به همه میگویم بقالم
مشاغلی که موروثی منطقهای شدند
«چه نشســـتهايد كـــه نهنگ در درياســـت» حـــاج علیاكبـــر ابراهيمـــی، ايـــن را بـــه همشهریهايش گفت، وقتی تهران را ديد و به دريان برگشت.
دريانیها تصميم گرفتند دل به دريای تهـــران بزنند چـــون نهنگ در دريـــا بود. از دريـــان تا تهران بـــه قدر آن روزهـــا فاصله بود. دهه 20 كجـــا و دهه 90 كجا؟! از دريان در شـــمال خامنه و حوالی شبستر تا تهران كـــه آن روزها در حال رشـــد بـــود و هر ذهن هوشـــياری را وسوســـه میكـــرد تا بســـاط كســـب و كار پر رونقی در آن علم كند. اين شـــد كه حاج علـــی اكبر دريانـــی به همراه برادر كوچكش مهدی، به تهران آمد و در حاجی سرای بازار به تجارت مشغول شد؛ تجارت چـــای. اتفاقاً كارشـــان هم گرفت. مهدی اما ســـرمايهاش را در اثر حادثهای از دســـت داد و ورشكست شـــد اما بعدها دوباره سرمايهای به هم زد و به كارآفرينی بـــزرگ تبديل شـــد. او حاال عنـــوان بزرگ خانـــدان دريانـــی را دارد. از روزهايـــی كه بـــا دوچرخه در بازار و اللـــهزار چای توزيع میكـــرد، زمان زيـــادی گذشـــته؛ از افتتاح اولين ســـوپر دريانی هم همين طور. سال 1315 بود، درست 82 سال پيش؛ خيابان انقـــاب، مقابـــل اللـــهزار نـــو. آذریهای خوشـــنام و خـــوش اقبال اما نهنـــگ را به هميـــن راحتیها هم صيـــد نكردهاند؛ كار بـــدون تعطيلـــی، از 6 صبـــح تا 12 شـــب. بـــرای آنهـــا روز تعطيـــل و غيرتعطيـــل فرقـــی نمیكند. حاال میخواهد تعطيلی، روز اول عيـــد باشـــد يا ســـيزده بـــدر. آنها هميشه هســـتند. شـــاهدش آقا رضاست. رضا ابوالحســـنی دريانی؛ پســـوند دريانی يا همـــان داريانی را همهشـــان دارند. اين نشـــان میدهد كه از كجا آمدهاند و شغل موروثی را راه انداختهانـــد. آقا رضا، مدير ســـوپر در خيابان ميرزای شـــيرازی است. پدربزرگش ســـال 1329 به تهـــران آمده و ســـر خيابان تركمنســـتان مغازه باز كرده. پدرش هم سال 42 از دريان آمده و شاگرد پدربـــزرگ شـــده و بعدهـــا، داماد شـــده. حاال پدر ديگر بازنشســـته شـــده. خود رضا هم 20 سالی میشـــود مشغول كار است؛ نسل ســـوم دريانیهاست: «اين كار در كل راحت نيســـت. تعطيلی نداريم. از صبح زود در مغازه هســـتيم تا 12 شب. مردم ما را میشناســـند و به واسطه همين آشنايی و اعتمـــادی كه دارند، از ما خريد میكنند.