Iran Newspaper

پرهیز از واقعگرایی شاعرانه لورکا

- نمایش «عروسی خون»

نمایش عروسی خون کار فضلاهلل عمرانی از بندر دیر در سومین روز از سی و هفتمین جشـــنواره تئاتر فجر در تاالر حافظ به روی صحنه رفت. عروسی خون از متون سه گانه روستایی فدریکو گارســـیا لورکا است که در سبک و سیاق رئالیســـم شـــاعرانه نوشـــته و خواه ناخواه بهترین شیوه اجرایـــیا­ش نیز همین خواهد بود امـــا کارگردان نوجوی بندر دیر ســـماجت و جسارتش را بسیار بیپروا در چکیده کردن متن لورکا و ســـپس هم اجرایی اکسپرسیونی­ســـتی ســـمت و ســـو داده اســـت. عروســـی خون کار فضلاهلل عمرانی یک آزموده درنگآمیز است که در دید تماشاگر با گسست پیوندگانی روبهروست و نمیتواند ایشان را با لذت پایانی همســـو و هماهنگ گرداند با آنکه تالشش را با سرراستی و گذاشتن انرژی بســـیار به صحنه آورده است. در این کوته نوشـــته بهدنبال بیان چرایی نشدن آنچه باید در اجرای این کارگردان اســـتان بوشـــهر هستم و باید که بر روشنای این راه به شیوه نقد ساختارگرا تأکید ورزم. «عروســـی خون» از متون ســـه گانه روستایی فدریکو گارسیا لورکا به همراه یرما و خانه برناردا آلباست که در سبک و سیاق رئالیسم شاعرانه نوشته و خواه ناخواه بهترین شـــیوه اجراییاش نیز همین خواهد بود اما کارگـــردا­ن نوجوی بندر دیر سماجت و جســـارتش را بســـیار بیپروا در چکیده کردن متن لورکا و سپس هم اجرایی اکسپرسیونی­ستی (گزاره نما) سمت و سو داده است. به هر حـــال متون لورکا هنوز هـــم در ایران ظرفیت های بســـیاری را برای هویدا شـــدن دارد و چه بهتر که گروههای ایرانی از این امتیاز بهرهمند شوند و چه بهتر که هم بسترسازی فرهنگی باعث شود که اجرا قابل فهمتر و به روزتر هم بشود. تا اینجا کارگردان مسیر را درست آمده است و حتی دگرگونی و نگاه موجز داشتن به متن و درعین حال اجرا محور شـــدن نگاه فضـــلاهلل عمرانی نیز از امتیازات کارش محسوب میشود و به نوعی همسویی با دراماتورژی نوین در جهان امروز اســـت چون میدانیم که بهتر است متون قدیمی و کاسیک، چنین شود. اصاً کارگردانی با به روز بودنش هست که به چشم میآید و چه بسا این کارگردان بندر دیری مسیر دشوارتری را هم برای اجرایش در نظر گرفته است که پیوسته بتواند با تصویرسازیه­ایی بر القای فضا بیفزاید و در عین حال بگوید که دارد متفاوت با آنچه مرسوم هست لورکا را کار میکند. هرچند با تمام تاشهای انجام شده؛ انگار هنوز هم باید بر شاعرانگی این اجرا تأکید شود که شوربختانه کارگردان اثر از آن دور شده و این گونه انگار دچار گسست و بیپیوندی با جهان اجرا میشویم... با آنکه همه چیز با تاش همراه شده اما در تئاتر مهم پیامد است. ما تئاتر کار میکنیم که تماشاگر خوشش بیاید و ما تئاتر را صرفاً برای لذت فردیمان کار نمیکنیم. نه اینکه اکنون هم این «عروسی خون» تهی از لذت باشد؛ نه این طور نیست اما لذت غایی ندارد... یعنی تو را دگرگون و شگفت زده نمیکند بنابراین باید مشکلی باشد. آستانهای دارد اما بیرون رفتنی ندارد پس تو سرگردانی که چرا این طور شد؟! درک متن همواره از نام نمایش و به نوعی دیگر نام درام نویس آغاز میشـــود. باید که رویکرد و نگره متن به شکل خیلی موجزی در نام آشکار باشد. لورکا شاعر است و خوشبختانه شاعرانگیاش را میتوان خیلی راحت در نام کارهایش دید. «عروســـی خون» هم یکی از زیباترین نامهای موجود در جهان است که به یک متن ادبی و نمایشی تعلق گرفته است؛ و این زیبایی تا آنجایی است که هیچکس نمیتواند این نام را