بچههایمدرسهغفوری
آنچهمیخوانید،توصیفيکمدرسهدرسبزواراستنهسوئیس
در مدرســه غفــوری ســبزوار خبــری از نیروی خدماتی نیســت تــا زبالــه دانشآمــوزان را از روی زمین جمع کند. اما دانشآموزان خوب میداننــد باید هــر زباله را در کدام یک از ســه سطلبریزند.مدرسهغفوریالبتهویژگیهای دیگری هم دارد مثالً کارنامه آخر سال بعد از تحویل کتاب و دفترهای سال پیش به بچهها داده میشــود. البتــه نه تــا این انــدازه اجباری امــا به هرحــال از آن همه دفتر و کتاب شــاید برای بچههای بیبضاعت ســال بعد چیز به درد بخوری پیدا شــود حتی در مدارس دیگر. باغچه مدرسه را هم خود دانشآموزان هرس میکنند و گل میکارند تا به قول امین طبسی مدیــر مدرســه یاد بگیرند نســبت بــه محیط زیســت مسئول باشند و از کودکی این ذهنیت در آنها نهادینه شود. خالصه اینکه با مدیریت او دانشآموزان در این مدرســه تنها ریاضی و علوم یــاد نمیگیرند بلکــه کالسهایی برای شناخت و مسئولیت پذیری نسبت به محیط زیســت هم برای بچهها برگزار میشــود تا در آینده شهروندانی مسئولیتپذیر برای شهر و کشورشانباشند. کنار میز مدیر مدرســه که بنشــینی، چشــمت میافتد به قطعه شعری از سهراب سپهری: «ریگی از زمین برداریم/ وزن بودن را احساس کنیم» وقتی میبیند دارم شعر را میخوانم، میگوید: «ما سعی کردیم آن ریگ را برداریم و وظیفــه خودمان را انجام دهیم.» نگاهی به عکــس دکتر علی شــریعتی و محمود دولت آبــادی باالی ســرش میاندازم که در ســمت چپ و راست میز آقای مدیر نگاهم میکنند؛ دو نفر از مشــاهیر این منطقه. میگوید: «یک روز یکی از مسئوالن شهر همین جا به عکس دولــت آبادی اشــاره کــرد و گفــت این عکس کیست؟گفتمپدربزرگم!» بعد از گذشتن از خیابانهای پهن و پر درخت ســبزوار بــه مدرســه میرســم. امین طبســی 51 ســاله خــوش خنــده و بــا انــرژی مــن را به دفتر مدرســه راهنمایــی میکند. ســاختمان ســه طبقــه زیر نــور تند آفتــاب بــدون حضور دانشآمــوزان صفایــی نــدارد. از کنــار عکس بزرگ محمدرضا شــجریان میگذریم و وارد دفتر میشویم. طبسی سالها معلم دبستان بوده و حاال چهار سالی هست که مدیر مدرسه شــده اســت و در همیــن چنــد ســال کارهــای جالبی بــرای باال بردن و نهادینــه کردن تفکر زیســت محیطــی دانشآمــوزان انجــام داده اســت. با خنــده تعریف میکند که آخر ســال کارنامه بچهها را به شرط برگرداندن کتابها و دفترهــا تحویــل میدهــد و تقریبــاً بیــش از 50 درصــد خانوادههــا از ایــن کار او اســتقبال میکنند. با او به آزمایشگاه میروم تا کتابها و دفترها را نشانم دهد: «البته اجباری در این کار نیســت ولی خانوادهها اســتقبال میکنند. به آنها گفتیم اگر قرار اســت این کتابها را در ســطل زباله بریزید بهتر است به ما بدهید تا ما خودمان به ســازمان پســماند بدهیــم و از آنها کاغذ A4 بگیریم یا کتابهای ســالم را به بچههاینیازمندبدهیم.» او کــه 30 ســال خدمتش تمام شــده اما هنوز بــا انــرژی و نوآوریهایی که داشــته مشــغول انجام کار اســت و در این ســالها ســعی کرده بــا همــکاری آمــوزش و پــرورش و ســازمان حفاظــت محیط زیســت مدرســهای بــا تفکر زیست محیطی بسازد: «ما سه سطل آشغال برای پسماند در مدرسه گذاشتیم وبه بچهها آموزش دادیم که ابتدا زباله تولید نکنند و اگر هم زباله تولید کردند خودشان آن را در سطل مخصــوص بریزند. شــیرهای آب مدرســه را هم از حالت پیچی تغییر دادیم و از شیرهای لمســی و اهرمی اســتفاده کردیم که مصرف آب کم شــود. درست اســت هزینه کردیم اما این هزینهها با کم شــدن مصرف آب برابری میکنــد و ســال جدیــد هم با همیــن منطق میخواهیم از پنلهای خورشیدی در مدرسه استفادهکنیم.» او معتقد است دانشآموزان در مدرسه باید مسئولیتپذیریرابیاموزندوبههمینخاطر هیچ بچــه بیکار و بیمســئولیتی در مدرســه ندارد: «محیطبان، محیط یار، بهداشــت یار، مســئول کتابخانه ...و باالخره سعی کردیم از همیــن کودکی به آنها نقشهایــی بدهیم تا مسئولیتپذیرباربیایند.» او کــه مبنــای کار را بر مناســبتهای تقویمی گذاشته از راهپیمایی بچهها در روز هوای پاک میگویــد و پالکاردهایی با شــعارهای محیط زیستی:«بچههاواقعاًاستقبالمیکنند.وقتی در دستههای پنج نفری دست در دست هم دور میدان میایستند باید ببینید چه نظمی دارنــد و با چه حوصلهای بــرای مردمی که از آنها ســؤال میپرسند، توضیح میدهند. روز زمین پاک مسابقات نقاشی برگزار میکنیم تا نقاشــی بکشند و یاد بگیرند با زبان نقاشی و هنــر، حرف شــان را بزنند. خالصــه اینکه از مهر تا خرداد بچههای ما در همه مناسبتها فعالهستند.» روز درختــکاری هم همــه بچهها را به فضای سبز شهر میبریم تا درختی به نام خودشان بکارند و نقش مهم درختان در شــهر کویری سبزوار را بهتر درک کنند. همینطور با انرژی که حرف میزنــد در دلم میگویم کاش من هــم در ایــن مدرســه درس میخوانــدم و از کودکی با این مفاهیم آشنا میشدم. طبسی که هنوز هم دل در گرو معلمی دارد، موقعیــت مدیــر شــدن را از ایــن جهت بهتر میداند که میتواند روی افراد بیشتری تأثیر بگذارد. به قول خودش زمانی که معلم بوده میتوانسته روی 30 نفر تأثیر بگذارد اما حاال روی 300 نفر: «اما وقتی معلم هستی ارتباط نزدیکتری با بچهها داری و من این را بیشتر دوست داشتم.»