Iran Newspaper

انقالب اسالمی، انقالب حقها

- علی اکبر گرجی

انقاب اسامی انقاب حقها بود: حق بر آزادی، حق بر استقال و حــق بر تعیین شــیوه حکمرانــی. حاکمان واقعــی ۷۵ (تک تک اعضــای مــردم) به درســتی بــه گره کــوری کــه در نظام ســلطانی پهلــوی ایجاد شــده بــود، پی بردند. آنهــا به صرافــت دریافتند که نظــام سیاســی وقت، حاضر به تمکیــن از حقها و آزادی نیســت. مردم به روشــنی میدیدنــد که رژیم حاکم، حــق حاکمان واقعی را غصــب کرده و با برگزاری انتخابات نمایشــی و تأســیس احزاب دولت ساخته، آنها را به سخره گرفته و با تردستی خوبی جلوههای مدرنیته را برای پوشــاندن چهره خشــن حکومت اغتصابی به کار میگیرد. در این میان، انتقادات مصلحین نیز کارساز نبود و کار بدانجا رسید که حاکم واقعی خود وارد عرصه شد و طومار استبداد و استهزای خلق را در هم پیچید. شــاید هم طبیعت آن نظام مشروطهنما چنین ایجاب میکرد و انتظار منتقدین واهی بود.آنچــه بیــش از هر چیز رژیم ســلطانی پهلــوی را منفور عام و خاص کــرده بود، تنها مســأله نــان و آب نبود. به ســخره گرفتن حقهــا و آزادیهای بشــر علتالعلل خروش انقابی ملت ایران بود.

کرامت انسانی بابالحقوق است. در آن روزگار انسان ایرانی، با همدستی استبداد و استعمار نو، آن کرامت خداداد را بر بادرفته میدید. پس میتوان گفت، انقاب اسامی به تعبیر امام خمینی سودای کرامتخواهی داشت. کرامتی که به واسطه فقدان آزادی، فروش اســتقال و انهدام حق مشــارکت شــهروندان به غارت رفته بود. به دیگر سخن، حاکمان واقعی در سال ۷۵ قیام کردند تا غاصبان بیشرم را از اریکه قدرت به زیر آورند و خود بر آن جایگاه جلوس نمایند.

بــه گمان ما، ریشــههای انقاب اســامی و علل مبدعه آن همین ســه عامل فقدان آزادی، فروش استقال و انهدام حق مشارکت و رقابت آزاد شهروندان است. بیشک، بقای نظام سیاســی برخاســته از انقاب بدون تحقق کامل ارزشهای انقابی ناممکن اســت. ریشــه تمامی مشــکات فعلی هم فراموش شــدن همیــن آرمانهــای اصیل و کرامــت بنیاد و عدم تشــخیص اولویتبندی و تعامل بین آنهاســت. به نظر میرســد، اگر مثلثی را برای ارزشها و مبانی انقاب اســامی در نظر بگیریم، در قاعده آن آزادی (حقهــای بشــری) قــرار میگیــرد. اســتقال در یــک ضلع و نــوع حکومــت (جمهوری اســامی) در ضلع دیگر قرار خواهد گرفت. به عبارتی متفاوت، میتوان گفت در ســال ۷۵ مردم ایران قیام کردند تا از انســان منفعل و رعیت پنداشته شده به انسانی کنشگر و محق برای دفاع از اســتقال میهن و طراحی نظام حکمرانی تبدیل شوند. آرمانی که در انقاب مشــروطه نیز دنبال شــد، اما با ظهور بناپارت ایرانی(رضا شــاه) به شکســتی زودهنگام و غمانگیز دچار شد.به هر روی، در طول چهار دهه گذشته، ملت شریف ایران به ارزشهای بنیادین انقاب وفادار بوده است. چهل سال شکیبایی و پایداری، کم نظیر و ســتودنی اســت. اکنون نیز تحقق ارزشهای اصیل انقاب اســامی با رضایت عموم مردم همراه خواهد شد. نارضایتیها­ی موجود ناشی از دور شدن از همین ارزشهاست.

ارباب اقتدار هم باید به مقتضیات وحدت و همدلی وفادار باشــند و ایران، انقاب و نظام را برای همه ایرانیان بخواهند. هرکس که به آرمانهای امام و انقاب شریف ۷۵ وفادار باشــد، نخستین اولویت خود را اجرای تمام عیار قانون اساسی، بویژه فصل سوم آن، قرار میدهد. بدون وفاداری تمام عیار به قانون اساسی جمهوری اسامی، انقابی بودن معنای مخربی خواهد داشت.

