«ایران»وروزنامهنگاریتوسعهدرایران
روزنامــه ایــران دو دهــه از حیــات مطبوعاتــی را پشتســر نهــاده و اکنــون خــود را در معــرض این داوری اصحاب نظر قرار داده است که بگویند «در این 20 ســال چه بوده اســت؟»، «باید چه باشــد» و «چه میتواند باشــد؟». نخســتین پاســخی که به نظر میرســد و میتــوان بر آن توافق داشــت، این است که 20 ساله شدن در جامعه مطبوعاتی ما که با مختصات «جامعه کوتاه مدت» سازگاری بسیار دارد، نشانهای از توفیق است و باید به دستاندرکاران و روزنامهنگاران مؤسسه ایران این 20 سالگی را تبریک گفت و آرزو کرد تا ایران همچنان بماند و بشــکفد و بارور شود و در سایهاش منظومههای دیگر «ایرانی» هــم پــا بگیرند و ریشــه بدوانند و جشــن ماندگاری مطبوعــات به مثابه جشــنهایی ملی درآید. پاســخ دوم که شــاید بر ســر آن هــم نظرها به همدیگر نزدیک باشــد این است که آیینه سنجش افکار دولتهاست و ایــن ویژگــی را پنهان نمیدارد. به این معنا میتــوان یا باید کامیابیها و ناکامیابیهــای «ایــران» را بیــش و پیــش از هر چیــز از منظر «منطق روزنامهنــگاری»، «روزنامهنــگاری دولــت» یــا «دولــت روزنامهنــگار» سنجید. تاریــخ مطبوعــات در ایــران نشــان میدهد کــه همــزادی و همپیوندی میــان روزنامهنــگاری و نهاد جدیــد دولت را نمیتــوان نادیده گرفت و توســعهگرایی یا توســعهگریزی دولتها را از پنجــره مطبوعات دولتی نادیــده گرفــت و توســعهگرایی یــا توســعهگریزی دولتهــا را از پنجره مطبوعــات دولتــی ندیــد. گونههــای تاریخــی «ایــران» را میتــوان در ســالها و دهههای دور هــم دید و موفقیتها و عدم موفقیتهایشــان را نــه فقــط در نحــوه کار حرفــهای آنهــا بلکــه از زاویــه نگاه توســعهای دولتهــا جســتوجو کرد. به شــهادت تاریــخ یکی از فرازهای اندیشــه دولت توسعهگرا در ایران در تالشهای میرزا محمدتقیخان امیرکبیر متجلی اســت که از جمله آثار مشهور آن انتشار «وقایع اتفاقیه» است. وقایع اتفاقیه روزنامه دولت که شــماره اول آن با عنوان «روزنامه اخبار دارالخالفــه تهران» در روز جمعه پنجم ربیعالثانی 1267 منتشــر شــد و پس از آن تا 10 ســال بــه نام «وقایع اتفاقیــه» دوام یافت. بعدها این روزنامــه بــا نامهای «روزنامه دولــت علیه ایــران»، «روزنامه دولتی» و ســرانجام «روزنامه ایران» تا انقالب مشــروطه در معرض انتشــار بوده اســت. میبینیم که «روزنامه ایران» نه تنها در مضمون بلکه در شــکل هــم بیتاریــخ نیســت و حتــی تأثیرپذیــری بالفصــل از روزنامههایــی بــه نــام ایــران و نامهــای مشــابه آن از آمد و رفــت دولتها نیــز امری طبیعی اســت. انتشار روزنامه «وقایع اتفاقیه» از سوی امیرکبیر سرآغاز روزنامهنــگاری بــه مفهــوم واقعــی آن در ایــران اســت چــون او بــرای گســترش رونــد اصالحات خویش و به تعبیر خود بــرای «تربیت اهالی ایــران» و «آگاهی یافتن ملت از امــور ایران و جهان» و «ازدیاد دانش و بینش آنها» دست به انتشار روزنامه دولتی زده بود. میتــوان چنیــن نتیجه گرفت که دولتها همواره دســت نیاز به ســوی روزنامهنــگاری بردهاند اما دولتهای توســعهگرا بــه «روزنامه دولت» بــا چشــم توســعهای نگریســتهاند و قــدم در راه تأســیس یــا تقویــت روزنامهنــگاری توســعه نهادهاند، ولی دولتهای تمرکزگــرا اینگونهاند کــه مطبوعــات را بــه مثابــه «بــوق» و «بولتــن» و «بلندگــو» بــه گونــه تکســاحتی و تکگویانــه ســامان دادهاند که صدایی جــز صدای واحد خود آنها نه شنیده شده و نه مانده است. بــه این ترتیب پاســخ کلــی من بــه اینکه «ایران چــه باید باشــد» و چه میتواند باشد این است که باید «روزنامهای توسعهگرا» باشد و معنای توســعهگرایی این نیســت کــه نمیتواند و نبایــد روزنامه دولت باشــد. روزنامــه دولتــی میتوانــد هم بر مدار توســعه بچرخــد و هم در جهت خــالف آن، چنانکــه روزنامه غیردولتی نیز ممکن اســت از اقتضائات و الزامات توسعه ملی تبعیت کند یا نکند. اقتضائات توسعه را میتوان امروز از ادبیات جدید آن و تجارب عموم بشری استخراج کرد. به گفته آمارتیاســن اقتصاددان هندیاالصل، توســعه حداقل بر دو پایه جلب مشــارکت شهروندان و آشنا ساختن آنان با «حقوقشان» استوار است و در تعبیری دیگر توســعه یعنی آزادی به میزانی که نهاد دولت خود را موظف به پیشــبرد این مفاهیم و مقولهها بداند. رسانه او هم میتواند «تابلــوی اعالنــات» و میــدان تحقــق آنها شــود. «ایــران» در ایــن دوره جدید نشــان داده اســت بــا رویکردهای دولــت تدبیر و امیــد هم پیوند اســت و میخواهــد هر روز که درمیآید قدمی بیشــتر در مســیر تدبیر و امیــد بردارد. برخورداری «ایران» از دو نســل روزنامهنگاران حرفهای و پیشکســوت و روزنامهنــگاران جــوان و توانا به آن ظرفیــت ویژهای داده اســت تا بتواند در خبر راوی صادق دولت باشــد و در ارزیابی و تحلیل، محل گفتوگو و نقد بررسی. این دو وجه متمایز و در عین حال مکمل «ایران» که از ســویی نســبت بــه اخبــار و گزارشهــا و مواضــع دولــت پیگیــر یافتــن نــوع حجیــت و مرجعیت رســمی باشــد و از ســوی دیگر به دنبال آن باشد که اصحاب نظر و اهالی اندیشــه را در این روزنامه به زبان آورد و از دانش و تجربه و نقد آنان بهره گیرد، خوشــبختانه در نمای کلی آن دیدنی و ســتودنی است که البته باید هر دو سویهاش عمق و غنای بیشتر یابد. به هر حال «ایــران» در ایــن ایام خواندنی اســت، بویــژه آنکه هر روز کــه درمیآید دلــی را نمیلرزانــد و جامعهای را در هراس فــرو نمیبرد و بر دلهرهها و دلشــورهها چیزی نمیافزاید و با دســت و زبانش کســی را نمیآزارد. همین «ما را بس». ■ چاپ: 8 بهمن 1393