شیرینی محضر آقایان قاضی و نجفی در این روزهای گس!
چند پیشنهاد از سوی یک نویسنده برای آخر هفته عالقهمندان کتاب و ادبیات
ادبیــــات آنقدر جهان گســــترده و متنوعی دارد که شاید براحتی نتوان از میان آثار منتشر شده دست به انتخــــاب زد، با این همه حاال که قرار اســــت به چنــــد عنوان از آثــــاری که آنها را برای تــــازه واردان به دنیای داســــتان کوتاه و رمان مناسب میدانم اشــــاره کنم ترجیح میدهم نخستین اثر «شازده کوچولو»ی مشــــهور، نوشــــته مطرحی باشد که از آن بهعنوان کتاب قرن یاد میشود. شازده کوچولو نــــه تنها از نظــــر مضمونــــی و ادبی، بلکــــه از نظر ساختار زیباییشناسی هم کتاب بسیار شاخصی بــــه شــــمار میآیــــد. راوی آن خلبانــــی اســــت که بواسطه ماجرایی به دوران کودکی و 6 سالگیاش بازمیگردد، شما طی خواندن این نوشته اگزوپری با راویان مختلفی روبهرو میشــــوید که هر یک از آنهــــا را میتوان نماینده یکی از اقشــــار اجتماعی دانســــت، از تاجر و ســــلطان گرفته تا ســــوزنبان. اگزوپری این کاراکترها را در داســــتان خود آورده تا نشــــان بدهد ما آدم بزرگها آنقــــدر غرق چیزها و کارهای روزمره شــــدهایم که دیگر درک درستی از زندگــــی نداریــــم. در میــــان ترجمههایــــی که از این شاهکار ادبی شده پیشــــنهاد من کار زنده یاد محمدقاضی اســــت، هر چند که بر اساس نقدی که پیشتر به پیشــــنهاد زنده یــــاد توران میرهادی نوشــــتهام میدانم کــــه حداقل چهــــل ترجمه از این کار انجام شــــده که خودم آنهــــا را دارم. با این حال نکتــــهای که ترجمه قاضی را حتی از ترجمه زندهیاد ابوالحســــن نجفی هم جدا میکند شاعر بــــودن خــــود قاضی و تــــالش وی بــــرای درآوردن شــــاعرانگی متن این داستان است، آنچنان که به گمانم ترجمه اســــتاد نجفی بیشــــتر جنبه علمی دارد. جالب اینجاســــت که برخی مترجمان دیگر این اثر همچــــون فریدون کار، احمد شــــاملو و در زمان حاضر مصطفی رحماندوست هم همگی شاعر هستند و این مسأله منجر به تمایز ترجمه آنان از دیگران شــــده اســــت.اما کتــــاب دیگری که آن را به عالقهمندان نوجوان پیشــــنهاد میدهم، رمــــان «کاش یکی قصهاش را میگفت» نوشــــته شــــکوه قاســــمنیا اســــت که با همکاری انتشارات «محراب قلم» منتشر شده است. این رمان روایت پســــربچهای جنگ زده و معلول ذهنی اســــت که دراثر بمبــــاران خانوادهاش را از دســــت میدهد، قاسمنیادراینرمانبخوبیمصیبتهایجامعه جنگزده را در مقطعی از تاریخ کشــــورمان پیش روی مخاطبان قرار میدهد.«کاش یکی قصهاش را میگفــــت» نه تنها بــــه لحاظ مضمــــون، بلکه از ســــاختار هم اثر ارزشــــمندی به شــــمار میآید. «چیــــدن باد» رمان دیگری اســــت کــــه آن را برای بزرگساالن اثری خوب میدانم، شما دراین نوشته محمدقاسمزاده که از سوی نشرقطره منتشر شده با داستانی شکل گرفته بر بسترتاریخی، اجتماعی و سیاسی روبهرو میشوید. نویسنده به هنرمندی بســــیار تالش کرده تــــا با بهره گرفتــــن از 36 راوی مختلف که از محمدعلی شاه شروع میشود و به فرح پهلوی میرسد برخی از وقایع تاریخ معاصر را پیــــش روی مخاطبــــان بگــــذارد، البته بخشــــی از شــــخصیتها زاده تخیــــل او هســــتند اما اغلب واقعی و براســــاس مطالعات تاریخی او هستند. نکتــــه جالب توجــــه این رمان چنــــد صدایی آن و پرهیز نویســــنده از خوب یا بد مطلق نشان دادن شخصیتهای واقعی آن است. اما آخرین کاری که آن هم مناســــب بزرگســــاالن اســــت، مجموعه داســــتان کوتاه «ریشههای غریبه»نوشته کرم رضا تاج مهر اســــت که به همراهی نشــــر «به نگار» در دســــترس عالقهمنــــدان قــــرار گرفتــــه، درخاطرم هســــت که دو ســــال قبل وقتــــی هیــــأت داوران به ایــــن اثــــر عنــــوان برگزیــــده دادنــــد از آن بهعنوان بهترین مجموعه داســــتان 10 سال اخیر کشورمان یادکردند.«ریشههای غریبه» ترکیبی از مشکالتی است که برخورد سنتها با مدرنتیه در جامعهمان ایجاد کرده و از سویی مشکالتی است که ما ایرانیان در زندگی شــــهری و روابطمان داریم. ساختار این مجموعه داستان هم جای تأمل و ارزش خواندن دارد، آنچنان که نویســــنده هیچ کــــدام از این پنج داستان کوتاه را با ساختار مشابهی ننوشته است.