شعر وفادارترین رسانه به زبان فارسی
بحــران در یادگيری اصول نگارشــی در شبکههای اجتماعی در هفتههای اخير با واکنش برخــی منقدان ادبی مواجه شده است. سعيد بيابانکی یکی از راهحلها برای رفع این مشکل را توجه ویژه به شعر بين عموم میداند.
برخالف گفتههــای برخی اهالی فرهنــگ و ادب کــه تأکیــد دارنــد دوران شــعر در کشــورمان بــه ســر آمــده و رســانههای نوظهــور و تکنولوژیهــای نویــن ارتباطــی جــای آن را گرفتهانــد مــن اصرار بســیاری بــر ایــن دارم کــه شــعر هنوز هم اصلیترین رسانه سرزمینمان است. شاید بگویید در شرایطی که شاهد سیطره رسانههای نوین بــر زندگی مردم هســتیم مــن چطور چنیــن ادعایی میکنــم. گفتــهام از ایــن جهت اســت کــه هیچکدام از این رســانهها نه تنها کمکی به حفظ زبان فارســی نمیکننــد بلکــه تــا حد تــوان هم در جهــت تخریب آن گام برمیدارنــد. مشــهودترین مصــداق آن را هــم میتــوان در برنامههــای رســانه ملــی دیــد و صحبتهــای مملو از اشــتباه مجریــان تلویزیون، که مخاطب از ســر بیاطالعــی آن را صحیح میانگارد و از همان شــیوه پیــروی میکند. اشــتباهات زبانی از همین طریق به ســهولت و سرعت میان مردم رواج پیــدا میکنند. بــرای اطالع از وضعیت اســفباری که گربیانگیــر زبان فارســی در نســلهای امروزی شــده کافــی اســت از آنــان امتحان امــالء بگیرید تــا ببینید حداقل 70 درصد آنان یا دیکتهای سرشــار از اشــتباه خواهند داشت، یا اینکه بسیار بدخط مینویسند. باز هم متأسفم بگویم یکی از رهاوردهای تکنولوژیهای نوین ارتباطی این است که ارتباط نسل امروز با بحث زیباییشناسی خط فارســی قطع شده چراکه کیبورد براحتــی جــای قلم و کاغــذ را گرفته اســت. از همین رو معتقــدم تنها کســانی کــه در طول تاریخ آســیبی متوجه زبان فارسی نکردهاند شاعران هستند؛ چراکه کار شــاعر بهرهبــرداری حداکثــری از زبــان فارســی اســت. در حالی که رســانههای دیگر خود را ملزم به چنین کاری نمیبینند، این در شرایطی است که آثار شــکوهمندی چون شاهنامه فردوسی، مثنوی موالنا و دیوان حافظ و ســعدی از دریچــه همین زبان بوده که متولد شــدهاند. در چنین شرایطی بهترین راهکار برای کمک به بهبود وضعیت زبان فارسی این است که حوزههای مدیریتی فرهنگی به جای سیاسیون به خود اهالی فرهنگ و ادب ســپرده شود. این در حالی است که طی چند دهه اخیر اغلب افرادی پستهای مدیریتــی حــوزه فرهنــگ را بــه دســت گرفتهانــد که بهجــای ســابقه فرهنگــی، ســابقه کارهــای سیاســی داشــتهاند. وقتــی کار فرهنــگ در دســت اهالــیاش باشــد دیگر با جابهجاییهای مدیریتی شاهد توقف یــا از ســرگیری کارهــا نخواهیــم بــود و همیــن تدوام برنامهریزیهای فرهنگی ما را نجات خواهد داد.