پیشــتر هم گفتهایم که نظام سیاسی جمهوری اسامی میباید در عمل نشان دهد کــه برای تحقق ارزشهای بنیادیــن انقاب (با قرائت مردم نه با قرائت الیگارشــی­ک و آمرانه) صادقانه میکوشد و در این راه هیچ خستی به خرج نمیدهد. اگر مردم آرزوهای خود را در ذیل این نظام قابل تحقق ببینند، به دنبال بازگشت قهقرایی به دوران ظلمت و اســتبداد ســلطانی یا دیگــر الگوهای ناآزمــوده نخواهند رفت. حکمرانــی ظفرمند آن اســت که زمینه تحقق آرزوهای مردمانش را به آســانی فراهم ســازد. اگر از این زاویه، به حکومتهای توســعهیاف­ته غربی بنگریم، به نتایج خوبی خواهیم رســید. قدرتمداران جمهــوری اســامی باید عماً این باور را در دل تک تک ایرانیــان بارور کنند که آرزوهای همه آنها در ذیل این رژیم دست یافتنی است. بارور کردن چنین باورهایی جز از طریق پذیرش تام و تمام جایگاه انسان محق و اصاح خطاهای ساختاری، هنجاری و رفتاری ممکننیست.

در سایه یک نظام مردمساالر، هر شهروندی محق است برای رسیدن به آرزوهایش برنامهریــ­زی و اقــدام کنــد و نظــام سیاســی و اجتماعــی هــم بایــد از ایــن خاقیتها و کنشهای نوگرایانه حمایت قانونی و عملی کند.

آنچه در قانون اساســی فعلی غایب اســت و این فقدان، ریشــه بســیاری از حقها و آزادیها را نشــانه رفته اســت، ســاختار سیاســی-اداری متعادل و حقگراست. به دیگر ســخن، ســاختار واقعی موجود بنا به دالیلی خواسته یا نخواســته عرصه را بر حق تنگ کرده اســت. منشــور حقوق شــهروندی به دنبال جبران این نقیصه بود که متأسفانه به دلیل فقدان برنامه عملیاتی منســجم، حســاب شــده و معطوف به اراده، از دســتیابی به اهداف خود بازماند.به هر روی، در این روزگار با پدیدهای روبهرو هســتیم که میتوان آن را غلبه قدرت بر حق نامگذاری کرد. (گفتمان قدرتمدار در برابر گفتمان حقمدار). رویهها و عرفهای بســیاری در طول چهل ســال گذشــته شــکل گرفته که رویکرد اصلی آنها تحکیم گفتمان قدرت و تضعیف گفتمان انســان محق بوده اســت.پس به صرف راه افتــادن جنبــش حقمــداری مســیر آزادی و مردمســاال­ری هموار نخواهد شــد. مهم اصاح ساختار سیاسی به گونهای است که حقها و آزادیهای فردی، گروهی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در همه سطوح شناسایی شده و تضمین شایسته بیابند. در کنــار اینهــا، نمیتوان ســهم رفتارها و تربیت سیاســی و فرهنگی را نادیــده گرفت.در پایان باید گفت، ســاختارها و ســازوکاره­ای اداری، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی موجود یــارای تضمیــن ارزشهــای بنیادین انقاب اســامی را ندارند و باید هرچه ســریعتر به بازنگری در آنها پرداخت تا فضای یأس و دلمردگی از بین برود و دســت طمع اجانب به ایران اهورایی نیز قطع شود. سازوکارهای فعلی بسیار پرهزینهاند و دچار نوعی تأخر و خودتخریبی سیستماتیک شدهاند. باید هزینههای حکمرانی را پایین آورد، بهرهوری را بــاال بــرد و خودتخریبی نهادینه شــده را تبدیل بــه خودتنظیمــ­ی و همافزایی نهادی دموکراتیــ­ک کرد. تنهــا راه تحقــق و ماندگاری آرمانهای انقاب اســامی بازگشــت به نظــام حقهــا و آزادیها و اصاح شــجاعانه خطاهای راهبردی، ســاختاری، هنجاری و رفتاری اســت. ضمناً، فراموش نکنیم که بســیاری از مردم، بویژه جوانان عزیز، انقاب را با میوههایش ارزیابی میکنند. ارزیابی نسل جوان نیز با ارزیابی کهنساالن و دلبستگان نظــام و انقــاب متفاوت اســت. آنها به حــق وضعیت حال و آینده خــود را با وضعیت همســاالن خــود در کشــورهای توســعه یافته دنیا میســنجند و ناخواســته دچــار نوعی مغمومیــت پنهان و آشــکار میگردند. مغمومیتــی که پیامدهای منفی بســیاری برای جامعه و حتی نظام دارد. اینکه، امروزه بسیاری از این جوانان به مهاجرت میاندیشند، ناشی از همین مغمومیت ویرانگر است.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran