کاوه؛ اسطورهای که بر سندان تاریخ کوبید
یادداشتهایی پیرامون ایران فرهنگی
از دید مردمان باســـتان کیمیاگران، آهنگران و سفالگران از «اربابان آتش»اند؛ چه ایشان نه تنها بر آتش چیرگی دارند و گذر ماده از یک مرحله به مرحلـــه دیگر را با آن هدایت میکنند، بلکه در تماس با آتـــش، از قدر ِت جادویی-دینی آن نیز بهـــره میبرند. درواقع باید در نظر داشت که بسیاری از روایات ابتدایی، قدرت جادویی-دینی را چون گدازه آتش، «ســـوزان» نشـــان دادهاند؛ مثـــ ًال برخی واژگان حماســـی در میان آثار هندواروپایی -wut, ferg, furor– در معنای خشـــم و «گرمای سوزان»ی هســـتند که میتوان گفت ّ تجسمیاز ِ قدرتقدسی را آیینگی میکنند. باری، شمنها نیز چون آهنگران «استادان مسلط بر آتش»اند؛ زیـــرا کارهـــای مرتاضوارانهای بـــا آتـــش میکننـــد؛ چنانکه از آزمونهای ســـخت تشـــرف در شمنیســـم، تحمـــل یـــا پایایی دربرابر ســـرمای شدید یا شراره آتش و اشـــیای ســـوزان اســـت؛ کارهایـــی نظیـــر روی آتـــش راهرفتن یا بلعیـــدن زغالهای ســـوزان ...و بههرتقدیـــر حرفه آهنگر از منظر اهمیت درست پـــس از حرفه شـــمن قرار میگیـــرد؛ و در برخـــی فرهنگها آهنگر معادل شمن گرفته شده است. همچنین بقایای اسطورهای نشان میدهد که آهنگر در جهان باستان سهم بســـزایی در رازآموزیها، آیینهای تشـــرف، تربیت فرزندان و هدایتگری مردم داشته است. ضربالمثلییاکوتیمیگوید:آهنگرهاوشمنهاازیکآشیانهاند؛و ضربالمثلیدیگرمیگوید:همسرشمنقابلاحتراماست،همسر آهنگر قابل تقدیس؛ و ضربالمثل ســـوم میگوید: اولین آهنگر و اولین شمن و اولین سفالگر برادران خونی هستند. آهنگر بزرگترین برادر اســـت و شمن بین آن دو قرار دارد؛ و از این رو درمییابیم چرا شمننمیتواندباعثمرگآهنگرشودیاچرااعتقادبرایناستکه آهنگرمیتواندروحشمنراتسخیرکند. اف.آلتیـــم دیده اســـت کـــه در ترانههـــای حماســـی مغولها و ترکهـــا واژه آهنگـــر (دارخان) هم به معنای «قهرمان» اســـت و هـــم «اسبســـوار آزاد»؛ و ما در اینجا با شـــخصی ِت حماســـی شـــمن-آهنگر مواجهیم که از طریق سنت شـــفاهی باقیمانده در تبارشناسیها شکل میبندد - آثاری که سرایش آنها باید کار شاعران و شمن-کاهنان باشد- چنانکه این روابط همواره میان شـــمنها، قهرمانان و آهنگران در میان اشـــعار حماسی آسیای مرکزی آمده اســـت. آهنگر به خاطر تقدســـی کـــه در حرفهاش هســـت، و نیـــز بـــه خاطـــر اســـاطیر و تبارشناســـیها و همچنین پیونـــدش با شـــمن و جنگجو و شـــاعر و کاهن، ســـهم مهمی در آفرینش و انتشار اشعار حماسی در سراسر دنیا داشته است. مثالً کارل مولی ساختار شمنی برخی مضامین حماسی یونان را شرح میدهد و به نحوی شایسته اینهمانی آهنگر با کالهواال، شمن- قهرمان فنالندی را آشکار میسازد. همچنین قرابت قابل تأملی میـــان حرفه آهنگر و شـــعر حماســـی در خاور نزدیـــک و اروپای غربی دیده میشـــود؛ برخی از آهنگـــران و تعمیرکاران دورهگرد تزیگان معموالً نقال یا آوازهخوان دورهگرد یا تبارشناس هستند. باری، شـــگفت آنکه اف.آلتیم بر اهمیت نظامی رســـوم شمنی از جملـــه طبل تأکید دارد که میتوانســـت نوعی پیشبند فلزی باشـــد؛ و دینشـــناس و اســـطورهپژوه رومانیایی، میرچا الیاده با سخن او به یاد پیشبند کاوه آهنگر یا درفش کاویان میافتد. ما در وهله نخســـت رویارویـــی کاوه و ضحاک را به یـــاد میآوریم و اینکه چرا ضحاک دربرابر کاوه خود را میبازد و زبانش بند میآید. اما مـــا دیگر نیک میدانیم که خشـــ ِم درونی یـــک «آهنگر الهی» وقتی فریاد دادخواهیاش بلند میشود، «سوزان» است. همچنین میدانیم که یک آهنگر میتواند روح یک شـــمن را تســـخیر کند یا به عبارتی دیگر، خشـــم درونی کاوه چنان تفتان اســـت که ضحاک (جادوگر/ شمن) تاب مقاومت دربرابر نیروی جادویی آن را ندارد. دیگر آنکه خویشکاری کاوه در هیأت یک «آهنگر الهی» هدایتگری مردم است؛ و پیشتر دیدیم که «آهنگران الهی» در جوامع ابتدایی بـــه تربیت فرزندان و هدایتگری مـــردم میپرداختند. درواقع بر ما آشـــکار میشـــود که از چه رو کاوه در مجمع ضحاک بدان شیوایی ســـخن میراند یا چرا ضحاک دربرابر خشـــم او خـــود را میبازد؛ و اینکه اساساً چرا خویشکاری هدایتگری مردم در قیام علیه ضحاک بر دوش اوست.