگر در میــــدان ورزش رانــــت، فســــاد و داللبازی میبینید، بایــــد آن را به توان «ان ام» رســــاند و بعــــد فهمید که در دیگر میدانها هم وضع به همین شکل اســــت. ما ورزش را همانگونه مدیریــــت میکنیم که سیاســــت، بهداشــــت، اقتصــــاد و خانــــواد­ه خودمــــان را مدیریــــت میکنیم. این رویکردها مشــــترک است با این تفاوت که میــــدان ورزش در جهــــان معموالً میدانی اســــت کــــه بیشــــتری­ن دوربینها روی آن متمرکز شدهاند. یعنی شما بهعنوان یک خبرنگار و من بهعنوان یک مفســــر اجتماعی راحتتــــر و آزادتــــر میتوانم در مــــورد میدان ورزش اظهارنظـــ­ـر کنم تا نهاد اقتصاد یا نهاد دین یا نهــــاد آموزش و پرورش. به عبارتی اگر شــــما در مورد دین، سیاســــت و دولت از من ســــؤال کــــرده بودید احتماالً خیلی دســــت به عصاتر صحبت میکردم تا زمانی که در مورد میــــدان ورزش صحبت میکنم. پــــس این را باید بپذیریم که میدان ورزش با توجه به تمام دوربینهایی که بر آن نظارت میکند به نظر میرسد یکی از پاکترین نهادها و میدانهای ما است. ■ با توجه به کارکردهـــ­ـای اجتماعی فوتبال که از آن سخن گفتید چه تحلیلی از نقش فوتبال در تحوالت سیاسی- اجتماعی جامعه ایرانی دارید؟

تحــــوالت سیاســــی-اجتماعی، حــــوزه هواداری را بســــیار به خــــود معطوف میکند که همــــان «ســــپهر عمومی» معنا میشــــود و همــــواره دولتمــــر­دان نگاه عمیقــــی به این موضــــوع داشــــتها­ند. مثــــالً ما در ســــال 1974 قهرمان هفتمین دوره جام ملتهای آســــیا شدیم که بعد از 43 ســــال باز هم نتوانستیم ایــــن موفقیــــت را تکــــرار کنیــــم. در آن زمــــان میبینیم که تمام عناصر سلطنت پشت این قضیه میایستند. نخســــتوز­یر وقت ریاست را برعهــــده میگیــــرد، حشــــمت ســــنجری و هدایتاله نیر ســــینا در ارکســــتر ســــمفونی­ک ایران سرود بازیها را میسازند. دوربینهای جدید فیلمبرداری وارد ایران میشود که حتی کشورهای پیشــــرفت­ه هم نداشتند. به عبارتی قــــرار بــــوده که ایــــن تورنمنت، نشــــان دهنده «پیشرفتهایا­یراننوینشد­ه»باشد.

این نگاه سیاســــت بــــه ورزش حتی بعد از انقالب هم تداوم داشت. در مورد فوتبال، در اغلب مواقع سیاستمدارا­ن ما حتی در انتخاب مربــــی تیم ملــــی دخالــــت میکردنــــ­د؛ مثل انتخاب مایلی کهن توسط دکتر احمدینژاد که در آن زمان بســــیار ســــر و صدا به پا کرد، یا همیننمونهآ­خر،کارلوسکیرو­شنخستین مربی بود که طبق گفته رسانه ها قرارداد خود را خارج از فدراسیون فوتبال در سازمان تربیت بدنی و با معاون رئیسجمهوری امضا کرد.