برای خود کند. عروسی محل شادی هاست و در آن پیوندی شکل میگیرد و زندگی جلوه تازهای مییابد و هدف هم تداوم زندگی بین نســـلهای جوانتر است چنانچه اغلب در نمایشهای کمدی که باید همه چیز به خیر و خوشـــی رفع و رجوع شود؛ شاهد یک عروســـی بین قهرمانان کمـــدی خواهیم بود... اما «عروســـی خون» یکی از مهمترین تراژدیهای قرن بیســـتم اســـت که در نیمه اول این سده در اسپانیا و بنابر فرهنگ و مسائل حاد اجتماعی و سیاسی این سرزمین که یکی از تلخترین دورههای تاریخیاش را دارد ســـپری میکند، نوشته شـــده است. دختر و پسری که باید ازدواج کنند اما دختر یک نامزد دیگر هم داشته که ناکام مانده و با آنکه ازدواج هم کرده حاال همچنان مدعی است و نمیخواهد هیچکس دیگر به دختر دلخواهش نزدیک شود... حاال بین دو رقیب دوئلی در میگیرد و باید که در نبرد تن به تن همدیگر را بکشند که مدعی واقعی معلوم شود اما هر دو میمیرند و این دختر است که یک عمر باید میراث دار یک تراژدی اندوهبار باشد. بنابراین به جای عروسی، خون ریخته میشود و این خون است که بر عروسی و سپیدبختی یک دختر مینشـــیند. این پایان برای دختر بیپایان و ابدی است و هر گونه هم برایش تصور و پنداری باشد؛ بازهم تراژدی بر آن موج میزند. حاال در این اندوه همچنان بستر استعاری چیره هست بر همه سویههای فضایی که لورکا دارد ترسیم میکند و باید که این شاعرانگی زیبا همراه با خشم و خشونت نمایـــان باشـــد. باید واقعیت روابط بسترســـاز تمام رویدادها باشـــد اما رفتن به ســـمت گزاره نمایی کردن همه چیز و بواقع درونی شـــدن واگویهها، انگار ما را از یـــک صراحت بیان و درک درونی بازمـــی دارد چون لورکا از درون همه چیز را به بیرون ریخته و همه رودرروییها در بیرون دارد ُرخ میدهد. اما عمرانی دارد اینها را به یک گزاره کلی از یک درد مشـــترک تبدیل میکند و ما را از آنچه باید باشد و هست، بازمی دارد. با آنکه گروه بازیگران در ترکیب با هم و در هماهنگی با نور و موســـیقی مدام دارند تصاویری را آشکار میکنند که القاگر فضای مؤثری باشند اما هنوز هم انگار یک چیزی در میان نیست و انگار هنوز گسستی با آنچه نمایان میشود، محسوس باشد. مگر در لحظاتی که برخی از دیالوگ پردازیها بیانگر یک امر واقعی اســـت؛ چنانچه صحنه خواستگاری مادر پسر از پدر عروس که با نوع برخورد پدر که خیلی چرک و کثیف غذا میخورد، نمایانگر پلشتی حاکم بر روابط اســـت و این خود به گونهای یادآوری گوشهای از نگاه لورکاست که حاال در این اجرا کمرنگ و در جاهایی بیرنگ شـــده است. با آنکه عمرانی هنوز خطوط اصلـــی متن لورکا را نگه داشـــته اما در چکیده کردن لحظات بر آن اســـت که در گزاره نما شدن همه چیز، آن اشـــارهها­ی الزم را در تدارک این ترکیبها نمایان کند. نمیشـــود؟! و با آنکه بازیگران انرژی زیادی هم صرف کردهاند که بشـــود... به هر روی عمرانی در این ســـالها نشـــان داده که مسیر رو به رشدی را پشت سر گذارده و این نوع برخورد با متنهای بزرگ هم گویای چنین نگاهی است اما در آزمون و اشتباه کردنها، همیشه هم پیروزی پیش نمیآید. به هر روی، فضلاهلل عمرانی خود را آزموده و این به گونهای بیانگر شناخت از خویشتن است که توش و توان یک کارگردان را برای پیوســـت کارهایش بـــه همدیگر ممکن میگرداند. باشد که در این راه شاهد پیروزیهایش باشیم.

 ??  ??
 ??  ?? عضو کارگروه نقد سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر
عضو کارگروه نقد سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran