جامعهپذیریدیوانی
■ زاخاری اوبرفیلد ■ ترجمه محمد صفار ■ انتشارات علمی و فرهنگی
نخستین بار «بوروکراسی» به عنوان یک پدیده اجتماعی از سوی ماکس وبر، جامعهشــــناس آلمانــــی مطرح شــــد. او کوشید تا تأثیر سازمانهای بوروکراتیک را بر ساختار سیاسی جوامع بررسی کند.
وبــــر، به نــــوع خاصی از روابط ناشــــی از قــــدرت تحــــت عنــــوان «ســــلطه» یــــا «استیا» باور داشت و به زعم او، سلطه آن نــــوع رابطه قدرتی اســــت کــــه در آن رئیس اراده خود را بــــر مرئوس تحمیل میکنــــد و اعمــــال قــــدرت را حــــق خود دانســــته و اطاعت از دســــتورها را وظیفه مرئوس میداند. به عبارت دیگر، نوعی صاحیت پذیرفته شــــده که بــــه اعمال قدرت، هــــم از نظــــر رهبر و هــــم از نظر پیرو، مشروعیت میبخشد.
کتــــاب «جامعهشناســــی دیوانــــی» میکوشــــد تا به نوعی چگونگــــی تبدیل شــــدن یک انســــان به یک کارمنــــد را به بررسی بگذارد. اوبرفیلد «جامعهپذیری دیوانی» را تغییراتی دانسته که افراد در ورود به یک سازمان از سر میگذرانند تا از هر نظر شــــکل و شمایل یک کارمند را به خود بگیرنــــد. اما نگاه او به کارمند در دنیای مدرن به نوعی در تقابل با دیدگاه وبر قرار میگیرد.
نویســــنده، در توضیــــح عملکــــرد کارکنــــان بر دو خاســــتگاه نظری اشــــاره میکنــــد؛ نخســــت آنکــــه، کارمنــــدان به مثابــــه مهرههای ماشــــین عمــــل کرده و این ســــازمانها هســــتند که کاماً کنش و واکنشهای کارمندان را تعیین میکنند. در مقابــــل این دیدگاه، نگــــرش دیگری