همــــواره موفقیــــت فوتبالــــ­ی بــــه نوعــــی موفقیــــت دولتها قلمداد شــــده اســــت. در واقــــع درهمتنیدگـ­ـــی امــــر سیاســــت و ورزش در «بزنگاههـــ­ـای تاریخــــی» بیــــش از هر زمان این آفـــت برخی از حوزههای روشـــنفکر­ی اســـت که ســـریعاً تـــوپ را به زمین مردم و مای جمعی میاندازند و با یکســـری گزارههای کلی، بهدنبال پیوند ناکامیهای فوتبال با شکستها و ناکامیهای تاریخی هستند. خروجی این پیوند، القای همان شرمندگی تاریخی در برابر عوارضی است که جامعه ایرانی به آنها دچار شده و خودش نقشی در انتخاب یا عدم انتخاب آنها نداشتهاست. یکـــی از گزارههای غالـــب در تحلیل بـــازی ایـــران و ژاپن، این بـــود کـــه جامعه ایـــران، جامعهای حـــق به جانـــب و به جای پیگیری هدف، بهدنبال حاشـــیه اســـت و بهدنبال این غفلت، فرصتهای پیروزی و موفقیت را از دست میدهد. در صورتی میتوانم این تحلیل را بپذیرم که برای نسخههای پیروزی در فوتبال ملی نیز گزارههای معکوسی وجود داشته باشد. معتقدمبخشا­عظمیازرفتا­رهایمادررو­زهایشکستون­اکامی،ناشیازبیاع­تمادی تاریخـــی در پندار ایرانیان اســـت و این بیاعتمادی حاصل صدها ســـال حمله و تجاوز تاریخی بیگانگان به این سرزمین اتفاق افتاده و در نهایت، برخی از خصلتهای انسان ایرانی، مکانیسم دفاعی او برای تحمل شرایط و حفظ بقا بوده است. این مکانیسمهای دفاعی در موقعیتهای مختلف از جمله در مواجهه با باخت که در مورد ناکامی تیم ملی، من آن را «باخت نمادین جمعی» نامگذاری کردهام به اشکال مختلف بروز کرده و خودنمایی میکند. از جمله این مکانیسمهای دفاعی میتوان به ساختن جوک، پیش آمادگی برای مواجهه با شکست مثل گفتمان گروه مرگ در جام جهانی، توجیه نمایی شکست و ارجاع بیرونی به اشتباهات داوری، حمالت اینستاگرام­ی و غیره اشاره کرد. نکته متفاوتی که در این دوره شـــاهد آن هستیم، فقدان توافق جمعی جامعه در مورد دلیل یا دالیل شکســـت است. جامعه احســـاس ناکامی میکند و «حسرت» کلیدواژه محوری واکنشها محسوب میشود. نکته دیگر اینکه بزرگنمایی پیروزیهای تیم ملی در مرحله گروهی بازیها از سوی رسانهها و بویژه رسانههای ملی با واکنش معنیداری از ســـوی جامعه همراه نمیشـــود، از شادیهای خیابانی خبری نیســـت و انگار نقطه جوش و حساسیت بازیها تا مراحل گروهی و نیمهنهایی، به نقطه تحریک «شادمانی اجتماعی» تبدیل نمیشود. شاید تنها قهرمانی در رقابتها میتوانست جوی مشابه بازیهـــای جامجهانی خلـــق کند و این تناقـــض و پیچیدگی جدی جامعـــه ایرانی در مواجهه با رویدادهایی از جنس «رقابت و قضاوت نمادین بینالمللی» است.

دیگری به چشم میآید. یکی از این بزنگاهها ســــال 88 بود که پس از آن، نگاهها به ورزش و بویژه فوتبــــال قدری سیاســــیت­ر و امنیتیتر شد. بعد از ســــال 88 حوزه هواداری ما بویژه در استادیومها به ســــمت شعارهای سیاسی رفت و دولتها جــــو را امنیتیتر کردند. حتی تجربــــه این را داشــــتیم که صدای اســــتادی­وم از تلویزیــــ­ون شــــنیده نمیشــــد. بعد از ســــال 96 هم نگاه سیاســــت تــــا حــــدودی در حوزه ورزش تشدید شد. همین بزنگاههای تاریخی میتواننـــ­ـد تاریخهای مرجع برای ما باشــــند. چون دقیقــــاً در همین بازههای زمانی اســــت که حوزه سیاســــت ســــعی میکند خــــود را به ورزش نزدیــــک کنــــد. حوزه اراده سیاســــی در کشــــور ما متوجه جذابیتهای فوتبال شده و میداند که میتواند منویات سیاســــی خود را از طریق فوتبــــال بازتولید کند. امروزه فوتبال، به حوزه سیاســــی ما برای بازتولید یکســــری از خواســــته­ایش کمک میکند. مثالً در حوزه سیاســــی میشــــنوی­م که جهان دارد حق ما را میخورد، ما را تحریم کرده و نگاه عادالنهای نسبت به ما ندارد و اتفاقاً توانستند این رویکرد را در ورزش بازنمایی کنند و بهصورت نمادین نشــــان دهند. بــــرای همیــــن حقخوریهای ورزشی را خیلی در بوق و کرنا میکنیم.

از طرف دیگــــر، درگیر کینتوزی در فوتبال شــــدهایم. زمانی کینتوزی اتفاق میافتد که شــــما از یک نیروی برتر و انســــانی که از شــــما خیلی قویتر است میخواهید انتقام بگیرید امــــا نمیتوانید؛ بنابراین ســــعی میکنید او را دوست داشته باشــــید. معتقدم ما در فوتبال این کینتوزی را داریــــم. نمیتوانیم از جهان انتقــــام بگیریــــم و نمیتوانیــ­ــم آن گونــــه که احســــاس میکنیم الیق آن هســــتیم زندگی اجتماعی و فردی خودمان را داشته باشیم و زمانی که کشوری مانند امریکا یا کره جنوبی یا ژاپن را میبریم، احساس میکنیم که چندان اختالفــــ­ی با آنان نداریم و با این احســــاس که ما مثل آنــــان این همه زحمت نکشــــیدی­م و دســــت آخر آنان به ما باختنــــد، تنبلی و عدم سیاســــتگ­ذاریهای خــــود را توجیه میکنیم و انــــگار میخواهیم بگوییم زحماتی که شــــما میکشید، هزینههایی که میکنید، سیستم و ساختاری که راه انداختید، باطل است. اینجا اســــت که گویی جامعه به آرامشــــی میرسد که انگار ما چندان هم عقب نیستیم! یا اینکه بخواهد توجیــــه کند ما با توجــــه به وضعیت جغرافیایی و تاریخی خودمان دارای گلهای خودرویی هستیم که چه به آنها آب بدهیم یا ندهیم سالی یکبار هم که باران بزند، اینها گل میدهند و گل زیبایــــی هم میدهند. اما بین شــــما که گل خودرو را به نمایش میگذارید با کســــانی که گلخانههای عظیم دارند و دست به پرورش گل میزنند، فرق است. ما با تمام پیروزیها و شاخ و شانه کشیدنها میخواهیم تفاوتهــــ­ا را از بیــــن ببریم که مســــلماً جواب نمیدهد و فقــــط در نهایت به عقبافتادگی هرچهبیشترم­اخواهدانجا­مید. ■ ایــــنمیـ­ـــزانازسی­اســــتزدگ­یدرفوتبالا­ز تبعات ایرانیزه شــــدن پدیدههــــ­ا در جامعه ما استیادرکشو­رهایدیگرهم­نموددارد؟

برخــــی کشــــورها نســــبت بــــه ورزش نگاه سیاسی دارند؛ مثل چین، روسیه، کره شمالی، کوبــــا و ...کــــه ورزش حرفــــهای و بینالمللــ­ــی برایشان تنها حکم یک بازی و ورزش را ندارد

اگر بپذیریــــ­م فوتبال یک پدیــــده اجتماعی است ما با تماشای فوتبال ایرانی چه فهمی از زیستاجتماع­یایرانیانپ­یدامیکنیم؟

بلکــــه بحث حیثیت سیاســــی و نوعــــی به رخ کشــــیدن هم هست. مثالً در دوره جنگ سرد، جنگ ســــرد را حتی در میدان ورزش هم بین شوروی ســــابق و امریکا شاهد بودیم. برای ما هم عدم مبارزه با ورزشکاران اسرائیلی یا بازی ایران و عربســــتا­ن همیشه نوعی جنگ پنهان بــــوده اســــت. اما ایــــن موضوع در کشــــورها­ی پیشرفته مانند آلمان و فرانسه مصداق ندارد. آنان حتی فدراسیونها­یشان را هم بهصورت «سازمانهایم­ردمنهاد»مدیریتمیکن­ند. ■ نظرتاندربا­رهبازیایرا­ن-ژاپنوتحلیل­های ارائهشدهپس­ازآنچیست؟

نتیجه نگرفتن ما در بازیهای آســــیایی و باخت مقابل ژاپن، تحقق روح منطق و علم بود. اگر پیروز میشــــدیم باید به ساز و کارهای توســــعه و علوماجتماع­ی شــــک میکردیم. ســــالها اســــت کــــه بهدنبــــا­ل کشــــف راههای میانبر برای توسعه میگردیم. کیروش یک میانبر بود، شکست تیم فوتبال ما، شکست سیاســــته­ایی اســــت که نمیخواهد راههای سخت و تاریخی توســــعه را پشت سر بگذارد و مدام در حال دور زدنهای اجتماعی است. با گیاهان خودرو نمیتوان در نمایشــــگ­اههای بینالمللــ­ــی پرورش گل شــــرکت کــــرد. باید ریشهای کار کنیم و دست از نگاههای مقطعی و پیروزیهای یک شبه برداریم.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran